محل تبلیغات شما

نتایج جستجو برای عبارت :

گگویده بیر اولدوز وار آدی طالیبدی ایشغینی بو مجلیسه سالیب دی فلانی فلانی انام وریبgo

گویده بير اولدوز وار آدي طاليبدي ايشغيني بو مجليسه ساليب ديفلاني فلاني انام وریبانام ورن گول اللریز وار اولسونبیین جانی هر دياردا ساغ اولسونگوروم ای بی تویون موبارک اولسونساغدوشا سولدوشا توی قیسمت اولسونحاجا گئیر حاجیلارین حاجیسی انام ورن گول اللریز وار اولسونبیین جانی هر دياردا ساغ اولسونگوروم ای بی تویون موبارک اولسونساغدوشا سولدوشا توی قیسمت اولسونای آغالار نیمیشم نینیرم بيرجانیم وار بیه قوربان ایلریمبی قامتیم اوزوم تعری
, دانلود remix آهنگ خمار اولدوم, دانلود remix اهنگ صداقت, دانلود remix فول آلبوم عاشیق صداقت mp3, دانلود remix فول البوم صداقت اووا, دانلود remix آلبوم عاشیق صداقت, صداقت اولدوز خواننده آذری دانلود remix فول آلبوم, دانلود remix آهنگ جیران منه باخ باخ مازیار فلاحی, دانلود remix فول البوم عاشیق اولدوز, دانلود remix ویديو موزیک عاشق صداقت باکویی,
نایس موزیک
آدمهایی هستند که بجز اعلام حضور خودشون سطح توقع رو بالا می برندشما همیشه فکر میکنید فلاني خیلی زیباست ، فلاني خیلی باهوشه فلاني .ولی یهو یه نفر بروز میکنه ، طهور میکنه و همه استاندارهای شما بهم میخورهديگه جذابیت و زیبایی و هوش و شخصیت و ادب اون سطح قبلی خودش رو ندارهآدم جديدي اومده و همه مقیاسها رو بهم زدهزینب اینطوری بوديه اسکیل ديگه ای درست کرد و به جای گذاشت که بقیه با اون محک میخورنبهتر از اون یا بدتر از اون اینجوری باید تعریف کردترکیب
طنزرفتم اداره با آقای فلاني کار داشتم، نبودش، پرسیدم: کجاس؟یکی سر صندلی نشسته بود، گفت:عموش رحمت خدا رفته!پرسیدم  آقای بهمانی؟گفت : داییش فوت کرده!گفتم جناب فلاني کجان؟گفت:داداشش فوت کرده!گفتم خانم فلاني چه؟گفت : باباش فوت کرده!گفتم استاد فلاني کو؟گفت : دومادش فوت کرده! سرتون درد نیارم، سراغ هرکسی که گرفتم ، یکی شون فوت کرده بود !!آخرش فهمیدم همه با هم فامیلن و فقط یکی به رحمت خدا رفته!
 
عبارت مثلی بالا کنایه از بدبختی و بیچارگی است که در وضعی غیر مترقبه دامنگیر شود و آدمی را از اوج عزت و شرافت به حضیض مذلت و افلاس و مسکنت سرنگون کند؛ و مال و منال و دار و ندار را یکسره به زوال و نیستی کشاند. در چنین موردي تنها عبارتی که میتواند وافی به مقصود و مبین حال آن فلک زده واقع شود؛ این است که اصطلاحاً گفته شود: "فلاني به خاک سیاه نشسته" و یا عبارت ديگر: "فلاني را به خاک سیاه نشانده اند". در این مقاله بحث بر سر "خاک سیاه" است که دانسته شود
هیج حوصله ندارم. هیچ. هیچ. هیچ.هی به رديف تصمیم. هی همش هم یادت میره.امروز بعد از چندين ماه فلج خواب شدم باز. جیغم زدم که هم‌اتاقیم بیدارم کنه.گفت صدای جیغمم رسیده اما بیدار نکرد. همه تکنیکامم یادم رفته بود. دکتره می‌گفت زیبایی برای یه زن وقتی محسوسه،میشه  تعریف» اون زن. چی از این تخمی‌تر؟ آدم مثلاً تصمیم می‌گیره ديگه حوصله فلاني رو نداره. چون فلاني تعریفی تخمی ازش داره. همینا.
 
,دانلود ریمیکس اهنگ جواد یساری فلاني یار خوبی بود
,دانلود ریمیکس آهنگ سپیده دم جواد یساری 320
,آهنگ فلاني یار خوبی بود ومن قدرش ندانستم
,دانلود ریمیکس آهنگ سپیده دم از جواد یساری با کیفیت 320
,دانلود ریمیکس آهنگ جواد یساری اول آشناییمون یادم میاد یادم میاد
,دانلوداهنگ زکویت رفتم وجواديساری
,آهنگ جواد یساری ز کویت رفتم
,دانلود ریمیکس آهنگ سپیده دم اومد و وقت رفتن جواد یساری
,دانلود ریمیکس آهنگ سپیده دم با صدای مهستی
,دانلود ریمیکس اهنگ
فلاني میگفت یارو کجاست ؟ گفتیم با دوستاش رفته بيرون . گفت عحب الواتیه ! زن و بچشو گذاشته و رفته ! گفتیم فلاني تو خودتو یادت رفته ؟! بچگی بچه هاتو نديدي اصلا !! همیشه ی خدا سفر بودي . نه زنی میشناختی نه بچه ای . همیشه ی خدا دنبال دختربازیت بودي و زن بدبختت داشت دق میکرد , بچه هات همین الانشم باهات خوب نیستن , اونوقت به پیرمرد بازنشسته ای که یه روز با دوستاش رفته گردش ایراد میگیری ؟! تو ديگه عجب خدا نشناس و حرومزاده ای .راست میگن که بعضیا رو فقط ننشون م
آرایشگاه پیرمرد ها: آرایشگاهی که مشتری آن بیشتر قشر بالای ۵۵ سال هستند. صاحب آن مردي دو متری با صد و بیست کیلو  وزن و سبیل سیاه رنگ شده است که مو های آدم را بالا زده، سپس با موزر عین سبزی عید صافشان می کنند و آدم اندام تولید اسپرم نمی کند چیزی بگوید. در این آرایشگاه مباحث تاریخی و تجارب مختلف به اشتراک گذاشته می شود و بلاگر محترم تهویه ۱۷ تا قبل از فرو ریختن سقف آن بر اثر سیل مشتری آنجا بود.روزی در آرایشگاه پیر مرد های پیر مو سفیدي که مو های پر
یکی از بزرگان علم و ادب سیستان ساکن شیراز است می گوید 30 سال است از طرف مردم حوزه زابل کسی با من تماس نمی گیرد ولی چند شب جلوتر گوشی ام زنگ خورد گفتم بفر مائید ایشان فر مودند شما فلاني از فلان طایفه پسر فلاني هستید که از فلان جای سیستان است خوب گفتم مشکل و اصل موضوع را بیان کن شروع کرد به انتقاد از شیو ه های رایج معمول رای دادن در سیستان به نا مزد ها در پایان که سخن پایان گفتم فلاني حالا که شما این قدر مدعی هستید چرا مرا وادار می کنید از نفوذم برای
یک متن صادقانه میخوام بنویسم ، لطفا شما قضاوت کنید جهت راهنمایی من :چند وقتیه پشت سر یکی از همکارا حرفه که با فلان آقا رابطه داره ، چرا ؟! چون شیفتاشو فیکس ایشون برمیداره و وقتی اون اقا هست میچسبه بهش .چند وقت پیش که شایعات تا بخش ها و حراست رفته بود ، گریه کنان اومد که چه کنم وای چه کنم .گذشت و گذشت تا امروز ديدم شیفت برداشته و فیکس فلاني شده . بهش گفتم فلاني کرم داری ؟ وقتی پشت سرت حرفه همچین کاری میکنی ؟خب نکن حرفا تموم شه .خیلی بهش برخورد . گفت
خدا اگه تو عصر ارتباطات دست به خلق انسان میزد قطعا یه تلگرام طوری رو مخلوقش نصب می کرد و همون اول کار تو کانال "عرش کبریایی" عضوش می کرد که دستوراتش رو همونجوری مستقیم واسه طرف بفرسته و دست واسطه جماعت (پیامبر، امام، و . .) از ماجرا کم شه و نه حرفش تحریف شه  و نه بنده بگه نشنیدم.یه نوتیفیکشن هم  واسه ش تعریف می کرد تا هر سری که یکی می مُرد یه چیز تو مایه های همون "فلاني به تلگرام پیوست" واسه کاربر های مرتبط بهش می فرستاد به این
خانم مشاوری که یکبار با او از مشکلاتم حرف می زدم توصیه می کرد: غر نزن! گفتم من اهل غر زدن نیستم گفت منظورم فقط غر زدن کلامی نیست ، همین که بیشتر اوقات سکوت کنی ، حرف نزنی ، لبخند به لب نداشته باشی ، قیافه ات گرفته و ناراحت باشد یعنی از زندگی با شوهرت ناراضی هستی و شوهرت این را می بیند و می فهمد که داری غیر مستقیم غر می زنی.ديدم اتفاقا من اهل این جور غر زدن هستم :)توی این مدتی که رابطه مان خوب بوده خیلی کم غر زده ام ، شادتر از قبل بوده ام و بیشتر از
گروه صنعتی اسکندری بزرگترین سازنده دستگاه های جوجه کشی در خاورمیانه می باشد.در مورخه 6 آذر ماه 95 مديران گروه صنعتی اسکندری به صورت پخش زنده به برنامه اولدوز.پرتو دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
گروه صنعتی اسکندری بزرگترین سازنده ماشین های جوجه کشی در خاورمیانه می باشد.در مورخه 6 آذر ماه 95 مديران گروه صنعتی اسکندری به صورت پخش زنده به برنامه اولدوز .پرتو دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
گروه صنعتی اسکندری بزرگترین سازنده دستگاه های جوجه کشی در خاورمیانه می باشد.در مورخه 6 آذر ماه 95 مديران گروه صنعتی اسکندری به صورت پخش زنده به برنامه اولدوز.پرتو دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
باید با خودم مدام تکرار کنم اصلا عجیب نیس ولی عجیبههمینقد عجیبه که یه عده ی کثیری هستن که هیچ وقت درک نمیکنن که اولین مهری که بعد از 12 سال متوالی تحصیل تو خونه باشی ینی چی یا ینی چی تو کنکور گند بزنیواقعن دوست دارم باورم بشه که با آخرین نفر قبولی دانشگاه کور آباد سفلایی که تنها امیدم بود به کارنامه سبز 9 نفر بود و به واقعیت حداکثر 8 نفردوست دارم باورم بشهو عجیبهمیخوام بگم فلاني ببخش که تو تنها امیدمی تو زندگی تو این کنکور لنتیآخه فکرشو بکن که م
آنچه این روزها با نوسانات قیمت دلار می بینید، احتمالا این سوال را برایتان می سازد كه (چرا این قدر بی عرضه ام كه حتی بلد نیستم از نوسان قیمت دلار پول در بیاورم.)
و لابد با خودتان فكر می كنید كه كاش می شد شما هم شبیه به فلاني و بهمانی از این راه پولی به جیب بزنید. برای رسیدن به این نقطه, كافی است از جایی شبیه به یك پاساژ متفاوت گزارش را شروع كنم.بهترین ارزهای مجازی برای تجارت چیست؟
امروز مادرم نوبت دکتر داشت(خداروشکر مشکل خاصی نبود)
باید میرفتیم پارکینگ
من رانندگی میکردم
از مسیری اومدم که از محله شما رد بشم
به اون نزديکا که رسیديم بابام گفت عه خونه فلاني اینا (اسم پدرتو گفت)
منم گفت عه خود فلاني اینا!!
باورت نمیشه همون لحظه بابات با ماشین جلومون سبز شد
خیلی بامزه بود کلی خنديديم
فرصت نشد همديگه رو ببینیم
نمیدونم بابات مارو ديد یا نه ولی حس خوبی بود انگار یه نشونه واسه دل تنگ من بود
برگشتنیم همیشه میندازیم از کمرب
هر چه قدر ديروز خوندم،امروز ده برابرش خوندم.منتها زور چپون از روی وظیفه و تکلیف.الآن ديگه کاملا حس می کنم از هر سوراخی یک کتاب فرو کردن بهم.ولی هنوزم قطع امید نکردم جان خودم، با وجودي که تازه نصف شده.شایدم تموم شد تا فردا.آخه چند هزار صفحه؟۳۰۰، ۲۰۰، ۲۵۰،۲۰۰، ۳۰۰ = ۱۲۵۰ صفحهدر بهترین حالت، قطع رو به پایین.و خلاصه آره طی این محاسبات مطمئن شدم که رد شدنم حتمیه.آخ.خیلی بده،من فقط شب آخر یادم می افته امتحان دارم. آفرین به وجودم با این برنامه ریز
پیرو تماس تلفنی مادرم کاف تلفن خودم و مادرم و خونمون در لیست سیاه کاف قرار گرفت و احتمالا واریز پول به کارتم برای مخارج بچه ها قطع شدحالا یکی بیاد به ننه ما بگه دخالت نکن، تا اونا زنگ نزدند تو زنگ نزن.مگه به خرجش رفت؟ حالا هم کسی جرئت داره بگه تو باعث قطع خرجی دادن کاف شدي تا خونش مباح بشه.بالاخره باید بهونه داشته باشه بزنگه ابروی منو ببره.بره بگه فهمیدين کاف کیت و بچه هاشو اورده انداخته خونه ما و تلفناشم جواب نمیده؟در پستی و رذالت کا
اساتید محترم ، آقای فلاني شماره ی یک و آقای فلاني شماره ی دوبه استحضارتون می رسونم که تمامی تلاش های شما برای متنفر کردن من از رشته ی موردعلاقه ام که قلب باشه ، بدون نتیجه باقی مونده و من ، برعکس رشته های موردعلاقه ی قبلیم ، یعنی بیوشیمی و ژنتیک ، که بعد از پاس کردن شون ، ديگه حتی از بردن اسم شون هم پرهیز می کنم ، از این رشته که قلب باشه ، دست نمی کشم ، که احساس می کنم تا الان از هرچی توی زندگی م دست کشیدم بسه برام! ديگه این یکی رو نمی خوام از دست ب
چند سال پیش که وبلاگها رونق داشت یه وبلاگی بود که یه مطلب خیلی بزرگ ازش یاد گرفتم. خانوم نویسنده نوشته بود مهمون داشتن مادرشون کلی غذای خوب تدارک ديده بود به مادرش میگه خب خانوم فلاني اینان که، چرا اینقدر غذا درست کرده؟مامانش گفته خب باشن خانوم فلاني، اونا وضع مالی خوبی ندارن حداقل که امشب مهمون مان پذیرایی خوب کنیم ازشون وگرنه اونایی که وضع مالی خوبی دارن همیشه تو خونه شون غذا های خوب میخورن چه نیازیه اینهمه ریخت و پاش براشون.بنظرم فلسفه
کیا میتونن با اطمینان بگن که پدر و مادرشون عاشق همديگه هستن؟چیا ديدين که از علاقه و محبتشون مطمئن هستین؟پ.ن: چقد دوس داشتم یه راهی وجود داشت تا آنلاین گپ بزنیم.پ.ن: خودم باورم نشد وقتی ه زنگ زد و گفت افطاری درست نکن فلاني برامون نذری فرستاده!!  آیا نباید بهم ایمان بیارید؟!!
یه مدته اخلاقم بد شده، خیلی زود ناراحت می شم همش گارد می گیرم. همش انگشت اتهامم سمت ديگرانه می گم چرا فلاني باید اینطور و اونطور رفتار کنه؟ همه باید به من احترام بذارن. چون من دارم به همه احترام می گذارم. ولی این قاعده به کل غلطه!خوش به حال اون هایی که می تونن با رفتارشون به ديگران بفهمونن که ازشون ناراحتن.
خب عموما کسی اگه میدونست میتونه چقد برا یکی مهم باشه همه چی تغییر میکردمثلن یکی از همین هزارتا فلاني ای که بهشون پیام میدم باهاشون میرم بيرون و.اگه فقط میدونست چقدر لذت بخشه اون تایمی ک باهاش سپری میکنم یا چقد برام مهمه شاید بیشتر قدر خودشونو میدونستن حتی اگه این به قیمت کات کردن با من بود ولی باید میدونستنحس میکنم یکی هست ک خیلی احساس وابستگی ب یگانه میکنه و میخواد بیشتر ازش بدونهحالا حس میکنمش سر اینکه نمیدونم واقعن یه نفره یا چن نفر، ب
من داشنتم طناب می‌زدم. ایشان زنگ زدند. من نفس نفس می‌زدم. شماره ناشناس بود. من گفتم بله. ایشان گفتند: خانمِ فلاني.همان صدایی که باهاش سخنرانی‌هایش را می‌شنیدم. فکر کن شهرزاد. بله همان صدا که وقتی ظرف می‌شورم یا می‌پزم یا توی باغچه قدم می‌زنم توی گوشم در مورد چیزهایی که دوست دارم می‌گوید. من کیکیکی برایشان برای ادمینشان چیزی نوشته بودم.سال یک سال و نیم بیشترمعذرت خواستند که زود زنگ نزدند. قلبم تند می‌زد و انگار دنیا را به من دادند. گف
این ضرب المثل را در اصطلاح عوام سرکیسه کردن هم گفته می شود. در معنی و مفهوم استعاره ای کنایه از این است که تمام موجودي و مایملک کسی را از او گرفته باشند.امروزه این اصطلاح در محیط قمارخانه و قماربازی بیشتر مصطلح است و به افرادي که تمام موجودي را باخته باشند اصطلاحاً میگویند: فلاني را سرکیسه کردند. البته در مورد افراد ساده لوح هم که بر اثر زبان بازی اشخاص دغلباز و فریبکار همه چیز را از دست بدهند این ضرب المثل از باب استشهاد و تمثیل به کار برده می
دوازده سالم بود هنوز دایل اپ داشتیم ولی همش تو اینترنت بودم دانلود فلان دانلود بهمان مطلب نوشتن تو بلاگ اسکای، نود و هشتیا ، خوندن وبلاگ فلاني، کامنت گذاشتن وو تابستون شده، نشده ای دي اس ال کردن اینترنت خونه روهیژده سالمه فک کنم هنوز چیزی تغییر نکرده
در عملیات والفجر مقدماتی گروه ۴۰ نفر فدایی خط شکن بود که از بچه های شوشتر و گتوند زیر نظر اطلاعات و طرح عملیات لشکر ۱۵ امام حسن (ع) بود که آموزشهای خاص جنگ  تن تن و غافلگیری این عملیات با تاخیر انجام شد و چون اوضاع ی ایران و نمایش قدرت ایران بستگی به عملیاتها بود انجام شد . بعضی نکات گفتنی را عذر خواهی میکنم اما گفتنیهای آن روزگار برای عضو شدن در گروه ۴۰ نفر فدایی دعوا بود . میگفتند بابا فلاني و فلاني چون با حج رحیم دوستند پارتی دارند رف
روزانه داریم شعار می ديم قضاوت نکنیم، اما مثل آب خوردن قضاوت می کنیم، فلاني چطور این همه پول داره برای ماشین؟؟ خب تو کار خلافه!!! از کجا می دونی؟ آخه زیاد سرکار نمی ره!!! اگر راست باشه می شه غیبت، اگر دروغ باشه می شه تهمت، یکی از یکی بدتر، هر کدوم هم شد گناهکار ماییم. تاسفش اینجاست دو نفر آدم فوق العاده خوب و محترمی نظر می دادند.
پسر عمم زنگ زد خونمون من جواب دادم تاحالا باهاش حرف نزدم که فقط درحد سلام اول فکرد اشتباه گرفته گفت منزل دایی.؟ گفتم بله  این اومدحالا  کل فامیلم هست  از همه میپرسه فلاني تو جواب دادي من زنگ زدم؟منم لو ندادم موند تو کف صدام
میدونید چی قهر با کاف را برای من غیر قابل تحمل میکنهطعنه های مادرماینکه اسم یه سری دختر گرگوری را میاره که تونستند شوهرای خوبی بکنن یا تونستند شوهراشونو خوب بار بیارند.فلاني به دامادش تهمت معتادي زد و به همین بهانه نه جهاز داد نه سیسمونی نه عروسی دخترش رفت ولی حالا ببین پسره چطور جلوش خم و راست میشه همیشه گونی گونی برنج و گوشت میبره براش.فلاني با اینکه افسرده و عصبیه ولی شوهرش چنان بهش احترام میذاره و همه چی به نام زنشه و کلی وسیله جديد خر
خانواده همسر دارن‌ میان تهران. یه ساعت پیش زنگ زدن که یه سری شکستنی میخوایم ببریم‌ خونه. کلیدم دست همسر بود. قاعدتا گفتن صبر کنه تا برسن. چون رفته بود اونجا تمیز کنه که مادرش میاد بپسنده و ایراد نگیره! یه ساعت بعد زنگ زدن که دير میشه، به فلاني بگو فردا صبح وسایل رو می بریم. منتظر نمونه.‌ گوشی همسر آنتن نمی‌داد خواهرش به من زنگ زد. بعد مثلا میخواد کلاس بزاره و آبروداری کنه، میگه بگو فلاني بیاد خونه شام بخوره، گناه داره طفلک! میخواستم بگم شما
اگه آدم دنبال تایید و تعریف شدن از طرف ديگران نباشه، زندگی خیلی راحتتر میشه.دو روزه که سعی میکنم اینجوری باشم و چقققد خوبه. خیلی توضیحات اضافه ديگه نیست؛ خیلی دلخوری ها و دلمشغولی ها نیست. به خودم میگم فلاني راجع به من اینطور فک میکنه؟ چه اهمیتی داره، هر جور میخواد فک کنه.
هنووز خبریی نییییستدوشنبه دکتر رفتم گفت دهانه رحمت که بسته ست فقط یه کمم نرم شدهگفتم صلاح رو در چه میبینید  گفت اول فروردين برو بیمارستان پیش فلاني، ببین نظرش چیه تصمیم چی میگیره. گفت بنظر من نگه ندار برا هفته ۴۱ديگه اول فروردين بریم بیمارستان ببینیم اوضاع چطور میشهههتا چهه شوددد
هنووز خبریی نییییستدوشنبه دکتر رفتم گفت دهانه رحمت که بسته ست فقط یه کمم نرم شدهگفتم صلاح رو در چه میبینید  گفت اول فروردين برو بیمارستان پیش فلاني، ببین نظرش چیه تصمیم چی میگیره. گفت بنظر من نگه ندار برا هفته ۴۱ديگه اول فروردين بریم بیمارستان ببینیم اوضاع چطور میشهههتا چهه شوددد
یه فامیل دوری دارم که یازده سال از من بزرگتره. دوم دبيرستان که بودم اون میخواست زن بگیره و یه شِبه خواستگاری ازم کرد و صد البته که جوابم منفی بود. انتظارشو نداشت؛ فکر میکرد با کله قبول میکنم. از همون موقع هم هر جا ديدمش سرسنگین رفتار کردم که یه وقت خیال خام برش نداره. کلی هم پشت سرم حرف زدن که فلاني بیشعور و بی تربیته؛ ولی تخمم نبود و کار خودمو میکردم. دو بار ازدواج کرد، دو تا هم بچه داره. این اواخر چند بار تو خیابون ديدمش، من تنها بودم و اونم
1- ASMR2- Tandemتو یوتیوب اتفاقی توی یکی از کامنتها ديدم که نوشته فلاني باید یه ویديو ASMR از خودش درست کنه بذارهکنجکاو شدم که این ASMR چیه؟خب ديگه کشفش کردم.Tandem هم یه اپ اندرویده که میتونی یه پارتنر زبان برای خودت پیدا کنی و شروع کنی به صحبت کردن با افراد واقعی، چه Native و چه Non-Native و کلا تمرین زبان عملی انجام بدي.
این کولر ما داستان شده هر روز یه ورش خراب میشه و منِ بنده خدا هر روز در ظل آفتاب با شلوار کردي و تی شرت پاره و کلاه گاو چرونی رو پشت بومم دارم فازمتر میکنی تو یه جاییش.حالا بخش جالبش اینه که تنها نیستم ^__^این همسایه بنده خدا هم هر روز کولرش خرابه و هر  سری که من میرم بالا اونم بالا ست. یه فرهنگی بازنشسته ی در آستانه ی پیری با چهل و هشت کیلو وزن و موی پر پشت یه ور شونه شده و ریش رنگ شده را در نظر بگیرید که شلوار کردي آبی و پیرهن اداره ای پوشیده و تا
???? اسلحه تو نتیجه کنکورته.
خیلی حرفا میشنوی اینکه نمیتونی. با این وضع درس خوندن تو هیچچی نمیشی. ببین فلاني این آزمون ترازش شده 7000 اونوقت تو چی.
مگه به همه اینا باید جواب بدي؟
معلومه که نه.!!!
جواب تو نتیجه کنکورته. صبر کنن و ببینن.
گروه آموزشی اعتماد
نامز دها بپر هیزید  نامزدهای کانديد شده در سیستان دارای چهره های ملی و حتی بین المللی هستند متاسفانه فامیل یکی از نا مزدها در هر گوشه و کنار با فحش ایجاد قرار داد می کنند که به فلاني رای ندهید  این نوع قرار داد ها که مبنای شیطان صفتی دارند شکست خورده هستند یعنی یک ریش سفید خاندان ()در میان فامیل و طایفه حاضر شده گفته هرکس یه فلاني رای دهد خانمش طلاق است بزرگواران تنها کسی که شما از او بد می گوئید همان است که عدالت و پارتی بازی نمی کند پشت ا
قبلا احتمالا بهتون گفته بودم که شیخ حمید ازم خواسته بود هرچی به ذهنم میرسه رو تو گوشی بهش بگم. چند سال گذشته بودو من از ادب شروع کردمو به یک جایی رسیدم که ديگه بعد چند سال مثلا بهش میگفتم شیخ شکم گنده و خودم هم تنها دکتری فامیل. اینها موجوديت های ذهنی من بود بدون اینکه بدونم مثلا تو فامیل کی چیکار میکنه! هیچ کس هم حرفی نمیزد. مثلا من یک روز یادم نمیاد که چطوری به این آقاجون گفتم تنها دکتری فامیل منم! اصلا خبر نداشتم که بقیه فامیل تو شنودشون در حا
بر خی از نا مز دها ابتدا ثبت نام می کنند بعدا بایک نا مزد ائتلاف کرده کنار می روند در منطقه سیستان  هم از این اتفاقات روی داده است وقتی از رقابت ها کنار می روید نباید بگوئید به نفع فلاني جون اصل انتخاب زیر سوال است بگذارید با رنگ و بوی شناخت واقعی از نا مزد انتخاب صورت گیردابادي (روستا ) در سیستان
زندگی ديگران را نابود نکنیم ،جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار می‌کنی ؟ پیش فلاني، ماهانه چند می‌گیری؟  ۱۰۰۰۰۰۰. همه‌ش همین؟ ۱۰۰۰۰۰۰ ؟ چطوری زنده‌ای تو؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه، خیلی کمه ! یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد ، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد ، قبلا شغل داشت، اما حالا بیکار است.زنی بچه‌ای را به دنیا آورد، زن ديگری گفت : به مناسبت تولد بچه‌تون، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی
چرا اینقدر فیلم ترسناکا رو رومخ درست میکنن که ترسناک شه؟ خب  بابا از اول فلاني بگه ديگه یا همیشه ادم نباید شجاع باشه تو که ديدي یکی با ملافه داره میاد سمتت ولی هیچ کس نبود خب چرا دوباره میری؟ تو که ديدي عروسه ت میخوره پس چرا باز درو باز میکنی؟ بااز نکن ديگه اه همش باید حرص خورد:(( اصن از فیلم ترسناک بدم میاد:( فیلم ترسناک اینجوری
پنج ساله ما جایی میخوایم بریم، مادرش بدو بدو میره بغل پسرش میشینه، میگه، من مادرشم باید بشینم بغل پسرم. این دفعه بالاخره بعد از پنج سال فهمیدن پسرشون ازدواج کرده زن داره. داشتیم می رفتیم بيرون، مادرش گفت، دل آرام بیا جلو پیش فلاني بشین! دقیقا پنج ساله به همسر میگم، خانواده ات نمیدونن تو زن داری، اگه می دونستن هر پنجشنبه جمعه هر تعطیلی صدات نمی کردن تنها بری اونجا. خوشحالم فهمیدن بالاخره. 
*نمیگم  عاشقی بده نمیگم رسیدن به معشوق بده آره عاشق شو شاد باش زندگی کن ولی بعد از چهارسال یاد عشق قديمیت نیفت مردي که حالا پدر یه دختر چند ماهه اس ديگه عشق تو نیست باید یه همسر و پدر دوست داشتنی باشه نه یه خیانتکار عاشق +همه این حرفارو بهش گفتم _میگه فلاني من میخوامش تمام*اینم عاقب کاری که میترسیدم انجام بده همون دوستی که چند پست قبل تر گفتم از حالش و از اینکه خیلی بد غافل شدم ازش
همیشه دو تا من وجود داشته. یکی غرق غم خودم و اون یکی همنشین آدم هایی که با اراده یا بی اون برایم مهم بودن. من همیشه اونی که کم تر مهمه بودم، نه برای اینکه کم تر اهمیت داده میشم، چون که کم تر اهمیت میدم  به خودم. چون که خیلی حرفا. دلم تنگه و گرفته و خب کسی چیکار کنه که دستم کوتاهه، کسی چیکار می تونه بکنه اصلا. چشمم به این مستطیل جادویی خشک شد و ساعت از ده گذشت و خبری نشد. گاهی زمان معینی که بگذره ديگه بعد از اون حتی سیل زمان هم که جاری بشه هیچه و به
یه فکر امروز آرومم کرد اینکه این دختره اینقدر نشسته با خودش فکر کرده که 46-47 سالش شده شوهر گیرش نیومده، چرا اینطوری شده و چه بدي داشته که کلا زده به سرش. بر ديوانه هم حرجی نیست. حرفی که سال اول و ماه اول عقدمون همسر زد و گفت خواهرم ديوانه است. بنده ی خدا بدجوری بابت ازدواج نکردن اعتماد به نفسش پایینه و هی میشینه فکر م یکنه میگه فلاني که هیچی نداره. مذهبی هم هست و نمازخونه و کلی از من کمتره چرا داداشم رفته باهاش ازدواج کرده. بعد این فکرا هی حالش
خبرفوت دوتا همکار , اونم به فاصله دو روز , واقعا ترین خبر ایتروزهام بود . بخصوص که هردوسنی نداشتن . یکی دراثر سکته و دومی سرطان که ديرتشخیص داده شده بود و تمام بدن درگیر و.بحث در مورد  نحوه فوتشون بود , که یکی از همکاران درمورد فوت خانم همسایشون گفت و این باربرهایی که بجای آسانسورها تو خونه ها نصب میشه و بارها و بارها قاتل شده , اما درس عبرت نمیشه متاسفانه:\ یکمرتبه یکی ديگه از همکارها فریاد زد و گفت خانم فلاني را میگی اون گل بهشته و خلاصه ش
چند سال پیش که با داداش دومیم داشتیم میرفتیم شهر دانشگاهش توی راه یکی از دوستام زنگ زد گفت پسر همسایه شون داره زنشو طلاق میده حالا مامان پسره اومده میگه من چطوری میتونم مهریه ی عروسمو ندم و بچمم نیفته زندون! داشت ماجرا رو برای من شرح میداد و میگفت که اون ناشزه ست و فلان و. مخم سوت کشید از یه طرف برای اینکه دوستمم همون کتابا رو گذرونده بود که من، بعد جواب این سوالو نمیدونست واقعا؟ از طرف ديگه هم بخاطر شعو ر پایین خانوم همسایه شون! به جای اینکه
همه ما واژه حق الناس را زیاد شنیده ایم. واژه ای که برخواسته از فرهنگ و تعالیم دينی ما است. هر جا که از دست و زبان و عمل کسی ناراحت می شویم در بین حرفهایمان یک سر از اسباب ایجاد ناراحتی مان را به حق الناس ربط داده و خود را طلبکار فرد مقابل می دانیم که چرا فلاني چنین و چنان کرد؟  [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]
 همیشه فکر می کردمکه قات زدن با "ط" است یعنی قاط زدن و لفظ لاتی است و به معنای قاطی کردن. یعنی فلاني قاطی کرده میزنه همه چیزو درب و داغون میکنه. حالا فهمیدم که نخیر، معنیش این نیست بلکه.خودتون بخونین:قاتاز ویکی‌پديا، دانشنامهٔ آزاد [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]
ديروز مراقبت داشتم .از کلاس که اومدم پایین ديدم تو دفتر معاون پرورشی چند تا کیسه نون لواشه .با خنده بهش گفتم فلاني مامانت گفته نون بخری  برا افطار ؟ گفت نه ! یه خیری نون فرستاده برای بچه های بی بضاعت .هر خانواده ۵۰ تا .اومدم تو راهرو یکی از شاگردام رو ديدم ،گفتم چی شده اینجایی ؟ گفت پیجم کردن برم اتاق پرورشی .هی فکر کردم چی بگم که مطمئن بشه من نمیدونم چی کارش دارن هیچی به ذهنم نرسید .
اصلا فقط اول صبح، کاش انرژی داشتم همیشه اول صبح بیدار می شدم، چهار پست بلند بالا نوشتم از صبح،حس نوشتن داشتم اکثرا حوصله نوشتن ندارم می بینی کلی حرف تو ذهنم دارم اما نمی توانم بنویسم، از نوشتن خوشم می آید ولی کار نوشتن را اصلا دوست ندارم، جزو ه های دانشگاه ام بد خطططط، اصلا خوشم نمی آید، ولی عاشق نوشتنم، اینکه بنویسم ولی مثلا ضبط کنم نوشته هایم را، ولی خودم انجامش ندهم که خب نمی شود،اگر زمان قديم بود من حتما برای خودم کاتبی داشتم، کاش مثلا ی
به رئیس میگم این چیزا رو میبینی دارم همینطوری یاد میگیرمو ازشون نمی تونم استفاده کنم، خوبیش اینه که بعدا برام رزومه میشه. میگه:- آره، مثلا اینا رو بری حوزه چی میگن؟!- میگن نمیخوایمت چون ما بزرگت نکرديم. حالا اینا که رفتم جاشونو بزرگم کردن چی میگن؟!- میگن بزرگت کرديم ولی فهمیديم که توحفه ای، نمیخوایمت.بعدا اضافه کرد:الآن دارم این آهنگ "بیست هزار آرزو" محسن چاوشی رو گوش میدم. این متن آهنگشه:Text Music Mohsen Chavoshi Bist Hezar Arezoo
محسن چاوشی بیست هزار آرزو
اینکه کسی به شما بگوید این کار را نکن و آن کار را نکن و فلاني را فلانجا نبر و خودت آنجا نرو چون من به آنها اعتماد ندارم، ولی خودش آن کار را نسبت به ديگری انجام بدهد و بگوید به اینها اعتماد دارم و دلیل این اعتماد و بی اعتمادي صرفا و مطلقا عدم وابستگی و وابستگی خانوادگی باشد به نظرم کار غیر اخلاقی و احمقانه ای است. تلاش برای بار گردن تقصیرها به گردن طرف مقابل را به این اضافه کنیم. همه کارهایی که ما انجام می‌دهیم درست اند و همه‌ی کارهایی که تو ا
ترسناک‌ترین قسمت پیر شدن اینه که همه چی شوخی شوخی و با خنده پیش میره. یکی یکی و یواش یواش. اولش یکی دوتا از موهات سفید می‌شه و با خنده و لبخند نشون این و اون‌ میدي و به شوخی میگی هی، پیر شديم رفت». بعد کم کم به پشتبانه‌ی همین دو سه تا موی سفید، جملات این مدلی بیشتر و بیشتر می‌شه، و این روند چند سال و همش هم با خنده و شوخی پیش میره. پیر شديم کسی بهمون نگفت بابا»، ما عرصه رو واسه جوونا باز گذاشتیم»، الآن دور دور این جووناست»، بابام هم سن من ب
رفتم کتابخونه، مسئول کتابخونه هر بار میرسیدم میگفت من، من همسایه تونم! چند وقت بعد اون یکی که از قیافه ش معلوم بود همسایه نیست تا ديد رشته ام کامپیوتره اومد برام یک کاری تعریف کرد که انجام بدم. ولی وقتی شماره ام رو گرفتو گفت که همکارش اونیه که همه اش میگه من، خودم هم نه، دخترم شاید همسایه تونه! فهمیدم که ديگه زنگ نمیزنه.من رفته ام تو فاز هیچ کسا، بعد اون وقت هرچند وقت یک یهودي ای (آقا فرنوش گل گلاب) یک فلاني ای (بهرامی خوشگله ترکی)، یک حراستی چیز
مادرم دوستی دارد که عادت داشت وقتی خبر پیشرفت کسی می‌رسید چیزی شبیه این می‌گفت: این را من می‌شناسم این‌ها تازه همین پارسال گاوگوسفندهاشان را فروخته‌اند» مادرم هر بار جواب می‌داد: بشر قابل ترقی است!». حالا این عادت از سر دوست مامانم افتاده و گه‌گاه مثلاً  می‌گوید :فلاني چقدر زرنگ شده»جدا از این فضای تفکرِ دوست مامانم، این جمله یاور خوبی است برایم. به گندهایی که زده‌ام فکر می‌کنم. آن‌جاهایی که نباید. جلو آن‌هایی که هیچ نمی‌خواست
۲۱۶- خم ابرو شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد       بنده طلعت او باش که آنی دارد شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی       خوبی آن است و لطافت که فلاني دارد چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب     که به امید تو خوش … خم ابرو – شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد – غزل ۱۲۵ – ۲۱۶منبع : فالگیرفال حافظ آنلاین
و ديروز، برای رسیدن، کلی راه رفتم و سعی کردم از زمان‌بندي‌ام بیشترین استفاده را بکنم و راه‌»های جديدي را بشناسم. مثلاً از آدرس مطمئن استفاده نکردم و خواستم حدس خودم را امتحان کنم. شد حدود 20 تا 25 دقیقه پیاده‌روی در فضایی دوست‌داشتنی و ختم شد به کشف اینکه: ئه، اصلاً این ایستگاه مترو خیلی مناسب‌تر و نزديک‌تر است!» در برگشت. و در مجموع، ختم شد به خیلی چیزهای قشنگ و یگانة ديگر؛ از حضور در محضر بزرگان گرفته تا ديدن شخص مبارکی که واقعاً غبطه‌
ای کاش جمع شدنتون از ایران من، به راحتی بسته شدن اکانت اینستاگرامتون بود:شب می خوابیديم،صبح ديگه نبوديدفقط نبوديد.دستاتون رو از گلوی ایران من بردارید. بسّه ديگه. دارید خفه ش می کنید!قول می دم اگر همین الآن جمع کنید برید، یک طبقه از طرف خودم تو جهنم واستون تخفیف بگیرم.
و بر علیه یکی ديگر از نامزد ها به مردم می گویند فلاني رد صلاحیت شده است این شایعات و تخریب ها  برای رای آوردن خیانت است شما برای سیستان نمی خواهید به مجلس برویدشما برای اهداف شخصی و گر وهی به مجلس می روید اگر راست می گوئید بگذاریداین رقابت سالم تبلیغ شود نه با مسحره و فریب مطمئنا شماهی که از این راه وارد میشوید شکست شما نزديک خواهد بود چرا که چیزی را که خدا بخواهد مردم بخواهند با مکر و فریب نمی توانید بدست آوریدابادي (روستا ) در سیستان
۱_ بهش میگم بگو بابا. مبگه بابامیگم بگو مامان. باز میگه بابا :/میگم بگو سارا. میگه سارا (البته به زبون خودش و نه خیلی واضح)ظاهرا تنها مشکلش با من طفلکه. بچه ست ما داریم؟!:))))۲_ مامان حلوا درست کرد واسه فاتحه. بردم درخونه ی  همسایه ی دوتا ا ونورتر. یعنی این خونه ای که کوبیده و داره میسازه، بین ما دوتاست.بعد من اینا رو بارها ديدم ولی هیچوقت سلام و علیکی نداشتیم. به آقاهه میگم من فلاني ام. همسایه ی اونوری.یهو بی مقدمه و خیلی بامزه گفت واااای، شما هم م
الان عموم زنگ زد منو و حضرت همسر رو ناهار دعوت کرد! زنگ زدم به ایشون گفتم و یه حرفی زد، ۱۸۰ درجه مخالف حرف ديشبش . ديشب ناراحت بود و بد و بيراه می‌گفت و الان گفت بیچاره‌ان و از ترس فلاني و . .هر روز بعد از گذشت زندگی مشترک‌مون یقینم به این حرف خدا بیشتر میشه :
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ . » النساء ۳۴
خدا رو شکر روزی که با همسرم رفتیم حرم حضرت معصومه (س) در مورد ازدواج‌مون صحبت کنیم، یکی از مهمترین حرف‌هایی که زدم این بحث ولایت مر
از ديروز ورِ ناامید و مایوس و بهونه گیرم دائم با ورِ منطقی و امیدوارم در حال جنگیدنه! طوری که شب با گریه خوابیدم و روزهم دائم با خودم در تنش بودم .ور ناامیدم میگفت: اشتباه کردي! خودت رو توی هچل انداختی! حالا نه راه پس داری و نه راه پیش!ور منطقیم میگفت: تو قوی تر از این حرفا هستی! خوبیها و بديها رو بذار کنار هم وتحت تاثیر یک لحظه و یکروز قرار نگیر!ور ناامیدم میگفت: ببین فقط خودت رو کوچیک کردي! فلاني و فلاني رو ببین! چه برو بیایی دارند! اما تو چی؟!ور م
وقتی فیلمی میبینم که یکی توش میمیره، با خودم میگم اگه اونکارو نمیکرد، اگه فلاني رو نمیديد، اگه اونروز به اون تلفنه جواب نمیداد، اگه …الان زنده بود.بعد پیش خودم میگم استارت اتفاقی که باعث مرگ من میشه، کی زده میشه؟ شاید یه سفر باشه، شاید دوستی با یه ادم، خوردن یه غذا شایدم شروع شده.
یادمه یک نفر کسی رو تخریب میکرد می  گفت: فلاني حرامزادست گفتم: آیا مادر و پدر تو واقعا هم رو دوست داشتن یا به حرف مردم و آبرو و هزار سنت بی مصرف قديم و جديد با هم زندگی میکردند؟ گفت خیلی از زن و شوهر ها اینطوری هستن این عرف جامعه است گفتم :به کسی ایراد نگیر که به چه صورت توی این دنیاست که خدا خواسته باشه به هر طریقی، شاید اون حرامزاده نباشه و از یک عشق پديد اومده باشه،  اما تو حرامزاده ای چون حاصل عشق نبودي.به همه احترام بذاریم لطف
دانلود مداحی محمود کریمی همراه بابایی هم قد سقایی
شب هفتم محرم 1394هیأت رایة العباس(ع)نوحه زمینه
 
برای دانلود کلیک کنید
 
متن شعر مداحیهمراه بابایی هم قد سقاییطفل شهید من ما بین مرداییسر بچم روی نیزه سر باباش روبروشهالهی مادر بمیره سر نیزه تو گلوشهگریه کم کن برام علی لای لایای بالام علی لای لایهر جا رفتی میام علی لا لایای بالام علی لای لایخوندي رجز مادر مثل علی اکبربا گریه تو میدون گفتی انالحیدرتو نمیخواستی که تنها توی گهواره بمونیچ
دانلود مقاله ریشه ضرب المثل های ایرانی مشخصات این فایل عنوان: ریشه ضرب المثل های ایرانی فرمت فایل : word( قابل ویرایش) تعداد صفحات: 20 این مقاله درمورد ریشه ضرب المثل های ایرانی می باشد. خلاصه آنچه در مقاله ریشه ضرب المثل های ایرانی می خوانید :دنبال نخود سیاه فرستادنهرگاه بخواهند كسی از مطلب و موضوعی آگاه نشود و او را به تدبير و بهانه بيرون فرستند و یا به قول علامه دهخدا پی كاری فرستادن كه بسی ديركشد. از باب مثال می گویند: فلاني را به دن
شما نباید به طایفه و فامیل برای رای گیری به تابعیت از فرد خاص  فشار وارد کنید بگذارید انتخاب از روی اختیار باشد برخی معتمدان از جایگاه خود سوء استفاده به فامیل و طایفه قشار وارد می کنند که باید رای شما برای فلاني باشد در رای دادن فامیل و طایفه گری را جمع کنید کاری نکنید که در قضاوت فامیل و خاندان مردود شویدابادي (روستا ) در سیستان ----نهور
همه در یک خط شانه‌به‌شانه‌ی هم می‌دوند. یک نفر یکهو میفتد و هیچکس نمی‌تواند
کمکش کند؛ چون محور زمان عین تیغه‌ی گرِیدر همه را به جلو هل می‌دهد و هر چیز جا
مانده را صاف می‌کند. به‌جای فلاني رفت، باید بگوییم فلاني ماند. سیلورادویی که برف و یخ را درمی‌نوردد و به امید ديدن شفق پیش می‌رود، از آنچه
در آینه می‌بینید محوشونده‌تر است. فقط کافی‌ست کمی برای رسیدن به‌اش تلاش کنید تا
ببینید با چه سرعتی جایش را به سرنوشت پسر همسایه‌ی طبقه پنجم می‌
زینب حق داره فقط از اینهمه الکی خیال پردازی من تعجب کنه و شاید کلی هم حرف بزنه که مثلا فلاني .»من فعلا و همیشه پیگیر حس های خودم بودمشاید یه کاری از نظر ديگری یا ديگران مسخره به نظر برسه یا پوچ و بی اهمیت ولی وقتی روح ، قلب یا ذهن من به اون واکنش نشون میده پس برای من مهم میشه و دوست دارم پیگیریش کنمنمیدونم درسته یا غلطه و نمیخوام هم به این قسمتش هم فکر کنمفقط مهم این که بهش بی تفاوت نباشم و دنبالش باشماحساسات آدمی بیخود برانگیخته نمیشن و بیخو
قديمی ها می گفتند سخت نگیرهمه ما دست کم برای صدها بار در زندگی این جمله را شنیده و تجربه کرده ایم. استاد غزل شیراز در بیتی چنین می فرماید گفت آسان گیر برخود کارها از روی طبع سخت می گردد جهان بر مردمان سخت کوش چنانچه این بیت و مثال ابتدای سخنم می‌آید نحوه برخورد و نوع نگاه ما در مواجهه با رویدادهای مختلف   صرف نظر از خوب یا بد بودن آنها تعیین کننده چگونگی به انتها رسیدن آن اتفاق خواهد بود تا آنجا که نوع برخورد   همراه با استرس و اض
یادمه 9 سالم بود و قدر خر عاشق پسر همسایه بودم. نمی دونستم وقتی بزرگ شدم می خوام چیکاره بشم، فقط می دونستم می خوام با م باشم. حتی یادمه چند بار نماز خوندم که آخرش از خدا بخوام م برای من باشه. دوم دبيرستان بودم که م ازدواج کرد. من بلد نبودم بدون دوست داشتن توی میدون جنگ دووم بیارم. اما دووم آوردم. بعد از اون هزار بار ديگه از خدایی که یک در میون قبولش داشتم خواستم اگه می تونه کارایی برام بکنه و نتونست یا نخواست یا نبود و من بازم دووم آوردم. می خوام بگ
چند سال اول بعد از جدایی، در حد تماس تلفنی، با یکی از برادران همسر سابق و همسرش و همسر اون یکی برادرش ارتباط داشتم. گاهی که از اون طرف نقل قولی می کردند،‌ واقعا اعصابم به هم می ریخت. غالبش هم حول این می چرخید که هر اختلاف و اتفاق ناگوار توی خانواده شون می افتاد، از سکته مادر محترم تا دعوای بین خواهرها و برادرها؛ اسم من وسط بود و مقصر شناخته می شدم! چند بار نیت کردم که کلا قطع کنم، اما نمی تونستم. آخر سال ۹۳  بعد از جابه جایی خونه و بعدش هم عوض ک
یک گروه دارم توی تلگرام از بچه های ارشد . بیشتر مقاله و پروژه رد وبدل میکنن .من تقریبا حضورم صفره ،مگه اینکه مقاله بخوام یا گاهی ترجمه ای چیزی بدم به کسی . چند روز قبل ديدم صحبت شده که هلال احمر ه و کمک ها رو نمیرسونه و . خجالت آوره این حرف ها البته برای این قشر .بماند ، میگفتن چرا دادستانی ممنوع کرده واریز کمک به حساب افراد و  از این حرف ها .ديروز امید زنگ زد که یکی از بچه ها داره وسیله و تجهیزات میبره اونجا ، گفت اوضاع شلوغه ، اصلا امید رف
گفت این کتاب رو واسه فلاني خریدم، شده ۳۶ تومن.گفتم عه چه جالب.  اتفاقا همین الآن مال خودن همراهمه! بیایید با مال من مقایسه ش کنیم. با بار اولی که این کتاب رو خریدم. سال ۸۸.از کیفم درآوردم، تاریخ رو چک کرديم. چاپ نهم، سال ۸۸. بعد گذاشتیم کنار هم! قیمت ها رو.خنده م گرفت.گفتم خب. اون موقع ۴۰ تومن بوده. گویا این یه رقم ارزون تر شده و زیادم بدبخت نشديم.از دستم قاپید گفت بده ببینم بچه جان!دستشو گذاشت رو صفر ها، چشماش رو تنگ و گشاد کرد، فغان سر داد.گف
بذار این دقه زمان استراحتمو یه خاطره های خوبی رو بنویسم که  ثبت شه ,صحنه اول : تو دبيرستانم با دوستام ، شر و زبون دراز و لی درسخون ، مدير اشناست و طرف منه ، زنگ تفریح تمام شده ناظم که همیشه لجه با من وجب وجب حیاطو میگرده که دانش اموزا رفته باشن رو کلاس ، در حالی که ریلکس با معصومه و فاطی تو سرویس بهداشتی ایستاديم دستاشونو گرفتم نمیذارن برن داخل ، حیاط که خلوت شد خیلی شیک میام بيرون و الکی مشغول شستن دستام میشم ؛ ناظم خانم با عصبانیت میاد سم
 بنام خدا کلمة دُرُست از قديم‌الایام واحد پول ایران بوده است و به سکة زر دُرُست می‌گفته‌اند. این واحد پولی در اشعار شعرای والامقام ایران نظامی گنجوی، فرخی، خاقانی، عطار، مولوی، سوزنی سمرقندي، سعدي، حافظ و اوحدي آمده است. *مزایای واحد دُرُست عبارتست از: 1ـ دُرُست در برابر نادرست و راستی در برابر دروغ به کار می‌رود 2ـ اگر واحد دُرُست متداول شود هر ایرانی در هر موقعیتی از فقیر و غنی دانا و نادان مجبور است روزی چند بار در مراودات و خرید و
, متن اهنگ جواد یساری فلاني یار خوبی بود
, متن آهنگ سپیده دم جواد یساری 320
, متن اهنگ جواد یساری زکویت رفتمو
, شعر ز کویت رفتمو الماس طاقت بر جگر بستم
, متن آهنگ جواد یساری اول آشناییمون یادم میاد یادم میاد
, جواد یساری سپیده دم کنسرت
, ز کویت رفتم و الماس طاقت بر شکر بستم
, متن اول آشناییمون یادم میاد مهستیپیشواز-موزیک
این روزا حرفایی میشنوم که اذیت میشممتنفرم ازین حرفاتحقیر حرفایی که یهویی کل انرژی که برای بدست اوردنش کلی تلاش کردمو ازم میگیره و پرتم میکنه عقب.دوس دارم نشنوم.نمیدونم تعریف کردن یه بخش هایی از زندگیم اینجا درست هست یانهدلم یه دنیا انرژی میخواد. دلم میخواد یخوره هلم میدادن جلوتر! دلم میخواد از حرفای فلاني اذیت نمیشدمکم کردم حسمو به حرفاش امروز بهش گفتم مهم نیست اصن حرفاشو نمیخوام بدونم که چی فک میکنه.راستش از بعد تابستون این
مراسم یادبود دکتر فرهمند فر بود از بزرگان گوش و حلق و بینی شیراز.همه عموها آمده بودندهمکلاسی بابا رو ديدم.عمو منو بهش معرفی کرد.چقدر خوشحال شد.برایم از بابا گفت.تا اعماق جان ام سوخت. بغض ام باز شداز اون فامیل بزرگ از اون همه نخبه و افراد اصیل همه خارج از کشور بودند. آدم دلش میگرفت.تک و توکی ایران مونده بودندديدار ها تازه شد.خاتون بهم سپرد میری پیداشون می کنی و خودتو معرفی می کنی میگی که دختر فلاني ام.طبق سفارش اش عمل کردم جالبه که من م
یه قانون نانوشته تو خونه خاتون هست که همیشه خوراکی های خوب مال پسراش هست، از ران مرغ گرفته تا زبون کله پاچه تا .ديروز که رفته بودم ولایت، خبری از داداشی ها نبود و من برای خودم وخاتون و پسر عمو عدس پلوی خوشمزه پخته بودم، سر ناهار داداش کوچیکه که یکسال با من فاصله سنی داره قدم رنجه فرمود.سفره رو پهن کردم و تا اون به خودش بجنبه ران مرغ رو گذاشتم تو بشقاب خودم، به طور غیر ارادي و ناخوداگاه برگشت یه نگاهی عاقل اندر سفیه به من انداخت و  مشغول خو
خوب خوب خوب. ماجرا از اونجایی شروع شد که دو ماه قبل یه روز خانم مسئول فنی در حالیکه داشته میرفته دفتر مدير کارخونه یه سری به بارانداز سالن تولید میزنه و میبینه سه تا کارگر دور هم نشستند و دست وسطی یه سیگاره. سه تا رو میفرسته دفتر مدير و مدير هم هر سه رو اخراج میکنه. با وساطتت ديگران دوتای ديگه رو برمیگردونند اما اون کارگر که سیگار دستش بود رو اخراج میکنند. همه ی اینها در شرایطی بود که حتی نظر من رو نپرسیده بود. به هر حال این سه تا نیروهای من بودن
نمی‌دونم خاصیت مادر بودن و بچه ديدن همیشه فرزندشونه یا نه، اما ای کاش گاهی هم از بچه‌مون تعریف کنیم. کاش یادمون باشه این آدمی که پر از ایراد می‌بینیمش، تربیت شده خود ماست.هرچند به مادرم اینو می‌گم می‌گه چرا از من یاد گرفتی؟ دانشگاه رفتی، تو جامعه بودي، از بقیه یاد می‌گرفتی. چیزی به اسم تاثیر تربیت والدين و ساخته شدن شخصیت تو سال‌های اول رو قبول نداره. قبول نداره که راحت فقط ایراد می‌گیره.از پریروز اینجاست برای کمک. برای نگهداشتن دخترم و
چهار اصل موفقیت و ثروتبررسی راه های رسیدن به موفقیت همه ما در برحه هایی از زندگی به این فکر می کنیم که راه های رسیدن به موفقیت چیست ؟چرا بعضی از مردم موفق هستند و بعضی ديگر با توجه به تلاش زیاد موفق نمی شوند ؟چرا هر چی سنگه به پای لنگه ؟چرا فلاني اینقدر بد شانسه ؟ادامه مطلب
الان عموم زنگ زد منو و حضرت همسر رو ناهار دعوت کرد! زنگ زدم به ایشون گفتم و یه حرفی زد، ۱۸۰ درجه مخالف حرف ديشبش . ديشب ناراحت بود و بد و بيراه می‌گفت و الان گفت بیچاره‌ان و از ترس فلاني و . .هر روز بعد از گذشت زندگی مشترک‌مون یقینم به این حرف خدا بیشتر میشه :
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ . » النساء ۳۴
خدا رو شکر روزی که با همسرم رفتیم حرم حضرت معصومه (س) در مورد ازدواج‌مون صحبت کنیم، یکی از مهمترین حرف‌هایی که زدم این بحث ولایت مر
ببل عزیز!هرکی ندونه شما بهتر از هرکس میدونی که دارم به سندرم "نمیخوام برم!!"نزديک و نزديکتر میشم.یک هاله ی ابر غمناک و سرد وتیره ازنیمه ی دوم تعطیلات روی سرم پديدار شده و بزرگ و بزرگتر میشه.دلم نمیخواد حتی بدونم امروز چندمه با اینکه میدونم!:(و شما فکر کن که با تمام این توضیح و تفصیلات،دوستات برن بيرون و بهت نگن که عه فلاني تو هم میخوای بیای؟!و نه تنها نگن که بعدش عکساش با کپشنای "خوشحالی یعنی تو یه روز بارونی با بهترینات پاشی بری."،&quo
آدم کلا بمیرد (دور از جون شما، خودم رو می گم)  بهتر از آنست که با آدم های دائم النگران درددل کند. یادمان باشد، همه مان ترس ها و نگرانی ها و دلواپسی های خودمان را داریم، منتها بعضی ها خوددارند و ومی نمی بینند که دائم نگرانی های خودشان را برای ديگران یادآوری کنند. بدترین کیس ها، آنهایی هستند که آنقدر می گویند نگرانم، نگرانم، نگران فلاني ام، نگران فلان موردم، نگران بهمان داستان و ماجرا هستم که یواش یواش طوری وضعیت تغییر می کند انگار نگرانی ش
کلید خونه جديدمو گرفتم، برگشتم که یخچالمو بشورم و یکی از طبقه هاشو شدم و پنج دقیقه ديگه میاد که بخره :))))) بابا صد بار گفت نمیخاد بشوریش. الان هی تا دوسال ديگه میخاد بگه ديدي؟ شديش آخر؟ واقعا بی عرضه ایپشت فرمونم نشسته ادعاش فلانو پاره کرده که من شهر رو حفظم مث کف دستم. بعد من بهش راه رو اشتباه گفتم فقط یه قسمتشو الان هی داره میگه ديدي هیچی بلد نیستی؟ ینی میخام بگم درست نمیشن اینا.خونه جديدم خیلی تمیز بود :) دوسش دارمبعد صاب خونم یه خانومی
چگونه چشم سوم را فعال کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
چشم سوم موهبت الهی است
میدانید چرا ؟
این را به شخصه تجربه کرده ام و با هوشیاری کامل و لطف پروردگار مینویسم
چشم سوم که دقیقا بین دوچشم از برآمدگی بینی تا بالای پیوندي دو ابرو قرار دارد , چشمیست که انسان را به سوی دنیای زیبایی باز میکند .
وقتی کسی چشم سوم نسبتا بزرگ یا کاملا باز دارد , هر کاری را که اراده کند مثل یک کمک کننده , به انجام میرسد یا عاقبت بخیر میشود .
از طریق این چشم میتوان فرق بین خو
۱- من یه اخلاقی دارمشديدا متنفرم کسی به وسایلم دست بزنهمتنفر هاجوش میارم اصلاکسی حق نداره وسایل من رو برداره یا جابجا کنه یا تمیز کنه یا هرچی. متنفرم از اینکه بیام و چیزی سر جای قبلیش نباشه. حتی اگر لباسی روی زمین بوده وقتی برمیگردم خونه باید دقیقا همونجا باشه. متنفرم کسی جابجاش کرده باشه!بعد الان اومدم خونه. میبینم لباسایی که پشت در اویزون بودن یه سریشون رو جالباسین و یه سریشون روی تخت! بعد میگم چرا! میگه خانوم فلاني (کسی که میاد تو تمیز کر
می گوفت آقا سیلند رهای گاز را برای پر کردن به جایگاه ها در زابل بردم آری هر جا رفتم گفتند گاز نداریم بزرگواران و عزیزان ابشان تعریف می کرد همان جایگاهی که به من و افراد ديگر گاز نمی داد یک ماشین 3 سلیندر بزرگ عقب ماشین شاسی بلند  داشت و آورد همین دری که بر روی مردم با زنجیر بسته بود باز شد با ديدن ایشان اتوماتیک وار باز شد پرسیديم ایشان کیست گفتند فلاني است از فلان جا خوب کجایند مديران در زابل مديرانی که خود اسیر احتکار گاز هستند باید در اسرع
ذلت نشاند آری ظلم کد خدا ها در روستاها به حدي بود که با ما موران ساواک  همکاری داشتند و بسیاری از آزاد مردان را در صحنه سازی به قتل می رساندند و فورا بر سر مردم تریاک می گذاشتند و صورت جلسه می کردنداز این قبیل اقدامات در بسیاری از نقاط سیستان شاهد بی عدالتی و استکبار طاغوت با همکاری کد خدا ها بو د ه ایم  با برسی ابعاد طاغوت کدخدابازی در سیستان هیچ آزادي برای مردم وجود نداشت  هیچ کس نمی توانست ابراز وجود کند اگر ابراز کند با صحنه هایی تر
-تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم .من هم سالهای سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام، به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام.موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام. ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب انسان تک ساحتی
رئیسم سر یه کاری شروع کرد به داد زدن. من تا الان سکوت کرده بودم هر دفعه حرفی می زد. این دفعه گفتم: من کارم رو درست انجام دادم. اینکه فلاني ده روز خارج از کشور بوده به من ربطی نداره. من پیگیر کار بودم. بعد شروع کرد از خودش تعریف کردن که من حقوق به موقع میدم پس مدير خوبی هستم. اگه به موقع حقوق ندم خوب نیستم. گفتم: کی بود من اومدم گفتم مزایای من رو قطع کردن. رسیدگی کرديد؟ کدوم حقوق؟ گفت: یعنی چون مزایات قطع شده کار رو خوابوندي؟گفتم: نه. ولی اینو
کسی که بر سر نرد جهان قمار نکردسیاه روزی و بدنامی اختیار نکردخوش آنکه از گل مسموم باغ دهر رمیدبرفق گر نظری کرد، جز به خار نکردبه تیه فقر، ازان روی گشت دل حیرانکه هیچگه شتر آز را مهار نکردنداشت ديدهٔ تحقیق، مردمی کاز دوربديد خیمهٔ اهریمن و فرار نکردشکار کرده بسی در دل شب، این صیادمگو که روز گذشت و مرا شکار نکردسپهر پیر بسی رشتهٔ محبت و انسگرفت و بست بهم، لیک استوار نکردمشو چو وقت، که یک لحظه پایدار نماندمشو چو دهر، که یک عهد پایدار نکردبرو ز
خب ترم 8 هم تموم شد و من 10 واحد دار برای این ترم ینی ترم 9.رفتم دانشگاه. ساعت شش تا 8 شب کلاس متون ی داشتم. رفتم توی دانشگاه ديدم اصلن خبری از آدمیزاد نیست. من بودم و مسعولین محترم. رفتم اطاق اساتید. منشی گفت بودن رفتن آقای فلاني. گفتم هنوز 6 نشده ک! گفت ساعت پیش 10 دقیقه وایسادن کسی نیومد رفتن.احساس کردم کل دانشگا حتی ديواراش بهم میخندن. هوا سرد بود چپیدم توی ماشین. مثل ببعی رفتم خونه.چی شد ترم نهمی شدم؟ خیلی ساده. کلاسام با کلاسای بيرونم تداخل د
موهامو ریختم دورم و فکر میکنم با اینکه کلی پت و گره‌خورده شده و موخوره هم که قربونش برم، و همه هم میگن برو کوتاه کن و حتی خودمم ديشب با اینکه عزممو جذم کرده بودم شونه‌شون کنم و فقط زورم به نصفش رسید و با خودم گفته بودن میرم ديگه کوتاه میکنم و حتاااااا شانس آورديم قیچی مناسب تو خونه نبود وگرنه کاملا اون لحظه پتانسیلشو داشتم برم تو حموم و همه‌رو بزنم، ولی این چه سرّی هست که من ته تهش میمیرم برای موی بلند و حاضر نیستم قیدشونو بزنم :(انگار این مو
داستان  ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده
اگركسی دنبال كار و معامله‌ای برود و سودي نبرد می‌گویند فلاني حلاج گرگ بوده!حلاج یعنی پنبه  زن، یعنی شخصی که با کمان مخصوصی پنبه ها را می زند و آن ها را برای پرکردن بالش و تشک و لحاف آماده می کند.
در زما نهای قديم، مرد حلاجی بود که با كمان حلاجیش پنبه می‌زد و از این  راه مخارج زندگیش را تأمین می کرد. او برای کار به روستاهای اطراف روستای خودشان هم می رفت و برای مردم آن روستاها هم،حلاجی می کرد.
در ی
قديما خیلی خوب بودچیز هایی که مد میشد قابل قبول بود و زیبامثلا یه مدت کلا جوراب سفید مد بود و اکثر مرد ها جوراب سفید پاشون بوديه مدت شلوار دم پا گشاد، بعد شلوار لوله تفنگی  پیراهن مدل چروکاِپُل مانتو های نهو .اما چیزهایی که الان مد میشه:شلوار پاره!!!  طرف پاچه شرتش معلوم بود!! باز صد رحمت به پارگی سر زانو این شلوارش روی بالای ران پارگی و زاپ داشت!یک روز بعد از ظهر موقع غروب یک نفر همسن خودم اومد جلو و سلام کرد و خیلی گرم حال و احوال کرد،
زیادن. هنرشون هم تو این میدونن که هر حرفی رو بهت غیرمستقیم بزنن. و البته ترسو هستن. ولی در نتیجه چیز بدي هم ازشون خروجی درمیاد. یک وقت میبینی هر چیزی رو که تو میتونی بیان کنی، طور ديگه ای هم میشه بیانش کرد. مثلا تو بگی من رفتم باغ. بعد طرف بگه نه، من به فلاني گفتم ببردت باغ تا شرت رو کم کنه. یا مثلا طرف رفته دانشگاه با پای خودش. بعد تو این وسط ازش دفاع کرده باشی که بره. چی میگه؟ میگه من رو مجبور کرد که برم دانشگاه! نمونه ها زیادن. برای همین معمولا زرن
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها