محل تبلیغات شما

نتایج جستجو برای عبارت :

سگم گم شده پیداش میکنم؟

ببینم میتونم پيداش کنم؟اون به مثابه ی التیام رو؟میخوام با همه وجودم آمیخته بشه.خودت کمکم کن، برای بیشتر عاشق شدن.دیگهنه حوصله ی ادبیات هستنه حوصله ی فلسفهنه حوصله ی هنرنه حوصله ی عشقفقط کمکم کن اون _ چشمه ی آب حیات_ رو پیداکنم.کمکم کن و بهم این امید رو بده که اون میتونه مغزم رو از تو جمجمه ام برداره و توی تمام سول ها و جایروس هاش آب بریزه و شستشوش بده.بهم این امید رو بده که میفهمم یه روز. تو رو. و اون رو.دارم میگردمگاهی با گریهگاهی با شوقگاهی
  یک خواب طولانی دیدم که درست تا موقع بیدار شدن ادامه داشت دیدم که :مدرسه هستم و  دنبال ژاکتم میگردم  . یک ژاکت زرد چهار خانه که اصلا یادم نمیومد کی خریدمش. هرچی میگردم  پيداش نمیکنم . میپرسم که  بقیه ژاکتها کجاست؟‌میگن بردنشون توی حیاط. ساختمان مدرسه عوض شده .  فکر میکنم منکه برای رفتن به حیاط مشکلی نداشتم چرا الان پيداش نمیکنم ؟ دارم دنبال حیاط مدرسه میگردم که  بدون اینکه بخوام از ساختمون مدرسه خارج میشم.  خارج از شهر ه
بازاریابی وابسته چگونه کار می کند؟ اینجا پيداش کن
کسب درآمد آنلاین نمی تواند کار ساده تری از شرکت وابسته باشد. وابسته بودن یکی از داغترین موضوعات این روزهای اینترنت است. شاید از خود بپرسید که بازاریابی وابسته دقیقاً چگونه کار می کند؟ ممکن است شما در مورد برخی از انجمن ها یا وب سایت ها تحقیق کرده باشید و در مورد درآمد بازاریابان …
مجله خبری طراحی و سئو
بزرگترین اشتباه من تبلنیه.نمیدونم چرا تنبلم. اینجوری بگم کرختم. بی حوصله ام. جدیدا از کار که میام نه تی وی میبینم نه بازی میکنم نه کاری میکنم فقط دراز کشیم و به در و دیوار نیگاه میکنم و عرق سرد میکنم حتی حوصله نمیکنم غذا و اب بخورم. حس میکنم بیماری جدیدیه که اومده تو وجودم شایدم از نظر روحی افسرده شدم که اینجوری ام فقط میدونم این کارم اشتباهه کاش بشه بتونم حلش کنم.
نرونرو نرو خواهش میکنم نرو خواهش میکنم
بگو ای یار بمیرم میمیرم از خوشی های دلم میگیرم
نرو نرو نرو نرو خواهش میکنم نرو خواهش میکنم
سازش میکنم نرو سازش میکم
بگو الان بمیر میمیرم از غم بهار گلاب میگیرم
سر راه تو عزیز میریزم اما من بدون تو میمیرم
خواهش میکنم نرو خواهش میکنم
تو رو مثل بره اهو من نوازش میکنم
خواهش میکنم نرو خواهش میکنم
من دلم میخواد که با تو سازش بکنم
دل دیوونه رو تو سینه رامش بکنم
صدای زنگ خونه تو گوش من میخونه
اگه بیدارم ام
چرا خوبی میکنم بدی میبینم 
چرا اعتماد میکنم بی اعتمادی میبینم
 
این بار میخواهم از احساسی بگویم که شاید بارها برایم تکرار شده است و مرا تا مرز افسردگی پیش برده است , احساسی شبیه یک نوع باختن 
 
سوالاتی که مرا درگیر خود ساخته است 
 
چرا وقتی خوبی میکنم , بدی میبینم !
 
چرا وقتی اعتماد میکنم بی اعتمادی میبینم !
 
چرا رویای زیبایی که میسازم , و به دوستی اعتماد میکنم , بی توجه از زیبایی رویای من , کاخ آرزوهایم را یک شبه ویران م
صرفا واردش شدم.دور باطلِ بودن و نبودن.ننوشتن.محض هر چی و هیچی.محض خودخواهی اصن.محض اینکه نشون بدیم رییس کیه.من کی ام و تو کی ایی.من کجام و تو کجایی.ننوشتم.که حرف ها زیاد بود و غصه ها تلنبار و شادی ها به بچه ی تخسِ عنتر مانندی میموندن که باهامون قایم باشک بازی میکردن.و ما باید میباختیم همیشه چون کی دلش میاد از بچه ببره؟بازی با بچه ها بردن نداره که.یک دو سه چهار.مرگ.به روی خودت نیار صدای خنده هاشو وقتی داره دنبال یه جایی میگرده تا پيداش نکنی.پنج ش
دیشب سین که پیاده شد الی پرسید شجریان دوست داری؟ گفتم آره. گفت شجریان به وجودش تنیده شده. تصنیف ، آواز ، یه چیزی که نمی دونستم چیه فرقی نمی کنه. همه رو دوست داره و صدای همایون گرمی پدرش رو نداره. کل راه آواز شجریان پخش شد. انقدر دوستش داشتم که سعی کردم یه جمله اش یادم بمونه که بتونم پيداش کنم. ر  پيداش کرد و از صبح چندین بار گوشش دادم. توی ماشین اما الکی باهاش می خوندم. نمی دونم به خاطر این بود که تحت تاثیر آهنگ بودم یا اینکه خود الی باهاش می خون
  دوشنبه  memorial day  بودو امروز بعد از یک آخر هفته طولانی برگشتم مدرسه. سه روز   تعطیلی گرم و کسالت آور در نبود دستگاه خنک کننده . دوتاکولر گرفتیم برای بالا  که اتاق خوابها   اما طبقه پایین گرمه.بیشتر این سه روز  جلوی تی وی به تماشای سریال shameless  گذشت  ، اپیزود پشت اپیزود که کلی خندیدم  و کمی  هم اشک ریختم.  غیر از این کمی  پیاده روی اطراف  دریاچه و کمی گردش دور و بر خونه . بنظر  من پیاده روی در طبیعت بهتری
  دوشنبه  memorial day  بودو امروز بعد از یک آخر هفته طولانی برگشتم مدرسه. سه روز   تعطیلی گرم و کسالت آوری بود. دستگاه خنک کننده هنوز خرابه  . دوتاکولر گرفتیم برای اتاق خوابها   اما طبقه پایین همچنان گرمه.بیشتر این سه روز  جلوی تی وی به تماشای سریال shameless  گذشت  ، اپیزود پشت اپیزود که کلی خندیدم  و کمی  هم اشک ریختم.  غیر از این کمی  پیاده روی اطراف  دریاچه و کمی گردش دور و بر خونه . بنظر  من پیاده روی در طبی
روز حالمون به ظاهر خوبه شب بدشب ها حالمون خوب میشه روزا بخاطر حال شبمون دپرس هر آرزوی خوبی میکنم  هر تصور و دنیای قشنگی واسع خودم تصور میکنم تهش با جمله "مگه لیاقتشم دارم؟" همه چیز خراب میکنممیام دعا کنم یاد تمام غلطایی که کردم میوفتم و خفه میشم نمیشه واقعا به خدا حق میدم ازم متنفر باشه چون این حس تنفر خدا نسبت به خودم حس میکنم.حس میکنم همینی که خودم از خودم متنفرم از میزان نفرت خدا سرچشمه میگیره :(
از الان تا دو ماه دیگه برنامه یه سفر رو ریخته م.از الان تا اخر این ماه امیدوارم کارامو تموم کنم و تحویل بدم. فعلا استادم نیس:| نمیدونم چطوری پيداش کنم!! فردا میرم دانشگاه.از چند روز دیگه میرم دانشگاه و کارامو اونجا انجام میدم.یکم کارای دستی رو میخوام شروع کنم مثل بافتنی و خیاطی. خیاطی بلدم اما بافتنی نه زیاد اما دوس دارم و میخوام یاد بگیرم. تا دو ماه دیگه یکم کار دیگه س شروع میکنم و ویرایش تزها و مقالات و این ها رو اگه امکانش باشه م
چشم هامو می‌بندم و به امروز فکر میکنم و به اینکه برای هزارمین بار تصمیم میگیرم که قوی باشمدو روز دیگه مونده و من سعی میکنم به خودم اثبات کنم همه چیز خوبه و اشتباه شدهاشتباه اصلی ورود به دنیا بود بقیه اش شوخی خدایسعی میکنم مثبت فکر و عمل کنمخدایا شکرت.شکر
شبا که میخوابه سعی میکنم بهش نزدیک‌تر شم و تو فاصله‌ای که تا جای ممکن چسبیدم بهش نفس بکشم چون خیلی بوی خوبی میده.بالشا که بوی اونو میدن بغل میکنم و به این فکر میکنم دو هفته‌ی دیگه باید برم خونه و دو سه ماه نبینمش و دلتنگیم واسه این بو رو چیکار کنم
بــــــــغض می کنم که بگویم عشــــــــق نام شاعرانه ی یک بیماری لاعلاج است
بــــــــــغض میکنم که بگویم سکوت طفلِ فریاد است که در نطفه خفه شده
بــــــــــغض میکنم که بگویم وقتی اشک مهمان چشم میشود دل ضجه میزند
بـــــــــــغض میکنم که بگویم بغض وقتی میشکند که وجودت شکسته شود
بـــــــــــغض میکنم که بگویم بــــــــغض نوشتنت هم درد داردفاطمه منصوری
وقت اذانه 
از بیرون صدای دعا و قرآن میاد
خدایا.خدای خوبو مهربونممیدونم صدامو میشنوی
میبینی که دارم پاک زندگی میکنم دارم تلاش میکنم
مثل همیشه دارم سعی میکنم بنده ی خوبی باشم.
تورو به این لحضهه ها و این روزها قسم میدم نزار ازت دور بشیم
من فقط یه زندگی پاک میخوام با یه عشق پاک
من همه تلاشمو میکنم خوب باشم.
مواظب پاکیه کسی که دوسش دارم باش
خدایا مواظبمون باشعشقه ماه و ستاره
وقتی خیلی دلتنگت میشم،تصورت میکنم،تصور میکنم هنوز دستم لای موهاته و دارم اروم نازت میکنم،تصور میکنم دارم بهت لبخند میزنم و در نزدیکترین حالتم بهت،چه خوب که اینروزا رو تجربه کردیم وگرنه نمیدونستم الان چیو باید تصور میکردم،تصور کردنت هم ارومم میکنه
از سوپر مارکت محل یک بستنی عروسکی میخرم و لیسش میزنم ویک آب معدنی که بعدش بخورم و بعد، از آقای فروشنده تشکر میکنم و لبخند میزنم و خداحافظی میکنم . پیاده راه می روم و از تاکسی های زرد و مشکی خدافظی میکنم،از تمام مسیرهایی که شب ها تنهایی قدمشان می زدم خدافظی میکنم،از پل هوایی که با خودم فکر می کردم بالاخره یک شب بارانی می آید که دستان کسی را می گیرم و با هم از آن بالا ماشین هارا نگاه می کنیم و برایشان تُف می اندازیم خدافظی میکنم، از بی آرتی های ول
امشب به یُمن ِدیدنت قفل ازدلم وا میکنم جشنی به استقبال ِتو درکوچه برپا میکنم درب ِدلم را بعدتو بر روی ِهرکس بسته ام ماندم به دیدار ِتو و امروز و فردا میکنم
گردو غبار رفتنت خوابیده روی شیشه ها روی غبار ِ شیشه ها از شوق تو ها میکنم
قلبم درون سینه ام بی تاب ِدیدارت شده چندان فشارم میدهداین پا و آن پا میکنم چندین زمستان میشود دلتنگِ دیدارِ توام پیشم بمانی جان به تو،جانانه اهدامیکنم
ششدانگ ِقلبم رافقط بهرِتو پنهان کرده ام اکنون که برگشتی سَنَد
فکر میکنم .گاهی به أو گاهی به خودممگر من چه إیرادی دارم ؟ مگر چه کمبود هایی دارم ؟؟من فقط اورا عاشقانه دوست می دارم. گاهی فکر می کنم. گاهی  آرزو .گاهی با أشک های حلقه زده أم میجنگم که سرا زیر نشوند.گاهی می گریم .گاهی نفس هایم عمیق تَر و سنگین تَر می شوند از غم به بی رحمی هایش فکر میکنم .به بی محلی هایش.به سرد بودنش .به آرزو هایی که در دلم گذاشته است فکر میکنم .
نشستم ،بیکار و بی انگیزه . بی رویا و افسرده پروفایل بقیرو چک میکنم. همش صفحه ی گوشیمو بالا و  پایین میکنم. میرم اینستاگرام روی گزینه ی سِرچ میزنم. داخلش مینویسم عشق ،خواستگاری .عروسی و لباس عروسمیشینم خیره به صفحه ی موبایل عشقه مَردمو به همدیگه نگاه میکنم. لباس عروسشونو. رقص عروسیشونو. روز خواستگاریشونو. یهو از چشمم یه قطره أشک میاد پایین. نمیدونم چرا! حسادت نیستا .شاید فقط چون خودم نمیتونم تجربه کنم. زیادی إحساساتی میشم . بُغضمو ق
اکثرا تمام وقت غمگینم . با اینکه دانشگاه رو تموم کردم ، مدرک گرفتم ، کار میکنم ، درامد دارم ، اما بازم غمگینم .تمام انرژیم رو صرف خوشحال بودن میکنم .تلاش میکنم حواسم رو پرت کنم و دلیلی برای خوشحالی پیدا کنم اینکار انرژی زیادی ازم میگیره .هر بار که به ساعت نگاه میکنم غمگین تر میشم :( هر بار که قراره برم سرکار غمگین میشم .هر بار که میرم خونه مادربزرگم و قراره برگردم غمگین میشم .با تنهایی انس گرفتم .
واقعا چرا سوسکا وقتی بچه شون از دیوار در حال بالا رفتنه ،قربون ، صدقه دست و پای بلورینش! میشن؟مدتیه هر وقت بیکار میشم ؛یادم می افته  که این پسر کوچولوی من ،چه دست و پای بلورینی داره!حرف میزنه؛ حظ میکنم.رفتار میکنه؛ حظ میکنم.انتخاب میکنه ؛حظ میکنم.آبا واقعا سوسک ها مث من ،دست خودشون نیست؟چه عاملی باعث میشه آدم فکر کنه هر چیزی متعلق به خودشه ؛ از نوع خوب اش هست؟
شال و کلاه میکنم  و همون نیم بوت های مشو میپوشم و میزنم تو دل خیابون ولیعصرو به این دوره از زندگیم فکر میکنم  که کجاش الان ایستادمبه اینکه زندگی دست منو گرفته و داره به کجا میبرهساعتمو نگاه میکنم و بعد فراموشی طعم تلخ چایی یادم میاد کهزندگی رو به عقب نداره !مگه عقب عقبی بلده راه بره !؟ایمان دارم که رو به عقب نیس به قول صبا خودمونو بندازیم تو جریان سیال زندگی .جای خوب میره مارواگه خودمونم بخوایم
گاهی وقتی برمیگردم عقب با خودم فکر میکنم که غیر ممکنه اینقدر راحت به اینجا برسه حتما که یه چیزی پشت این ماجراس شده که بدترین چیزارو میزارم پشت ماجرا تا اون حس بزرگ و سنگین و زمخت خواسته نشدنم نیاد رو دلم .دروغ گفتم اگر گفتم چیز مهمی نیست اگر گفتم چیزی نه روی دلمه نه ته دلم  دروغ گفتم.دعوا میکنم ، گریه میکنم، آشتی میکنم، اتفاقای بد و میچینم پشت سر هم اما اون حس سنگین و نمیخوام. سنگی بزرگی که بخاطر اون رفتارا گذاشته شده رو قلبم و نمیخوام بغضی ک
هی مینویسم و هی گریه میکنم با خاطرات تو هی گریه میکنم رفتن چه زود بود برایت عزیز من هی بغض میکنم و گریه میکنم ای نیمه راه مصطفی جان، رفیق من باور نمیکنم و هی گریه میکنملعنت کوه، به دره ، به آسمان لعنت به من که هی گریه میکنم  رفتی که رفتن تو اوج غصه هاست بر غم فرود میکنم و گریه میکنم   میشوم به قصا و قدر ولی از دوری رفیق خداااا، گریه میکنم  ای  نیمه راه رفیق شفیق مندریا بسازم از غم تو، گریه میکنم  م.
کپک مریضحس میکنم یه کپک مریضم . چرا؟حس میکنم یه کپکم چوندراز به دراز روی تختم افتادم مثل یه کپک که روی سطح ترشی میوفته!حس میکنم یه کپکم چونرنگم پریده و سفید شدم مثل گچ مثل کپک روی ترشیحس میکنم یه کپکم چونمریض شدم ونمیتونم غذا بخورم وسبک شدم و روی  سرکه ترشی شناور شدم .مثل یک کپک حس میکنم یه کپکم چونبد اخلاق و عنق شدم و سر هر کی که شده غر و داد میزنم یه جوری که انگار میخواد گوشاشونو کر کنم.مثل یک کپک چون اگه کپک بخوری کر میشی .حس میکنم
یه بار یه دانشمند از دالایی لاما(رهبر مذهبی بودیسم) میپرسه: "چیکار میکنی اگه یه حقیقت علمی عقاید مذهبی تو رو نقض کنه؟"
اون بعد از کلی فکر کردن جواب میده: " به تمام اون اسناد علمی نگاه میکنم، تمام تحقیقات انجام شده رو میبینم و واقعا سعی میکنم درکش کنم. و در آخر اگر مشخص شد شواهد علمی، عقاید منو نقض میکنه، عقایدم رو عوض میکنم". در اینجا جا داره یه دانشمند هم از خودش بپرسه: " چیکار میکنم اگه یه چیز معنوی عقاید علمی منو به چالش
دانلود آهنگ جدید احسان کرد به نام تب میکنم
متن آهنگ جدید تب میکنم - احسان کرد
Download New Music By Ehsan Kord Called tab mikonam
Lyrics Music Ehsan Kord tab mikonam
Yeni şarkı indir Ehsan Kord Adında tab mikonam
Şarkı Sözleri tab mikonam itibaren Ehsan Kord
تب میکنم هی صبر میکنم هی از کوچه رد شیAteş alıyorum ve sabırla bekliyorum
تو رو ببینمت شده یواشکی الهی مال من شیSeni kararlı bir şekilde ilahi gördüm
طاقتم تاخته دل من باخته همه چیشو پیش چشماتترکیش موزیک : سایت دانلود آهنگ ایرانی به زبان ترکیه -فارسی
چرا هر کاری میکنم احساس شادی نمیکنم خسته شدم از زندگی با اینکه هیچ اتفاق بدی هم نیفتاده برام شاید دقیقا از اینکه هیچ اتفاق خاصی نمیفته تو زندگیم خستم نمیتونم برای خودم قدمی بر دارم انگار نا خوداگاه دارم تلاش میکنم فقط باعث شادی بقیه بشم و خودمو دارم فراموش میکنم نمیگم خیلی خوبمو به فکر اطرافیانمم نه فقط دیگه حاضر نیستم برا خودم قدمی بر دارم  .با اینکه بقیه نیازی به دلسوزی من ندارن همش براشون دلسوزی میکنم و فکر میکنم باید
"تفاهم با هم در هیچ زبانی به اندازه زبان مادری سخت نیست." (کارل کراوس)یک اوشامی شامی بود که در یک وزه شه شامی در نوک یک ووبا زندگی میکرد. شبی یک اووگورو آمد و به اوشامی شامی گفت: شیمی، نه تاج تورو میخوام نه عصات رو، شامیتزه تورو میخوام. اوشامی شامی خندید: پس بگرد، د شیمیته دئه. اگر اینجا در وزه شه تو شامیتزه منو دیدی برش دار.» اووگورو مدتی طولانی تمام سوراخ سنبه وزه شه شامی را کاوید تا دست آخر یک وولاندا دید و پیروزمندانه فریاد زد: شیمی ب
وصول مهریه در اجرا : سلام وقت بخیر… من تو نامزدی جدا شدم ۱۲۴ تا سکه مهریم بود ب دلیل دوشیزه بودن نصفش ینی ۶۲ تا بهم تعلق گرفت و قرار شد هر ۷ ماه یکبار مهریه بده قاضی ب ناحق رای داد همسرم توانایی مالی داشت ولی من نتونستم ثابت کنم و نخاستمم پیگیری کنم چون از یه وکیل مشاوره گرفتم گفت چون از قبل ب اسم کسی کرده داراییهاشو ب جایی نمیرسی تا الان دوتا شو داده که یکیشو پولشو داده ینی حدودا دوتومن تو یه قسط دو تومن بقیش و دوماه دیگ داد و سکه دوم رو خود س
با تمام خستگی و سر درد دیشب خوابیدم صبح زود بیدار نشدم !  هنوز درس نخودم ولی مصمم تر شروع میکنم مصمم تر از دیروز با یک ساعت و پانزده مین درس بیشتر ؛ کم کم تلاش خودم رو میکنم :))من میتونم باید بتونم تمام تلاشم رو میکنم من !! موفقیت با تلاش های من و تو میسر میشود پس یقینا میتونیم موفق بشم ^_^
فرض کن چهار ماه توی یک دنیا زندگی کنی بعد قرار باشه فردا از این دنیا بری و وارد یک دنیای دیگه بشی . هنگ و گیج ام . به حدی که می تونم گریه کنم از این هنگ بودنم .من دارم بزرگش میکنم ، دارم پیچیده اش میکنم ، خیلی بیشتر از اون چیزی که واقعا هست دارم فشار کار رو میبرم بالا ولی من واقعا دارم گریه میکنم برای فردا . برای فردا برای دیدن دوباره واقعیت ها . برای شفافیت فردا من از مقابله می ترسم . باید برم میکروب بخونم . میکروب عملی .ولی دارم اشتباه ف
حس میکنم وقتی میام خونه یک ادم دیگه میشم؛ احساسات، رفتارهام همه چیز. مثلا همینکه همش میخوابی؟! آره، اینم یکی از مثالهاشه. مثال دیگه اش اینه که بیشتر دلتنگ ام۲ میشم یا همش حس میکنم بهم بی‌توجهه :( چرا اینطوری میشی؟ حتی میدونی بیشتر به این فکر میکنم که چون اون راجع به مسائلش با من حرف نمیزنه منم نباید باهاش راجع به همه چیز حرف بزنم. باید مثل خودش باشم :(( 
سلاااامالان ساعت ۳ونیم بامداده و من مثل همیشه یهو یاد وبلاگم افتادم.باز هم یه تابستون دیگه.تصمیم گرفتم اسم وبلاگمو از "دوست دارم زندگی رو!" به "وبلاگ تابستونی من!" تغییر بدم ولی هنو قطعی نشدهامسال دومین کنکورمو دادم.برخلاف کنکور پارسال امسال یکم اضطراب داشتم و هی سر جلسه کف دستم عرق میکرد و باز مثل پارسال وقت کم اوردم.امسال سال خوبی نبود.ناشکری نمیکنم ولی واقعا اتفاقای ناخوشایندی رخ داد که باعث شد من توی زندگیم  برای اولین
.
گاهی  وقت ها در مورد اسم ها فکر میکنم مثلا اسم خودم  ساعت ها با خودم تکرار میکنم یه ادم دیگه ای رو  میون اسمم پیدا میکنم واقعا این اسم منه؟ .خدا یا صدامو نمیشنوه یا اذیتم میکنه خسته شدم دیگه تمومش کناز ادمای اطرافم از خودم از اینکه نمیتونم برم سراغ کاری که سال هاست عاشقشمبچه ها برام دعا کنیدپ ن :برف میباره
433

خانه ارسالی از کاربران موسیقی
ترانه درخواستی | درخواست آهنگ
راهنمای درخواست آهنگ :
اگر به دنبال ترانه یا آهنگی هستید و پیدایش نکردید، میتونید اینجا به کمک ما و کاربران پيداش کنیداین صفحه برای شما ساخته شده
 
روش کار خیلی ساده هست :
شما درخواست آهنگ میکنید ما پيداش میکنیم
اگر ما پيداش نکردیم کاربرای دیگه (مثل شما) کمک میکنند که اون آهنگ پیدا بشه
در همین صفحه بخش دیدگاه (نظرات) هم میتونید درخواست کنید هم به دیگران کمک کنید
 
شما  چ
امروز  بعد از گذر از یه شب بد توی هوای‌ ابری از خونه زدم بیروننم نم بارون شروع شد توی حال و هوای خودم داشتم فک میکردم یعنی غرق در فکر بودم که رسیدم کلاس. کار عملیمونو باید شروع کنیم من هنوز با بچه های کلاس اخت نگرفتم چون یه دو هفته ای سرکلاس نبودم. کار عملیم با یکی از بچه هایی افتاد که واقعا هنرمنده ازش میتونم کار یاد بگیرم. خدا رو از این بابت شکر میکنمکم کم دارم خودمو برای ورود به بازار اماده میکنم و کم کم ارتباطمو با
انقد از صبح گریه کردم که چشام با بدبختی باز میشهیاد دوران نوجوونی‌م افتادم!!فقط سعی میکنم ذهنمو منحرف کنم، بهش فک کنم که چه اتفاقی افتاده باز شروع میکنم به گریههرچی فین داشتم رف تو دهنم. فاکفهمیدیم که من هنوز نمیتونم با فقدان کنار بیامدر دو روز مونده به بیست و یک سالگی.
دانلود رمان گریه میکنم برات

نام رمان :گریه میکنم برات

نویسنده :الهام

تعداد صفحات: ۸۵۷

ژانر :عاشقانه

خلاصه رمان :
دانلود رمان داستان ام رمان  گریه میکنم برات دستامو بردم بالا توهم قفلشون کردم کشو قوسی به بدنم دادم ومحکم نفسمو فوت کردم…… اخیش کمرم خشک شده بودا.اخه اینم شد زندگی؟!!!…
لاوی ها | دانلود آهنگ، دانلودرمان، اس ام اس
احساس میکنم امروز بیشتر از هروقت دیگه ای بهت احتیاج دارم
 فکر میکنم فقط در کنار تو میتونم دغدغه های ذهنیمو فراموش کنم
آرامشی که گم کردم رو در وجود تو میتونم پیدا کنم
بیا منو از هرچی غیراز خودت، نجات بدهبخند و درس بخون :)
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها