محل تبلیغات شما

نتایج جستجو برای عبارت :

اگه گل بودم قبلا

اقا  من که حالا حس نوشتنم اومده بزارین یه پست دیگم بنویسم تا بره برا سه سال دیگه :))داشتم پستای سه سال پیشمو میخوندم وای چقدر خنده دار بودن برام چه دغدغه (درست نوشتم ؟)هایی داشتم  اقا از من نصیحت هیچی ارزش غصه خوردن نداره من هیچ کدوم از این مشکلاتی که قبلا نوشته بودم اصلا یادمم نیست جدیدنم یه مشکل عظیم خانوادگی برام پیش اومد که به تمام مشکلاتی که تا حالا تو عمرم داشتم گفت زکی ولی اونم داره میگذره هر جوری که هست ما ادما جون سخت تر از ای
قبلا  نوشته بودم که از صفحات مجازی دور شده ام و می خواهم اعتیاد به اخبار و سایت‌های انترنتی را هم کنار بگذارم. نشد اما. برای ترک صفحات مجازی نیز بارها و بارها تصمیم گرفته بودم و شکست خورده بودم، هنوز هم دلم می شود دوباره صفحه فیس بوک ایجاد کنم، اما در سه ماه گذشته در برابر این تمایل مقاومت کرده ام و موفق بوده ام. در نهایت موفق شدم از صفحات مجازی دور شوم. اینجا هم موفق خواهم شد ولو خیلی دیر. فشارها زیاد است و برای کاهش فشار هم به اخبار مراجع
ما تو کلاسمون یه خارجی داشتیم. وقتی حرف می زد، دونه دونه کلماتش رو می فهمیدم ولی کل جمله رو نمی فهمیدم.هر وقتم حرف می زد، من سریع سرمو می اوردم بالا که قیافه ی استادمون تو اون لحظه رو از دست ندم!قشنگ چند لحظه هنگ میکرد!بعد می پرسید: چی گفتی؟وقتی پسره دوباره حرفشو می زد، دوباره چند لحظه هنگ می کرد ولی با شدت کمتر و با کمی تفکر. مطمئنم اونم داشته کلمات رو به هم می چسبونده که بفهمه پسره چی گفت.قبلا اینجا نوشته بودم به کسی نخندید چون سرتون میاد. ول
احسان از صبح تب داره و خیلی بی قراری می کرد اینقدر بغلش کردم و رو پا تش  دادم دست و پاهام درد می کنند ، عوارض واکسن هست و طبیعیه و نگران کننده نیست ،توکل به خدا انشاءالله زود خوب بشه، بچه ام چند روزه اشک می ریزه موقع گریه  قبلا فقط جیغ بود ،اذیت می شم برای اشکاش ، برای دردش، خیلییییی اما خب از وقتی مامان شدم خیلی دل گنده شدم ، یه جا خوندم نوشته بود راه حل بی قراری بچه ها پیرشدن ما مادرهاست ، همین؛ قشنگ نوشته  بود، همسرم خیلی کم طاقت تر
قبلا اوایلش رو خونده بودم؛ الان ۸۰_۷۰ صفحه ی آخرشو خوندم. وااای که چه کتاب بی‌مزه ای بود. فقط به درد مشغول کردن نوجوونا میخوره. نفرت، عاشق شدن، ارتباط، جدا شدن و . .فکر کنین وقتی بچه‌تر بودم  این داستانا به نظرم رویایی و خاص بوده.به‌به به نظرمن نباید نوجوون اینطور کتابا یا فیلما رو بخونه و ببینه. قرار نیست با امید معجزه و اتفاقات خارق‌العاده بزرگ شن؛ باید واقعیت‌ها رو دید. 
بعد از اون همه فشار و فلاکت فکر میکردم دیگه تمومه ولی خب قانون بازی چیز دیگه ای هست، خوبه که فهمیدم.  بعضی وقتها باید به آدم بربخوره تا به خودش بیاد.  قبلا بهم برخورده بود و بد جور دویده بودم.  ولی ی مدت بود که هالت شده بودم.  فرق دویدن الان با قبل اینه که دیگه نمیدونم چقدر باید بدوم، تا کی تا کجا معلوم نیست. این غول اینقدر بزرگ و عجیبه که شاید بخاطر همین بوده که متوقف شده بودم. باید به این فکر کنم بدوم ب کدوم سمت که راهی باشه واسش؟ خیلی س
دیدم خیلی عالیه و بعد از عمل اصلا عوارضی نداشتم و خیلی راحت بودم و به همه ی کارهامم رسیدم. قبلا خیلی از لیزیک میترسیدم ولی الان که عمل کردم افسوس میخورم که چ.ماکان دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
قبلا اوایلش رو خونده بودم؛ الان ۸۰_۷۰ صفحه ی آخرشو خوندم. وااای که چه کتاب بی‌مزه ای بود. فقط به درد مشغول کردن نوجوونا میخوره. نفرت، عاشق شدن، ارتباط، جدا شدن به خاطر یه پنهونکاری و . .فکر کنین وقتی بچه‌تر بودم  این داستانا به نظرم رویایی و خاص بوده.به‌به به نظرمن نباید نوجوون اینطور کتابا یا فیلما رو بخونه و ببینه. قرار نیست با امید معجزه و اتفاقات خارق‌العاده بزرگ شن؛ باید واقعیت‌ها رو دید. 
خیلی جدی وسط مهمونی به ی نوشیدنی دعوتم کرد و پیشنهاد س***داد  البته نه با این صراحت ولی مطمئن بودم چیزی جز این تو ذهن مریض طرف نیست در حالی که سعی میکردم‌ جبهه نگیرم خیلی محترمانه و با جملات کوتاه پیشنهادش رد کردم و تاجای ممکن ازش دور شدم  دیدم که رفت سراغ یه نفر دیگه و تا اخر شب دیگه اون دونفر ندیدم یه سری تابو ها که قبلا وجود داشت دیگه وجود نداره عملا و به چشم دارم این تغییر میبینم اون دختری که باهاش رفت تو اتاق خواب همسر و دوتا بچه دار
ای کاش تو زندان بودم. کاش حکم ابد داشتم و تا اخر عمرم اون تو بودم. اونطوری فقط یه زندانبان بود که بهم زور میگفت اما الان همه بهم زور میگن.ننه بابا شوهر برادر بزرگتر مدیر .ای کاش تو زندان بودم. حداقل اونطوری به خودم میگفتم تو زندانم و اسیرم. اما الان بیرون از زندانم و اسیرم. خیلی تقصیر فندق نیست.زورگوهای اطراف دست و پای منو بستن. ای کاش تو زندان بودم :(
صبح ساعت نه بیدار و با تبلتم مشغول شدم. چسبیدم به مبل و تا سه ساعت و نیم بعد نشستم. a صبح رفته بود بیرون و ظهر که اومد من از رو مبل پا شدم ‌و یه نیگا به خودم کردم؛ هنوز صورتمو نشسته بودم، مسواک نزده بودم و لباسمم عوض نکرده بودم 
امروز عصر رفته بودم پانسمان سرم رو باز کنم, خانم پرستار با تعجبِ تمام,  موهای سرم رو کنار می زد و نچ نچ می کرد!بهش می گم; چیزی شده خانم پرستار؟!! خوب نشده هنوز؟!!با خنده می گه; تو با این همه جایِ شکستگی تو سرت میتونی کارت جانبازی بگیری!بهش می گم; تازه عکس های رادیولوژیم رو ندیدی .به نچ نچ ش ادامه داد و همونجوری که داشت از کنار تخت دور می شد گفت;  بیچاره دل مامان و بابات!!!من هم تو دلم میگم واقعا بیچاره از دل مامان و باباتا پدر نشده بودم, معنی ای
این اولین نوشته من است. 
همیشه دنبال جایی بی دردسر می گشتم تا اینکه اینجا را پیدا کردم. قبلا هم اینجا بودم ولی بدلایلی حذف شد. 
 
با انواع داستانها و حرفها در خدمتم. 
 
خواستید می توانید سفارش دهید و منصفانه پرداخت کنید. ashkhani
این اولین نوشته من است. 
همیشه دنبال جایی بی دردسر می گشتم تا اینکه اینجا را پیدا کردم. قبلا هم اینجا بودم ولی بدلایلی حذف شد. 
 
با انواع داستانها و حرفها در خدمتم. 
 
خواستید می توانید سفارش دهید و منصفانه پرداخت کنید. ashkhani
مطلب در اتاق نشسته بودم و به کتاب های کتابخانه نگاه میکردم ناگهان چشمم به کتاب را میتوانید به صورت کامل از سایت هفتاد و پنج دانلود دریافت کنید.در اتاق نشسته بودم و به کتاب های کتابخانه نگاه میکردم ناگهان چشمم به کتاببا سلام خدمت شما دوستان عزیز قفس تاریک خبروان متن زیر را در یک بند ادامه دهید در اتاق نشسته بودم و به کتاب ادامه نوشته کتابخانه فکر روشن دبستان ابتدایی اکسیر دانش درس شانزدهم کتاب خوانی ادامه در اتاق نشسته بودم وبه کتاب های کتاب
بالاخره پشت بوم دانشکده رو فتح کردم! شیش طبقه ساختمونه و حقیقتا ارتفاع وسوسه‌برانگیزیه. درش قفل بود ولی دو تا پنجره دو طرف در بود که تونستم بازشون کنم و بیام بالا! خیلی وقت بود این پشت بوم رو مخم بود و به فتح کردنش فکر میکردم ولی خب همیشه درهای بالا قفل بودن. حتی یه مدتی به این فکر میکردم که کلیدای نگهبانارو یه جوری کش برم و از روشون بسازم بعدم بذارم سر جاشون! ولی این ایده در حد همون تئوری موند و هیچوقت عملی نشد. بالاخره امروز خیلی خیلی اتفاقی و
داستان تا اونجا پیش رفت که یه روز صبح یکدفعه و آنی ! بله کاملا از قبل تعیین نشده ، دلبسته یکی از کارمندای خودم شدم !ناراحت بودم به این دلیل که هیچوقت این رابطه رو هیچوقت با هیچیک از کارمندام دوست نداشتم ، کلا  کار و رابطه نیاز به کنترل داره که من نه وقتش رو داشتم و نه توانش رو!ناراحت از اینکه وسط حجم زیاد کارهام این داستان پیش اومده بود و نیاز به وقت داشتناراحت بودم چون زینب شرایطش رو نداشت !( توضیحش رو بعدا میدم)ناراحت بودم چون انتخاب نکرد
چهل و یک سال پیش دانشجوی سال اول پرستاری بودم.عجب جدی گرفته بودم .معدل بالا.راضی ولی.خیلی زود مصمم شدم ؛ ترک تحصیل در این رشته داشته باشم.خط قرمز هایی داشتم که،  بودن در این رشته باعث می شد ؛ ازشون عبور کنم ؛ ولی ماندم و امروز من یک نرس بازنشسته خواهم بود؛ با کلی خاطره از بیمارستان ،بیماران،همکاران و دانشجویانی که مربی بالین شان بودم.کم کم نویسندگی ام را آغاز خواهم کرد دنبال وسایلش میگردم.(پرینتر،صفحه کلید ،مانیتور .ووو
کاشکی من خسرو ات بودم نه فرهادت کاشکی از عشق میمردم نه در یادتنامه ات را تا سحر با عشق بوییدم بوی گلهای جنون میداد فریادتبوی گلهای جنون میداد فریادت .زندگی پیچیده شد چون کاغذی در مشت دست تو سهراب تقدیر مرا میکشتاشک های آسمان بر صورتم میخورد نقش تو روح مرا تا آسمان میبردحال من از روز اول هم همین بودست هیچکس جز من مرا این سان نمی آزردهیچکس جز من مرا این سان نمی آزرد رنج یعنی دوری از آن کس که میخواهی خاطرات خانه و یک حوض بی ماهیحال آشوب مرا دریا
 دانلود کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
دانلود کتاب
دانلود پی دی اف کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
قیمت کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم
pdf کتاب ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم میدانستم
خلاصه کتاب ای کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم
قیمت کتاب ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می دانستم
دانلود رایگان کتاب ای کاش وقتی ۲۰ساله بودم میدانستم
دانلود پی دی اف ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم میدانستم
کتاب کاش وقتی 20 سالم بود می دانستم
دانلود کتاب
دیروز میانترم زبان داشتیم و بعدش با گلناز رفتیم کافه. حدودای ساعت 10 یا بیشتر بود که رسیدم خونه. صبح طبق برنامه قبلی رفتم واسه وداع. دوباره همه میخواستن منصرفم کنن. حرفها و تحلیل هایی که در رابطه با تصمیم من رد و بدل شده بود واقعا جالب بودن. پسر بزرگه صمیمانه همراهیم کرد و زحمت امضا گرفتن هم افتاد گردن پسر کوچیکه. بچه ها اومدن پیشم و خیلی محبت کردن. یکی از آقایون اشکش دراومد و شرمنده شدم. همشون معرفت به خرج دادن جز کسی که براش معرفت به خرج داده بو
امشب اولین بارم بود میرفتم پارک ارم تصور دیگه ای ازش داشتم بزرگتر و جالب تر باشهتقریبا قبلا اکثر بازیاشو شهر بازی های دیگه سوار شده بودم جز یکیییییییییییستاره گردون بین سوار شدن و نشدن مونده بودیم که بالاخره با سوگلی و اقا پلیسه دلو به دریا زدیم و رفتیم .خیلی خوب بود کلی انرژی گرفتم.کلا هر چیزی که هیجان داشته باشه تا یه هفته حالمو خوب می کنه 
نمیدونم نوشتم قبلا یا نه؟یادمه ترم۳ بودیم فک میکنم. یک سری فایلهای پی دی اف و پاورپوینت و. بود که باید پرینت میکردیم.پاورپوینتها با پسوند* پی پی تی * ذخیره‌میشن.سرکلاس نشسته بودیم و تقریبا در سکوت بود.دوستم از من پرسید پرینت کردی؟یادمه نصفشو پرینت کرده بودم.یا پاورها یا پی دی اف ها! حالا کدومشو یادم نیس.من هم ن گذاشتم ن برداشتم گفتم.اره اما پی پی ها رو گرفتم(نگرفتم)خودم که غش کردم از خنده:))اقایون هم ردیف هم در لبخندی زیبا در سکوت بودن:-/
.
نذر کرده امیک روزی که خوشحال تر بودمبیایم و بنویسم کهزندگی را باید با لذت خوردکه ضربه های روی سر را باید آرام بوسیدو بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد***یک روزی که خوشحال تر بودممی آیم و می نویسم کهاین نیز بگذردمثل همیشه که همه چیز گذشته است وآب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است***یک روزی که خوشحال تر بودمیک نقاشی از پاییز میگذارم , که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست***یک روزی که خوشحال تر بودمنذرم را ادا می کنمتا روزهایی مثل حالا
برعکس اونی که فکر میکردمزینب خیلی خوش برخورد بود و از اونجایی که حس منو شنید یه لبخند و حتی بیشتر از اون روی چهره ش اومده بودازم تشکر کرد که حسمو بهش گفتمهمون اول ازش قول گرفته بودم که اگه صحبتهام تموم نشد تا خونه برسونمش و تووی راه باقی حرفهام رو بزنم و اتفاقا همینجوری هم شدسوار ماشین شدیم و تووی راه کلی هم خندید و اتفاقا خیلی شوخی کرد و عین بچه ها ادای حرف زدن در آوردبرخوردش یه جوری بود که من تووی راه برگشت به خونه ترکیبی از تعجب و خوشحالی مح
الان جای تنها کسی که نمی‌خوام باشم خودمم.امشب برای اولین بار فکر کردم کاش اصلاً هیچ‌کدوم از این چیزا پیش نمیومد. کاش نمی‌دیدمت اصن، کاش الان اینجا نبودم. کاش همون اول دبیرستان رفته بودم هنرستان و مسیر زندگیم در تک تک جزئیاتش با الان فرق می‌کرد. کاش الان دانشجوی نقاشی بودم و تا سه صبح سیگار می‌کشیدم و درباره‌ی فلسفه ی هنر با دوستام که هر پنجشنبه گروپ سکـ.س میکردیم، گه می‌خوردم:))))))))))))کاش اون جلسه‌ی اول مردادو نمیومدم.کاش جای نون بودم. مطم
تو زیبایی این دنیایی این دنیای پر از ضد حال ها تو خیلی خواستنی هستی الان که اینا را مینویسم چشمام خیسه چقدر سخته که من هیچی ندارم چقدر سخته که شرایطم خوب نیست اما من اصن سختم نیست که دوستم نداری من خیلی خیلی هم راضیم راضیم که توی عمرم انقدر  خوشبخت بودم که تو را دیدم انقدر خوشبخت بودم که دلم پر از حس به تو شد انقدر خوشبخت که طعم  گرفتن دستهات را چشیدم من خیلی خوشبخت بودم که کنار تو شاد بودمکه قلبم برای تو ت
دوستان سلام طبق قولی که قبلا داده بودم سعی ام بر این بوده که کانال را از بازه درآمدی بیشتری برخوردار کنم و از طرفی برخی از دوستان ممکن است بخواهند در کاری که.طلا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد
اون خانمی که قبلا ساکن زیرمین مادر بودن رو یادتونه،دانشجوی دکترا بودن،متاسفانه باخبر شدیم پدرشون به رحمت خدا رفتن،جمعه شال و کلاه کردیم و رفتیم مجلس ختم،هر کس شنید تعجب کرد،میگفتن اون که از اون جا رفته،دیگه همسایه محسوب نمیشه،منم البته از حرفشون تعجب میکردم،میگفتم ما سه سال و نیم در کنار هم زندگی کردیم،از غم و شادی همدیگه با خبر بودیم،یعنی نرم ختم پدرش،فک کنم من تو غار اصحاب کهف بودم تازه بیدار شدم،کم کم اختلاف نظرم با بقیه داره زیاد میش
.
من مومنم به کلمه‌هام، به مرگی که بعد از نوشتن بهشون میدم. گفته بودی بذار یادت بمونه کِی می‌نویسی، نوشتن جوونه زدنه. گفته بودم یادم می‌مونه و همه کلمه‌هایی که نوشته بودم و ننوشته بودم، لبخند زدن. می‌بینی؟ حتی لبخند کلمه‌ست. نگاه کلمه‌ست. دستامون داره کلمه میشه عین یه باور که سرجاش مونده و تغییری نکرده. گفتم من ناامید نیستم از نوشتن، از صداقت هم. گفتم گاهی خودمو می‌خونم. آروم، سخت، عجیب _ آوات
سلامعید همگی مبارکاینکه اومدم دست به قلم بشم صرفا به خاطر این بود که دلم برای اینجا تنگ شده بود.گاهی بی هیج هدفی میام اینجا رو باز میکنم به وب بچه ها سر میزنم و دقیقا در کسری از ثانیه همه رو میبندم‌.حالا هدف از این‌ کار چیه؟خدا داند.همه میگن چقدر رمضون امسال زود گذشت.آره؟ واسه شما هم؟واسه من که اینطور نبودرمضون فقط روزه گرفتنش قشنگش نمیکنه.صدای اذان و ربنا و نماز و قرآن و دعا و زیارتاشه که قشنگش میکنه.اون سه شب قدره که سبکت میکنه
این چند وقت توی سرم پرشده از افکار احمقانه.فکر کردن به ادمی که نباید بهش فکر کنم.قبلا تو خواب دیدنش اذیتم میکرد اما الان ناخودآگاه بهش فکر میکنم.دیگه هیچ علاقه ای بهش ندارم اما انگار دست خودم نیست.این حس نه دوست داشتنه و نه عشق چون هر دو رو قبلا تجربه کردم و این شبیه به هیچ کدوم نیست و نمیدونم اسمش رو چی باید بزارم.از ذهنم برو بیرون لعنتی!
این ویدئو رو قبلا هم گذاشته بودم ولی متاسفانه کامل نبود.کاملشو تازه پیدا کردم!این از اول اولشه!امیدوارم ببینین و لذت ببرین.عمو شهاب یه دونه باشه.صرفا جهت.تی تی دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
((هوفر فود))
اینجا رو قبلا رفته بودم و واقعا کیفیتش انقدر خوب بود که ارزش معرفی دوباره رو داشت.
اینجا یه جورایی سرزمین هات داگ،البته به جز هات داگ ساندویچ ها.سانیا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
چرا من میلیاردر نشدم ؟ نامهربونی نمیخواهی بدونی که آب از سر گذشته  ساده بودم؟ بی عقل بودم کو3خول بودم اوسکول و عقب مونده بودم؟ فکرهام علط بود؟ بازار جای رشد نداشت از همه  مهمتر  تنبل و خواب آلود بودم؟ مثلا همین ماشین اگر 3 تا خریده بودم  الان مثل همسایه مون پولم 3  برابر میشد  اون 10 تا خرید 500 میلیون وقتی  همه رو  فروخت  میلیاردر شد و دوباره رفت خرید.زرنگ نبودم کسب و کارم اشتباه بود یک شبه میخواستم ثروتمند بشم؟ فرصت مناس
متن دکلمه : نگفته بودم ؟
نگفته بودم دنیا بی رحم تر از آن است
که تو دوست داشتن را از امروز به فردا عقب بی اندازی ؟
نگفته بودم قدر بودن هایمان را بدانیم! ؟
گاه.زوفا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
قبلا گفته بودم بابام، من و مامانم رو توی گوشیش حورالعین و نورالعین سیو کرده. :))) چند وقت پیش تو ماشین بودیم و می خواستیم بریم پیش اخوی. بابا پشت فرمون بود و گوشیش رو داد بهم که به اخوی پیام بدم. یعنی تا گوشی رو گرفتم شهید شدم از خنده. هی مامانم میگفت چی شده؟ خنده نمی ذاشت بگم. داداشم رو سیو کرده بود پورالعین :)))))))))پ.ن: هنوزم یادم میفته خندم میگیره :))
دیشب تا سه شب مهمانی بودمخوش گذشتو تا یازده خواب بودم و یه صبحانه ابتکاری درست کردم و خوردم و بعدشم کارواش و بعدشم مراسم سالگرد ختم یکی از آشناها و ناهار هم تدارک دیده بودند.الانم چای دم کرده و منتظر تساوی فوتبال استقلال سپاهانم !
کلا از اول صبح عصبانی بودم و توانایی گیر دادن به ترک روی دیوار  رو هم داشتم. اخرشم با بدترین شکل ممکن از بچه ها جدا شدم. اصلا دوست ندارم بچه ها با ناراحتی بخوابن اما امشب خودم علت ناراحتیشون بودم :(((  فکر کنم بازم دچار فقر اهن شدم و لامصب این قرصای اهنم رو پیدا نمی کنم که بخورم :((((
خدایا میشه بهم بگی گناهم چی بود؟
منکه قصد بدی نداشتم
منکه پاک زندگی کردم
من که هیچکسو اذیت نکردم
من فقط دنبال آرامش بودم
من فقط یه عشق خوب میخواستم
بهم دادی ولی حالا میخوای ازم بگیری؟؟
به چه جرمی خدایا؟
گناهمو بهم بگو خدایا.
منکه دنبال خیر بودم.
چرا شر نصیبم شد؟
منکه خوب بودم همیشه
چرا بدی نصیبم شد
گناهم خوب بودن بود؟ عشقه ماه و ستاره
اون سری که تهران اومدم همش ۲۴ ساعت اونجا بودیم و کف پام آسفالت خیابان هایش را لمس نکرد. چرا؟ چون یادم رفته بودم شلوار بیارم همینجوری با شُوال کردی موندم تو ماشین تا بابام بره و برگرده. عجیب ترین از نظرم در اون لحظه اون دختره بود که تو خیابون هندزفری زده بود و بیخیال داشت راه می رفت. حالا چرا عجیب؟چون در عجب بودم که مثلا این نمی ترسه یکی از پشت بیاد کیفشو بقاپه ببره و نشنوه صداشو که فرار کنه؟ یا نمیترسه یکی شپلق بزنه پس کله ش و نفهمه از کجا
جستجوی ایمیل‌هایی که مدت زیادی از گم شدن‌شان می‌گذرد با استفاده از فانکشن‌های جستجوی مایکروسافت Outlook کار ساده‌ای است، البته تا زمانی‌که این فانکشن‌ها به‌درستی کار کنند. اما گاهی اوقات می‌بینیم که جستجوی Outlook به‌درستی کار نمی‌کند و هیچ پاسخی را برنمی‌گرداند. نگران نباشید. راه‌کارهای عنوان شده در این مطلب مشکل شما را حل می‌کند. جستجوی ایمیل‌هایی که مدت زیادی از گم شدن‌شان می‌گذرد با استفاده از فانکشن‌های جستجوی مایکروسافت Outlo
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها