محل تبلیغات شما

نتایج جستجو برای عبارت :

سرکتاب درباره سر گذشت خودم

امروز میخوام کمی از سرکتاب و  دعانویسی و طلسم براتون بگم
 اول اینکه خیلی بهم پیام میدن و ازم درخواست دعا و سرکتاب میکنن و یا میپرسن ایا دعا مینویسم و یا سرکتاب باز میکنم بله دوستانی که سرکتاب قرانی میخوان و یا دعاهای قران 
میخوان درخدمت هستم  پیام بدین همینجا و درخواست خودتونو بگید انجام میدم اما سرکتاب و دعا در این سایت که استادبزرگ و نام اشنای ایرانی انجام میدن شرایط و قوانینی داره که استاد بزرگوار بشدت بهش پایبند هستنکاوشگران
گذشت داشتن یا تغافل و چشم پوشی در روابط از اهمیت بالایی برخوردار است، مثلا فاطمه خانم همیشه تو همه کارها کمک میکنه اما چون امروز تو دستمال آوردن کمکم نکرد منم به روش آوردم و شروع به غرزدن کردم و آرامش خودم و خانواده را از بین بردم.!تغافل و گذشت اینجا لازمه ، خوب خودم میرم دستمال میارم تا اونها یاد بگیرند و آرامشم از بین نره.
دعاهای قدرتمند قرانی سرکتاب قرانی فقط کافیه اسم کوچیک شناسنامه ای (اسم اصلی که عوض نکرده باشین) و اسم اصلی مادرت خود را به ما بدهید و دیگر احتیاج به هیچ توضیحی از زندگی تان نیست ما با قران تمام زندگی شما راخواهیم گفت ما نه تنها اینده شما را میگوییم بلکه تمام اتفاقات مهمی که در گذشته برای شما افتاده کاوشگران اسرار ایران باستان
به انداره ی ۴،۳ سال خسته ام.به اندازه ی این چندسالی که گذشت به خودم و دلم مدیونم.خیلی بد با خودم رفتار کردم.لعنتی یه تایمی اولویت اول و اخر خودم بودم و از خودم مراقبت میکردم ولی الان چی؟!به خاطر بقیه مهم ترین خواسته ام رو دارم قربونی میکنم.با دستای خودم.احساس میکنم از نوجوونی به بعد شعورم کمتر شده.باید بشم خود سابقم.باید حواسم به خودم و دلم باشه و باهاش راه بیام.بسه دیگه هرچی با خودم بد بودم.دارم انتقام کی یا چی رو از خودم میگیرم!؟خود آزا
به انداره ی ۴،۳ سال خسته ام.به اندازه ی این چندسالی که گذشت به خودم و دلم مدیونم.خیلی بد با خودم رفتار کردم.لعنتی یه تایمی اولویت اول و اخر خودم بودم و از خودم مراقبت میکردم ولی الان چی؟!به خاطر بقیه مهم ترین خواسته ام رو دارم قربونی میکنم.با دستای خودم.احساس میکنم از نوجوونی به بعد شعورم کمتر شده.باید بشم خود سابقم.باید حواسم به خودم و دلم باشه و باهاش راه بیام.بسه دیگه هرچی با خودم بد بودم.دارم انتقام کی یا چی رو از خودم میگیرم!؟خود آزا
به انداره ی ۴،۳ سال خسته ام.به اندازه ی این چندسالی که گذشت به خودم و دلم مدیونم.خیلی بد با خودم رفتار کردم.لعنتی یه تایمی اولویت اول و اخر خودم بودم و از خودم مراقبت میکردم ولی الان چی؟!به خاطر بقیه مهم ترین خواسته ام رو دارم قربونی میکنم.با دستای خودم.احساس میکنم از نوجوونی به بعد شعورم کمتر شده.باید بشم خود سابقم.باید حواسم به خودم و دلم باشه و باهاش راه بیام.بسه دیگه هرچی با خودم بد بودم.دارم انتقام کی یا چی رو از خودم میگیرم!؟خود آزا
گذشت داشتن یا تغافل و چشم پوشی در روابط از اهمیت بالایی برخوردار است،  ما باید بفهمیم که همه انسانیم و ممکن است خواسته یا ناخواسته مرتکب خطا شویم  به این می گویند درک متقابل، مثلا فاطمه خانم همیشه تو همه کارها کمک میکنه اما چون امروز تو دستمال آوردن کمکم نکرد منم به روش آوردم و شروع به غرزدن کردم و آرامش خودم و خانواده را از بین بردم.!تغافل و گذشت اینجا لازمه ، خوب خودم میرم دستمال میارم تا اونها یاد بگیرند و آرامشم از بین نره.
الان که برمیگردم عقب و به گذشته نگاه میکنم فقط با خودم‌میگم کی این روزا گذشت؟باورم نمیشه اینقدر بزرگ شدم چه زود گذشت.دلم تنگ خیلی چیزایی که الان حتی با داشتن دوبارشون اون حس ها دیگه برام یاداوری نمیشهو این غم انگیز ترین حس دنیاست.
دانلود فال نجومی و سرکتاب محمد ضیابری , بهترین کتاب فال نجومی و سرکتاب در قالب pdf نویسنده استاد بزرگوار محمدضیابری ،

 

این
فال و سرکتاب شامل کلیه موارد یک شخص منجمله اسیبهای جسمی و روانی و دوستی
با افراد و اعلام امراض فرد و اغذیه مخصوص وی جهت سلامتی و دفع
امراض.همچنین اعلام ستاره طالع موکل طالع.مختصات و مشخصات شخص.اعلام ایام
نحس.معرفی ادعیه و سور قرانی مخصوص به طالع شخص و……میباشد

تعداد صفحات 54





برای دانلود رایگان اینجا را کل
من به خودم قول می دم امروز حتما شماره تلفن دکتر هاشمی دکتر تغذیه رو پیدا کنم و وقت بگیرم.من به خودم قول می دم تا آخر خرداد حداقل روزی سه رب پیاده روی کنم.من به خودم قول می دم آرامش بیشتری داشته باشم و با عزیرانم رفتار بهتری داشته باشم.من به خودم قول می دم امروز برنامه ریزی بهتری داشته باشم و به موقع به کلاسم برسم و مرباها رو به ص برسونممن به خودم قول می دم کمتر بخورممن به خودم قول می دم هر هفته به نظم و ترتیب خونه برسممن به خودم قول می دم ده روز یک
دانلود فال نجومی و سرکتاب محمد ضیابری , بهترین کتاب فال نجومی و سرکتاب در قالب pdf نویسنده استاد بزرگوار محمدضیابری ،

 

این
فال و سرکتاب شامل کلیه موارد یک شخص منجمله اسیبهای جسمی و روانی و دوستی
با افراد و اعلام امراض فرد و اغذیه مخصوص وی جهت سلامتی و دفع
امراض.همچنین اعلام ستاره طالع موکل طالع.مختصات و مشخصات شخص.اعلام ایام
نحس.معرفی ادعیه و سور قرانی مخصوص به طالع شخص و……میباشد

تعداد صفحات 54











برای دانلود رایگان
 
منم مثل خیلی از بچه های دیگه از کرونا میترسم ولی همیشه سعی میکنم به حرف بزرگ تر خودم گوش کنم و ماسک بزنم و همینطور دست های خودم رو مرتب بشورم.
امروز داشتم درباره کووید 19 جستجو میکردم که به مقاله زیر برخوردم گفتم برای شما هم قرار بدم.کووید 19 در ایران
طلسم مهر و محبت شدید یهودی بدون بازگشت, مجموعه طلسم های مهر و محبت ,
دعانویسی و سرکتاب و طلسم عشق و زبان بند شوهر بسیار مجرب در کانال بزرگ
طلسم و دعانویسی و سرکتاب رایگان

برای دانلود رایگان روی لینک زیر کلیک کنید

https://www.qrdesign.net/fa/articles/view/2b73b15f7e86
گروه چت بچه های مشهد,لینک گروه های تلگرام مشهدی
روزهای اول که درگیر مراسم و برنامه ها بودم، یه نیرویی کمکم کرد که مدیریت کنم خودم رو، تا بتونم به کارها برسم، که رسیدم.ده روز که گذشت، تازه داغ اصلی افتاد به جونم.با خودم گفتم یک ماه که رد بشه کنار میام.سرم رو گرم کارهای جدید کردم و برنامه نویسی که ذهنم فرصت فکر کردن نداشته باشه، که خب آنچنان جوابی نگرفتم.باز با خودم گفتم چهلم که رد بشه، کنار میام.رد شد، چهلم، فرقی نکرد، نتونستم.با خودم گفتم کمتر برم بهشت زهرا، کنار میام.کمتر رفتم، کنار نیومدم
بالاخره امشب گیرش آوردم.با پسر شیطونش یک ساعت پیش اومدن خونمون.جوجه خواب بود.moserقدیمی آلمانی شو گذاشت رو میز.بهش می گم پس پایه اش کو؟می گه خیلی وقته گم شده.می گم خوبه تو مخالف بودی حالا بی پایه؟ خودم جواب خودم رو می دم و میشینم رو صندلی وسط حموم و اونم  با هر ردی هر هر می خنده.نبکا هستم.یک زشتِ خوشحال.سرم توی تاریکی هم میدرخشه.روحم موقتا آروم گرفته.*یادم باشه صبح وقتی جوجه پا میشه شوک نشه
بالاخره امشب گیرش آوردم.با پسر شیطونش یک ساعت پیش اومدن خونمون.جوجه خواب بود.moserقدیمی آلمانی شو گذاشت رو میز.بهش می گم پس پایه اش کو؟می گه خیلی وقته گم شده.می گم خوبه تو مخالف بودی حالا بی پایه؟ خودم جواب خودم رو می دم و میشینم رو صندلی وسط حموم و اونم  با هر ردی هر هر می خنده.نبکا هستم.یک زشتِ خوشحال.سرم توی تاریکی هم میدرخشه.روحم موقتا آروم گرفته.*یادم باشه صبح وقتی جوجه پا میشه شوک نشه.
بهت میگم  مگه  میم منت نبودمبهم میگی من مردبهت میگم  بذار زندگیمونو با هم بسازیممیگی می خوام تنها باشممیگم دیوونتم شب و روزم شده اشک و اه و حسرتمیگی  خلیمیگم مگه یادت رفته نار هم بهترین روزها و لحظه هارو داشتیممیگی توی دوستی خوش گذشت ولی به درد ازدواج نمی خوریمتومار پیام های منو میبینی و انلاینی و حتی رید نمیکنیدست خودم نیست این احساسدست خودم نیست
باید دست خودم رو بگیرم و بکشم بالا ؛ فقط همین؛ منتظر خیلی چیزها نباشم و خودم ، خودم را بکشم بالا  بلد باشم صبح ها که تنهام  و البته با پسرم، یاد بگیرم باهاش دوست بشم ، یاد بگیرم خودم ، خودم رو شاد کنم، خودم برای خودم دوست باشم و صبح ها با خودم قرار بگذارم که فلان ساعت بریم یک دوری بزنیم و پسرم رو بغل کنم و سر وقت به قرارم برسم.عمر من منتظر من نمی مونه که نگذره، که متوقف بشه که من هر موقع شاد بشم ثانیه ها بیاند و برند ، عمرم داره می گذره و بزرگ
سیل زده ی واقعی منم.کل کلاس و آزمون و مشاوره م تو اون شهر به فاک رفته بود. همه رو آب برد. الان خودم موندم و خودم. نمیدونم چه غلطی باید بکنم. هیچ راهکاری ندارم. رفتم گاجِ اینجا، مدیرش شیره کشیده بود در و پنجره رو باز کرده بود تا بوش بره، فاتحه شو خوندم. قلم چی هم که فلافل فروش سابق سر کوچه مون مشاورشه.الان میتونم بگم فقط میتونم به خودم تکیه کنم. گهِ انگیزشی خوردنه ولی فقط خودمم و خودم و خودم. باید همه کارو خودم بکنم. هیچ تکیه گاهی هم ندارم. فقط یه
هفته گذشت قبل کلاس، چند تا کتاب جدید دیدم. می دونستم  دوستم مشغول نوشتن کتابش هست ولی نمی دونستم درباره چی می نویسد. حالا کتابش تکمیل و چاپ شده بود. بهش تبریک گفتم و یک جلد برداشتم. حتی اسم کتاب پروانه  و  ماه ، هم به نظرم خاص نیومد. امشب کتاب رو خوندم. یک داستان بود.  عاشقانه پروانه  و ماه . یک داستان تکراری.  با نگارش و روایت جذاب .  تکراری چون ایده را بارها شنیده ام، اما هنوز درک کاملی از آن ندارم. جذاب ، چون بسیاری از  حرف ه
علائم و نشانه های شخصی که سحروجادو طلسم شده :
 
در این مطلب مهم که باید همه بهش توجه کنن میخوایم علائم و اثار کسی که به سحرو جادو و طلسم مبتلا شده بهتون بگیم و اینکه اگر کسی را سحروجادو و طلسم کنن یا به طور عامیانه برای کسی دعا بگیرن چه حالاتی بهش دس میده و حال و روزش چه خواهد شد هر چند عزیزانی که این مطلب را مطالعه‌ میکنن حتما به این نکاتی که میگم توجهه
همچنین بخوانید:
اخطارمهم افشاگری بی سابقه استادعلوم غریبه درباره سرکتابکاوشگران اسر
همیشه دو تا من وجود داشته. یکی غرق غم خودم و اون یکی همنشین آدم هایی که با اراده یا بی اون برایم مهم بودن. من همیشه اونی که کم تر مهمه بودم، نه برای اینکه کم تر اهمیت داده میشم، چون که کم تر اهمیت میدم  به خودم. چون که خیلی حرفا. دلم تنگه و گرفته و خب کسی چیکار کنه که دستم کوتاهه، کسی چیکار می تونه بکنه اصلا. چشمم به این مستطیل جادویی خشک شد و ساعت از ده گذشت و خبری نشد. گاهی زمان معینی که بگذره دیگه بعد از اون حتی سیل زمان هم که جاری بشه هیچه و به
من اینی نیستم که می بینینوقتی اومدم وبلاگ فکر می کردم می تونم همه چی همه چی همه چیو درباره خودم و زندگیم لااقل به خودم حالی کنم به خودم گفتم این جا یه جای امنه مثل دفتر نیست که کسی از آشناها به راحتی بتونه پیداش کنه و می تونم راحت باشممن هیچ کدوم از آدمایی که بقیه می بینن نیستمهیچ کدومشوننه اون دختر عاشق نه اون دختر پر از آرزونه اون دختری که مامانش ازش متنفره نه اون دختری که بی حوصله و سردهنه اونی که یهو شاد میشه یهو هوس تاب می کنه یهو می خنده ب
همین الان که داشتم با خودم طرح میریختم که چجوری فیلیورمام تو روابطم توجیح میشه توی بلاگ اسکای یه پست درباره ی کتابخونه خوندملازم دونستم به خودم یاداوری کنم که داشتن کتاب زیاد به معنی کتابخونی نیستمثلن من تو قفسه بیشتر کتاب غیر درسی ندارم ولی همه اشونو نخوندم و هر سال تقریبا نو میشن چون هم هدیه میدم تعداد کثیریشو و هم تعداد کثیری هدیه میگیرم! هر کسی یه جوری کتاب میخونه هرکسی یه جوری زندگی میکنه بیایم جمع نبندیم!لطفنچقد مزخرف پریدم اون بحثا
وای بر این دنیادیشب رفتم بیمارستان هیچ دکتر که نبود ب درک پرستارم نبود همه رفته بودن سر جاده و  اینامجبور شدم خودم برا خودم نخسه تجویز کنم تو نسخه سرم  هم بوداون دو ب اصلاح پرستار بلد نبودن سرم بزننمجبور شدم خودم برا خودم سرم بزنن .دلمو خوش بود رفتم بیمارستان.
پست یه بنده خدایی رو در مورد پیام مامان و این که ساعت چند خونه باش و اینا خوندم یاد سر گذشت خودم در اون دوران  کنترل رفتار توسط والدین افتادم.تابستونا که بیرون می رفتم بابام ساعت یک یک و نیم پیام میداد ما خوابیدیم، در حیاط قفله از در بیا بالا، کلید در هال هم گذاشتم رو لاستیک ماشین :||منم سه سه و نیم عین چی از در میومدم بالا و این رویه تا پایان تابستان ادامه داشتجدی چرا نمی چزوندنم که یکم خانه نشین و اهلی بار بیام؟؟البته یکم تفکر میکنم می بینم
عید مبارکعیدم مبارکسال خوبی خواهد بود.میدونم.توکل به خدااین پنج روز با اینکه کهر خاصی نکردم ولی ننیدونم چطور گذشتالانم توی سفرم که بی حوصله تر از روزایی که توی خونه خودمون بودیمم شدمدلم میخاد برگردم به دیار خودمونبه غار خودم
مقاله آماده درباره گذشت و بخشش تحقیق آماده درباره گذشت و بخشش و تاثیر گذشت و بخشش در زندگی و جایگاه گذشت و بخشش در اسلام به همراه روایات و داستانهایی از اهل بیت در زمینه گذشت و بخشش… تعداد صفحه : 6 صفحه {فونت 13 ، فاصله سطور 1/15) آماده برای پرینت . دریافت فایل الان بخر تحویل بگیر
حقایقی از علوم غریبه و دعانویسی که تا به حال نشنیده اید 
حقایقی بسیارعجیب و بسیار تلخ که از شنیدنش شوکه میشوید
این مطلب خطرات غیرقابل چبران طلسمات سحر و جادو و نوشتن دعاهای اشتباه و مراجعه به افراد غیرمتخصص و شیاد بر زندگی.
شدیدا مواظب باشید هزاران هزار نفر شیاد به اسم دعانویس که هیچ تخصصی ندارن در جامعه رخنه کرده و اقدام به دعانویسی با مبالغی غیرقابل تصور که تا ده ها میلیون هم میرسد کرده و جز تباهی هیچ چیزی برای مردم به بار نمی اورند
ه
انشا ادبی درباره زمستان گذشت و بهار آمد
 
انشا ادبی زمستان گذشت و بهار آمد پایه دوازدهم صفحه 32
 
 
انشا شماره 1 : 
 
 
صبح با شنیدن آواز گنجشک هایی که بر روی درخت بودند از خواب خوش زمستانی بیدار شدم ؛ پرندگان زیبا با آواز خود خبر از رایحه ی جدیدی می دادند که به تازگی به مشامشان خورده بود . آن رایحه ، رایحه ی خوش بهار بود . 
 
هنگامی که رایحه ی بهاری به مشام انسان می رسد ، انسان از لذت شوق و احساسی که به او دست می دهد گویی بال در
چرا این اندازه بی ارزش شده ام ? این چه عشقی بود که وقتی بی پول شدم تو هم مرا تنها گذاشتی? این چه خدایی بود بی پول شدم و او هم رفت ? چه شد آن افکار با خون دل پروریده? چه شد آن تلاش ها? هرچه داشتم با رفتن پول هم رفت. چه ارزشی و چه اصالتی و چه درونی و چه عشقی و چه دردی که نبودند همه ی آنچه که گفتند و قول دادند . اگر به خودم شک نمی کردم باید تا ته این بدبختی میرفتم و میرفتم و میرفتم و همه درد و غم و رنج تنهایی همه ی آدم های بدبخت تاریخ را یک تنه با خود حمل می ک
با خودم قرار گذاشتم که آزاد باشم توی لغزیدن. توی اشتباه کردن. توی، نه مثل یک احمق، که خود یک احمق شدن. با خودم قرار گذاشتم که راحت باشم گلاب به روی شما توی ریدن. و همه این‌ها به معنی این نبود که قبلاً آزاد نبودم و نمی‌ریدم. به معنی این بود که بعدش توی سر خودم نزنم. با خودم بد نباشم. که بعدش خواب بد نبینم. که بعدش هی لب‌هام را الکی جمع نکنم و هی مثل بازنده‌‌های ابله احساس رقت‌بار گریهٔ بیخودی داشتن را نداشته باشم. خب حالا وقتش است. باید سر قرا
روز حالمون به ظاهر خوبه شب بدشب ها حالمون خوب میشه روزا بخاطر حال شبمون دپرس هر آرزوی خوبی میکنم  هر تصور و دنیای قشنگی واسع خودم تصور میکنم تهش با جمله "مگه لیاقتشم دارم؟" همه چیز خراب میکنممیام دعا کنم یاد تمام غلطایی که کردم میوفتم و خفه میشم نمیشه واقعا به خدا حق میدم ازم متنفر باشه چون این حس تنفر خدا نسبت به خودم حس میکنم.حس میکنم همینی که خودم از خودم متنفرم از میزان نفرت خدا سرچشمه میگیره :(
من و آران رو خیلی رویا پردازی ها و علایق تفاهم داریم اما یک سری رفتارهایی داره که من شاید تا قبل این ندید میگرفتم اما تصمیم گرفتم ندید نگیرم! ما تفاوت های زیادی هم داریم مثل همه دوستای صمیمی! اما من به این نتیجه رسیدم گذشت از برخی رفتارهاش یعنی ندیدن خودم و پاگذاشتن رو شخصیت خودم!! برای همین ارتباطم رو باهاش کم کردم!بارها بهم گفته بود نمیخواد رابطه مون کمرنگ بشه! منم اون رو دوستی میدیدم که تو خیلی موارد به شدت هم رو درک میکردیم، اما راستش
امسال توی روز تولدم تصمیم گرفتم که به هیچ کس خودم  اطلاع ندم که تولدمه تا ببینم کیا به فکرم بودن  و در کمال ناباوری مرجان هیچ تماسی باهام نگرفت  حتی تا این لحظه هم زنگی بهم نزد با خودم گفتم یادش رفته و بزودی باهام تماس میگیره اما ۴ روز گذشت و هیچ خبری نیومد.بامداد تولدم تو خونه تنها بودم و قرمه سبزی پختم و یه کیک دارچینی خوش طمع و برای اولین با با قابلمه پختم  حول و حوش ۴ خوابیدم  همسر جان ۸ صبح اومد درو براش باز کردم و خوابیدم هیچ
بررسی جرائم قابل گذشت و غیر قابل گذشت و آثار آن در حقوق ایراننوع فایل: Word و (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 72 صفحه پروژه حاضر با بهره گیری از روش نگارش (حقوقی) و استفاده از منابع معتبر، کاملترین و جامع ترین پروژه در ایران می باشد. چکیده در‌ حقوق جـزای اسلامی،اجرای تعزیر بر موجبات خاصّی استوار است که می‌توان دو‌ موجب کلّی ارتـکاب معصیت‌ و انجام‌ رفتار مـفسده
رفع بستگی و گشایش در امورات زندگی
سلام به همه دوستان عزیزم.
کسانی که در زندگی سنگینی به کارشون و روزیشون افتاده و همیشه در روزی و کسب  و کار بستگی دارند.
یا از چشم مردم و اطرافیان بسته میشن و یا مورد حمله سحر و جادو قرار میگیرن. که اگه از روی چشم و حرف مردم بسته شده اید با اعمال زیر بستگی ها کاملا رفع میشه و اگر از روی جادو و سحر بسته شده اید حتما قبلش باید حادو یا سحر خود را رفع کنید
این اعمال را در مدت این یک ماه انجام دهند.(توجه کنید که این ا
دوستان عزیز داستان شو خودم نوشتم و دوبلشم خودم انجام دادم همینطور ویدئو هارم خودم کنار هم دادم و برش دادم به نظر خودم که عالی شده اما خوب توجه کنید تقلید به.کلیپ بروز بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
از اون روز کذایی ، شش سال گذشته.ققنوس شدم و از خاکستر خودم دوباره متولد شدم. عشقم را آب‌دیده کردم و فهمیدم که هستم و چه می‌خواهم.الآن، اکنون ، نفس زندگی‌ام در کنارم آرام خوابیده و عاشق بابای مهربونش هست که من عاشقانه دوستش دارم.من خوشبخت‌ترین هستم.شش سال پیش باورم نمی‌شد که با گذشت شش سال، زندگیم این همه تغییرات و تحولات را تجربه کند.خدایا  متشکرم
اگه تاریک بخوای خودم برات با خورشید میجنگم
اگه روشن بخوای خودم برات با شب میجنگم
اگه سردت بشه خودم لباست میشم.
اگه خار تو دستت بره خودم مرحم میشم
اگه دلت غم داشت خودم نازشو میکشم
اگه دنیا باهات بد شد خودم با کل دنیا میجنگم
یه دختری یه جای این دنیاست که من باید مثل شیر مواظبش باشم
مواظب دل معصومش باشم
 
انگار از روزی که چشماشو دیدم خدا تو گوشم گفت : مواظبش باش.
.
هستم
.عشقه ماه و ستاره
مسیح علینژاد که خود را مدافع آزادی و حقوق ن در ایران می‌داند در کنفرانسی با حضور خبرنگاران نتوانست از پس سؤال ساده و در عین حال منطقی یک دانشجو بربیاید. به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، مسیح علینژاد که مدتهاست در قالب یک خبرنگار و دایه دلسوزتر از مادر سعی در فریب دختران وطن دارد و برخی از آنها را با شعار اسلحه من سلاح من» در جهت رسیدن به اهداف شوم خود به کار گرفته است، این بار خودش با ه
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها