محل تبلیغات شما

نتایج جستجو برای عبارت :

چراغ خونه ام زنه آبادی خونه ام زنهgo

به خونه گلمراد خوش اومدی!
میتونی به گلمراد کمک کنی تا خونه قدیمی رو به مدرن‌ترین خونه شهر تبدیل کنه؟
گلمراد که بعد از دوری چند ساله از خونه قدیمی، بعد از ازدواجش با الهام تصمیم میگیره دوباره به خونه دوران بچگیش برگرده. اما این خونه که چندین ساله کسی توش نبوده، اونقدرا که گل‌مراد فکر می‌کنه درست کردنش راحت نیست و با چالش‌های مختلفی روبرو میشه.
اپک مینی
ماراتن انتخاب و انتقال خونه که از آخر فروردین شروع شده بود، بالاخره به سرانجام رسید و امشب سومین شبی است که در خونه نو می‌خوابیم. پروژه طولانی بود که با اجاره خونه در اکباتان شروع شد، بعد به پروژه خرید خونه در اکباتان تبدیل شد، یه خونه پیدا شد که من بهش حس خوبی نداشتم   و اینگونه شد که از خرید خونه در اکباتان منصرف شدیم و یه محله دیگه دنبال خونه گشتیم و  ‌‌. من بچه اکباتانی، نتونستم اکباتان را ترک کنم، با اینکه منظره غروب اون خو
برنامه نود 96/06/20.
نگاهی دیگر به بازی راه آهن تهران و خونه به خونه بابل در جام حذفی. تیم خونه به خونه با سرمربیگری جواد نام موفق شد با نتیجه دو بر یک تی.آوینا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
اصلا نمی‌دونم تو حالت خواب و بیداری چرا پست میذارم؟ هیچ‌کجای متن ننوشتم که اون خونه مال من نیست و هیچ قسمتی از پولش هم من قرار نیست بذارم و اگه بذارم فقط قرضه و خونه به نام من نمیشه. اون خونه مال دوستمه، یه دوست نزدیک که شاید یه روزی قرار باشه برم تو اون خونه باهاش زندگی کنم. همین:دی
, , دانلود آهنگ ریمیکس خونه مادر بزرگه, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه ریمیکس با کلام, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه از گروه پالت, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه از کامبیز, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه جدید, ریمیکس خونه مادر بزرگه دیجی هیون, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه رپ, دانلود آهنگ پاپ خونه مادر بزرگه, ریمیکس خونه مادر بزرگه دی جی نوید
رمیکس درخواستی
, , دانلود ریمیکس شاد خونه مادر بزرگه, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه ریمیکس با کلام, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه از کامبیز, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه از گروه پالت, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه رپ, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه ورژن جدید, ریمیکس خونه مادر بزرگه دی جی نوید, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه بیس دار, دانلود آهنگ پاپ خونه مادر بزرگه,
رمیکس درخواستی
, , دانلود ریمیکس خونه ی مادربزرگه, دانلود آهنگ خونه ی مادربزرگه, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه از گروه پالت, ریمیکس خونه مادر بزرگه دیجی هیون, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه از کامبیز, آهنگ خونه مادربزرگه به سبک جدید, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه ریمیکس با کلام, دانلود آهنگ خونه مادر بزرگه رپ, ریمیکس خونه مادر بزرگه دی جی نوید
درخواستی ریمیکس
و ناز می کنی ، من ناز می کشم ، این منطق کیه
انگار پیش تو فرقی نمی کنه کی عاشق کیه
تو ناز می کنی ، من ناز می کشم ، این منطق کیه
انگار پیش تو فرقی نمی کنه کی عاشق کیه
روح تو مریمه ، چشم تو نرگسه ، دست تو نسترن
روح تو ، دست تو ، چشم تو ، عشق من ، گل خونه ی منه
گل خونه ی منه
روح تو مریمه ، چشم تو نرگسه ، دست تو نسترن
روح تو ، دست تو ، چشم تو ، عشق من ، گل خونه ی منه
گل خونه ی منه
وقتی که خاطره غمگین تو هنوز تو خونه ی منه
یعنی که بار غم بی تو شبانه روز رو شونه منه
,    متن اهنگ محلی چراغ خانه زنه,    متن اهنگ بستکی چراغ خانه زنن,    اهنگ چراغ خانه زنه ۲,    اهنگ ای چراغ خانه زنن,    اهنگ بستکی چراغ خانه زنه ابادی خانه زنه,    اهنگ چراغ خونم زنه,    متن اهنگ چراغ خونه زنه شیرین خونه میزنه,    متن اهنگ چراغ خانه زنن ۲,    متن چراغ خانه زنن,    متن ترانه های محلی,    ,    متن آهنگ قدیمی
باورم نمیشه انگار همین دیروز بود از خوردن قرص اورژانسی و نگرانیم برای بارداری‌ میگفتم که بعدش هم همین شک قلقلکمون داد که بیشتر به بچه دار شدن فکر کنیم.و امروز من بیست هفته و یک روز بارداریم! خیلی زود گذشت و خداروشکر که همه چی خوبه و خداروشکر که دخترم سالمه.از کارم استعفا دادم و رسما خونه دار شدم،جالبه نسبت به گذشته خیلی وقت کم میارم. خونه مون رو عوض کردیم و خداروشکر از خونه ی الان خیلی خیلی راضی ترم و ایشالا خدا کمک کنه خونه دار بشیم و از اسبا
خونه های خوب رو می بینم و میگم:"خدایا یه خونه ی بزرگ، تو یه محله ی خوب و" یه عالمه دستور میدم به خدا و خواهش و آرزو.باز اینطور وقتا میگم خدا رو شکر عقلم رو ندادم دست بقیه و اون موقع مقاومت کردم که حتما خونه بخریم. وگرنه دیگه خونه نمی شد خرید با این وضعی که الان ایجاد کردن. الان حداقل یه سقفی رو سرمون هست و یه مبلغی داره. خدایا به همه مون رحم کن. 
بلاخره خونه پیدا کردیم :)خونه با شرایطی که میخواستیم نشد ، ولی با شرایط مشابه پیدا کردیم بالکن و پارکینگ نداره، یکم صاحبخونه ناجوریه که اونم بخاطر خوب بودن خونه میبخشیم  . ولی خوبه و جا داره برای وسایل یه ذره ای من :)دوتا اتاق نقلی و اشپزخونه جادار .دیگه باید برم سراغ خرید وسایل خرده ریزه و جایجایی این وسایل برای خونه جدید :) 
, , دانلود ریمیکس خونه معین, دانلود ریمیکس خونه معین دیجی سونامی, ریمیکس اهنگ خونه معین دیجی سونامی, ریمیکس اهنگ خونه ارزو معین, ریمیکس اهنگ های معین, ریمیکس خونه آخرین پناهه واسه خستگی هام, دانلود اهنگ خونه معین در کنسرت, اهنگ گلای خوشگل معین, اهنگ معین گلای خشک تو گلدون کنسرت
درخواستی ریمیکس
چالش جدید ما با دخترم اینه که عصر که میرم دنبالش نمیاد بریم خونه. و اگه شب شام خونه ی مامان باشیم یک درصد هم احتمال نداره بیاد بریم خونه. خیلی هم دیر می خوابه، یعنی امیدی نداریم که بخوابه ببریمش. همه ی اینا هم به خاطر اینه که به شدت بازیگوش شده و داداشم رو خیلی دوست داره. خونه شون شلوغه و اسباب بازی فراهمه. این هفته شنبه تا سه شنبه عصر وقتی خواب بود بغلش کردم آوردمش. یه روز هم مامان اومدن و کادو دادن به همسر، دو ساعتی نشستن، بعد یواشکی رفتن.&
والدین عزیز درود
بچه های قشنگم سلام
امروز میخوام به شما یاد بدم که چطوری با لوح و قلم، خودتون یه جدول سودوکوی 3 تایی بکشین.
خب اول لوح هاتونو درست و قشنگ و صاف بزارید
 
حالا کارهایی که میگم یکی یکی انجام بدید.
1. خط اول رو تا خونه 16 نقطه های 1 و 4 بزنید
2. خط سوم رو تا خونه 16 نقطه های 3 و 6 بزنید.
3. خط ششم رو باز هم تا خونه 16 نقطه های 3 و 6 بزنید.
4. خط نهم رو هم به همین ترتیب. یعنی تا خونه 16 نقطه های 3 و 6 بزنید.
5.حالا بریم سراغ خط اول. از این خط تا خط نهم
من زنی که رویا های بزرگی داشت   اما الان کارش شده دیدن خونه ها از پشت شیشه ماشین و غبطه خوردن و حسرت خوردن . اینکه از بین این همه خونه یکیش هم سهم من نشده اینکه میشوره و مرتب میکنه و میچینه اما مقیاس خونش عوض نمیشه اینکه استرس صاحب خونه و پول و .  . اینا داره .
مهمونام رفتن . منم خونه رو یکم مرتب کردم و یه ساعت پیش دوش گرفتم .حالا باید به کارهای عقب افتادم که آوردم خونه برسم . این چند وقته خیلی کار روی هم تلنبار کردم که انشاءا. امروزو فردا تمومشون میکنم .یکم دلتنگ مامانو خونمونمونم . تو خونه فلافل آماده و تخم مرغ تموم شده مسترو باید بفرستم بخره . 
, , دانلود ریمیکس خونه از معین, ریمیکس اهنگ خونه معین دیجی سونامی, دانلود ریمیکس خونه معین دیجی سونامی, ریمیکس اهنگ های معین, ریمیکس اهنگ خونه ارزو معین, ریمیکس خونه آخرین پناهه واسه خستگی هام, دانلود اهنگ خونه معین در کنسرت, اهنگ معین گلای خشک تو گلدون کنسرت, اهنگ گلای خوشگل معین
درخواستی ریمیکس
میخوام همخونه پیدا کنم ولی نمیتونم چرا؟ چون یکی از بچه هایی که تو گروه دانشگاه باهم آشنا شده بودیم تازه فهمیدم که دوست پسر داره و میخواد با اون خونه بگیره دو نفره. این چندمین باره که میبینم بچه ها با دوست دختر/ پسرهاشون خونه میگیرن و خب تکلیف مام معلومه. حداقل در بدو ورودم دوست ندارم با یه غیرایرانی هم خونه بشم . باید کلی مضاحبه بذاری تا اخلاق طرف دستت بیاد و پسر نیاره تو خونه و واقعا طول میکشه.مهاجرت همین شکلی پیچیدگی و سختی داره. شاید بر
الهی قربونت برم / ناز گل بابا دخترم
چراغ خونه ی منی / فقط تویی تاج سرم
چشم و چراغ خونه ای / قصه ی عاشقونه ایی
الهی قربونت برم / واسه بودن بهانه ای
دختر بابای.بوته دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
گوشه خیابون، پشت دریه بانک نشسته و ماندولین اش رو بغل زدهفرانسه رو خیلی روون می خونه، هر چند که من چیزی سر در نمی یارمیه مکثی می کنه و انگلیسی می خونه، دست و پا شکسته یه چیزهایی ازش می فهر چند که خوندن فرانسوی اش با این که هیچی نفهمیده بودم بیشتر به دلم نشستهآخرش فارسی می خونه .موهای زیادی کوتاهش از زیر روسریش بیرون زدهدستاش معلومه یخ کردهبه مردمی که از کنارش رد می شن و یه نگاه سرسری بهش می ندازن یه نگاه عمیق می کنه و یه لبخند قشنگ تحویلشو
برای دیدن ویدیوهای بیشتر از آلبوم ورزشی ما اینجا کلیک کنید.
سه تیم نفت تهران، سیاه جامگان و خونه به خونه بابل برای حضور در رقابت‌های لیگ یک وضعیت مشخص ندارن.نماوا کلیپ 9 بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
الهی قربونت برم / ناز گل بابا دخترم
چراغ خونه ی منی / فقط تویی تاج سرم
چشم و چراغ خونه ای / قصه ی عاشقونه ایی
الهی قربونت برم / واسه بودن بهانه ای
دختر بابای.تی تی دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
میخوام همخونه پیدا کنم ولی نمیتونم چرا؟ چون یکی از بچه هایی که تو گروه دانشگاه باهم آشنا شده بودیم تازه فهمیدم که دوست پسر داره و میخواد با اون خونه بگیره دو نفره. این چندمین باره که میبینم بچه ها با دوست دختر/ پسرهاشون خونه میگیرن و خب تکلیف مام معلومه. حداقل در بدو ورودم دوست ندارم با یه غیرایرانی هم خونه بشم . باید کلی مضاحبه بذاری تا اخلاق طرف دستت بیاد و پسر نیاره تو خونه و واقعا طول میکشه.مهاجرت همین شکلی پیچیدگی و سختی داره. شاید بر
هنوز همون فکرو خیا لها ادامه داره و همچنان تکلیف ما نا معلومهسر سال رسیده و باید یا خونه ی باباسر زهرا رو تمدید کنیم یا تخلیه کنیم  ، ولی  تکلیف ما معلوم نشده هنوز که ما بابلسر باید دنبال خونه بگردیم یا مشهد اینجا صابخونه اجاره رو زیاد کرده و خونه مناسب نیست  و نمی خواد بمونه رقیه و حسن رفتن مشهد خیلی هوایی شدم  دلم امام رضا می خواد ولی چون شاید برای گشتم خونه مجبور شم برم اونجا برای همین دست نگه داشتم خدا کنه همه چیز ختم به خیر
متن آهنگ یه خونه ___
بنیامین بهادری:
یه خونه که اندازه دستامونه
که گوشه‌کنارش پر از حرفامونه
یه خونه که حالا دیگه اونجا نیستی
تو دیگه لب پنجرش وای .وانیا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
اهنگ دست رو دلم نذارید این دل خسته خونه محسن دولت
دست رو دلم نذارید این دل خسته خونه علی رزاقی
دست رو دلم نذارید این دل خسته خونه حمید فلاح
دست رو دلم نذا.پرنیا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
. برادر نوجوونه . برادر غرق خونه . برادر مثل خورشید، سر می کشه تو خونه . خونه مادربزرگه ، هزارتا قصه داره . خونه مادربزرگه ، شادی و غصه داره . کن.دنیای کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
کلا همه برنامه ها به هم ریختاونی که باهش میخواستم برم شهرستان ، نمیره و موندگار شدم.دیشب نگو که همسر رفته خونه ننش. گفته خواهرش خانواده شوهرش مهمونشن و در نتیجه به صلاح نبوده تنها بره!امشب زنگ زد و گف شوهرش سرکاره و دیر میاد. نیم ساعت پیش گف میای یا برم. حاضر شدم و گفتم اول بریم خونه مادرت. گف دیر میشه. گفتم تو خودت رفتی هی تنها. دیدیش دیگه. یه دقیقه میشینیم و بعد بریم. چیزی نگف. باز تو ماشین میگه اول میریم خونه دیو. اگه ناراحتی برگردونمت خونه! منم
زن های عرب وقتی سنشون میره بالا, میشن رییس خونه و همه چی باید به فرمان "یوما" باشه. همیشه حرف حرفِ خودشه و کسی هم جرات نمی کنه رو حرف یوما حرف بزنه.یوما ایستاده بود وسط و دستور می داد که گونی ها رو پُر کنید. وقت نیست, الانِ که آب بیاد تو خونه هامون!!!پا به پایِ مردها ایستاده!با جوون ها یِزلِه میندازه!انگیزه می ده!ولی تو دلش آشوبه, ترسِ از دست دادنِ خونه, وطن.چشم هایِ خسته یوما بیانگرِ همه چیز هست.جنگ,آوارگی,سیل,حمیدیه
کمترین حسی که می تونی بهم بدی حس تنها نبودنه!ولی بیشترین حسی که می گیرم ازت، تنهاییه!+چشمام نشستی داره همش!+وقتی برای فرار از کار به خونه.برای فرار از خونه به عشق و برای فرار از عشق به کار و خونه پناه میبری! ینی همه منابع انرژیت تلف شده!+۹ آبان ۹۷ - ۸ صبح
چقدر به موقع اومد ؛پیرزنی که خیلی وقته برای کمک زنگ خونه را میزنه .چندین سال؛هفته ای   یک بار نشه حداقل دوهفته یه بار میاد.مامان میگه آدم نباید کسی را از در خونه اش دست خالی رد کنه ،هربار که از پول و خوراکی و لباس   واسش بردیم  یه تیکه از غم  اتفاقات تلخ ِ  زندگیش را  تعریف میکنه ، نمیدونم چقدر راست میگه و چقدر دروغ.   البته ، بنظر نمیرسه که دروغ بگه ! فقط دعاهاش،فقط اینکه  از در خونمون بدون  روزی نره  ،مهم اینه
اروین خاچیکیان دیونه خونه
دانلود آهنگ اروین خاچیکیان دیونه خونه
بعد از مدت ها انتظار دانلود کنید و لذت ببرید از آهنگ جدید اروین خاچیکیان به نام دیونه خونه  و برای دوستانتان به اشتراک بگذارید
Download New Single Track By : Erwin Khachikian – Divone Khone With Text And Direct Links
اروین خاچیکیان دیونه خونه
متن آهنگ اروین خاچیکیان دیونه خونهمقاله فا
اروین خاچیکیان دیونه خونه
دانلود آهنگ اروین خاچیکیان دیونه خونه
بعد از مدت ها انتظار دانلود کنید و لذت ببرید از آهنگ جدید اروین خاچیکیان به نام دیونه خونه  و برای دوستانتان به اشتراک بگذارید
Download New Single Track By : Erwin Khachikian – Divone Khone With Text And Direct Links
اروین خاچیکیان دیونه خونه
متن آهنگ اروین خاچیکیان دیونه خونهآیدین موزیک
اروین خاچیکیان دیونه خونه
دانلود آهنگ اروین خاچیکیان دیونه خونه
بعد از مدت ها انتظار دانلود کنید و لذت ببرید از آهنگ جدید اروین خاچیکیان به نام دیونه خونه  و برای دوستانتان به اشتراک بگذارید
Download New Single Track By : Erwin Khachikian – Divone Khone With Text And Direct Links
اروین خاچیکیان دیونه خونه
متن آهنگ اروین خاچیکیان دیونه خونهبازی های ایکس باکس
دیروز یه خونه دیده بودن و برای امروز صبح قرار گذاشته بودن. البته همسر گفت به زور راضی شدن. چون کلا تو خواب و خیالن. انتظار خونه بهتر و ارزون تر داشتن. اما خریدار خونه شون به مشکل خورد. اونم باید خونه ش رو بفروشه و خریدار خونه ش بازی درآورده. صبح خبر داد با خریدارش درگیر شده. همه چی بهم ریخت دوباره. به همسر گفتم اگر اون مجبوره خونه ش رو ارزون تر بفروشه شمام بهش تخفیف بدین. گفت مامان باید قبول کنه. حرصم گرفت. یه خونه رو مفت آتیش زده، بعد حالا یه
چیزی به بزرگی خندوانه که سعی کردم برام بی اهمیت باشه و الان بهم حس خوب نمیده. چرا؟ چون به حرف دیگران توجه کردم.الان هیییییییچ چیز بم حس خوب نمیده قابل درک نی؟اگه چیزی هم مثل راه رفتن هم باشه نمیزارن. ینی چی واقعا مگه من ادم نیستم؟ دل ندارم؟ فقط مردا هر وقت دلشون گرفت عصبانی شدن حق دارن از خونه بزنن بیرون؟ما چی ایم؟ خونه مدرسه خونه مدرسه فقط مدرسه هی عوض میشه میشه محل شغل تازه اگه بزارن کار کنی!
بعد از پایان نبرد نفس‌گیر انتخاب رشته، نوبت اون رسیده که در چنین موقعیت‌های فاجعه‌باری قرار بگیرم:- ماشالا ماشالا! چی می‌خونی شما؟- ادبیات فارسی.- به‌به! (مکان جمله‌های انتخابی از این دست: دخترخالهٔ منم کتاب زیاد می‌خونه/ هیچ یادم نمی‌ره؛ عمهٔ مرحوم منم عینک ته‌استکانیشو می‌زد و شعر و غزل می‌خوند/ همین ادبیات خودمون دیگه؟ و الخ.) حالا شما شعرم می‌گی؟- نه! نه، نه! هزار بار نه! شعرا رو گفته‌ن، متنا رو نوشته‌ن؛ من همونا رو می‌خونم. مث ا
پشت به تمام روزهای بدم بودم ، روزهای گیجی و خستگی .جاشون گذاشتم کنار روزی که از خنده ی زیاد دل درد گرفتم ، روزی که از دلتنگی گریه ام گرفت ، روزی که از شدت سرپای خود بودنم خودم به خودم افتخار میکردم. و روزی که خیره شدم به چراغ های خانه های تهران و به خودم قول دادم محدود نباشم .به هیچ جای و هیچ کسی محدود نباشم .که همه ی دنیا خونه ام باشه و بودن یا نبودن هیچ کسی روی تصمیمات زندگیم تاثیر نزاره .خوشحالم ، رسیدم خونه و سعی می کنم بجای محدودیت های شهرم به
دلم گرفتهبازم نمیشهیه بار رفتم یه جا عید دیدنی وقت برگشت به طرف تعارف کردم که پیش ما بیاطرفم گفت: ما خودمون خونه داریمگفتم مگه من اومدم خونه ی شما بی خانمانم؟ که گفت : نه ولی من خونه گرفتم که همینجا باشمبیشتر ازون بحث نکردم اجازه دادم با طرز فکرش تنها باشه
هر چی بگم متنفرم از این ماه اسفند، کم گفتم.حالا به این ماه دوست داشتنی، وضعیت قمر در عقرب و هر دقیقه یک بساط ما رو هم اضافه کنین.آرش خوب شد شکر خدا، هر چند بچه م حسابی آب شد با این مریضی. پشت بندش من مریض شدم و سه چهار روزی هم من درگیر دکتر و آمپول و سرم و رختخواب و این برنامه ها بودم. طفلک سعید حسابی اذیت شد مخصوصا این چند روزی که من مریض شده بودم. حالا امروز بعد از ده روز مریضی خانواده، بالاخره توان داشتم بلند شم سرپا و یه کم به امور خونه برسم.
شب از نیمه گذشته.خونه مون سکوت فرا گرفته. امروز خیلی کسل و بیحال بودم. مخصوصا از بعدازظهر تا الآن. انگاری از کوه اورست پرت شدم پایین.کاش گردن دردم خوب بشه که فردا اساسی کار دارم!باید تمیزکاری کنم و خونه رو روبراه کنم.همین الآن که دارم مینویسم ، منتظرم یهو ناله اش بلند بشه و بخواد سریع بدوئیم سمتش. ولی امشب نیست. رفت خونه شون. اونجا راحت تره. چون خونه های اونجا خیلی بزرگه و جنب و جوش زندگی اونجا بیشتره. و همه اونجا فامیلن و باهم گپ میزنن. خونه ما ب
وقتایی که سر کار خسته میشم میرم تو کار دیدن عکس خونه هایی که برا فروش گذاشتن. شده در حد 15 دقیقه موقع چایی خوردن، بهم لذت میده.خونه ها رو می بینم و میگم " این نه. نورش کمه.یا آشپزخونه ای کوچیکه یا." و برعکس" این عالیه. چه نوری داره. یه عالمه پنجره داره خونه اش. چه آشپزخونه ای. چه کابینتهایی. اینجا گازم رو می ذارم اینجا لباسشویی و اینجا رو هم یه ظرفشویی می خرم می ذارم."بعد تصور می کنم تو اون خونه زندگی می کنم. می دونم که میشه.دقیقا قبل این
آخر هفته تولد برادرزاده جانه! کادوهاش رو خریدیم. پنجشنبه زنگ زده بودم ببینم برنامه ی آخر هفته شون چیه . آیا میرن شمال یا خونه هستند! زن داداش جواب درست و حسابی نداد و وسط حرفمون تلفنش زنگ خورد و منم قطع کردم و او هم دیگه زنگ نزد.امروز از سر کار زنگ زدم به برادر تا ببینم خونه هستند  یا نه! بریم دیدنشون یا نه! تلفن رو که برداشت گفت: من بهت زنگ میزنم و قطع کرد. (مثل همیشه) الان ساعت ده شبه و هنوز زنگ نزده. (بازم مثل همیشه) همکلاسی هم فکر میک
سالاد آماده است.بشقابهای نهار رو چیدم.عطر دسته ی نرگسی که مامان خریده این قسمت خونه گاه گاهی به مشامم می رسه.امروز به سه تا از دوستای خیلی قدیمی ام زنگ زدم.بغیر از یکی شون که ازدواج نکرده اون دوتا مشغول بچه های سومشون بودن.بچه ها دارن پایین فوتبال بازی می کنن اما خونه ی ما سکوت عجیبیه.
دیروز که خونه مادرم بودم خیلی خسته شدم. خونه شون دوتا پله داره که شده دردسر. یه لحظه نمیشه دخترمو تنها گذاشت. خیلی وقته بلده ازش بالا بره ولی پایین اومدن رو بلد نیست. کلا هم میز و مبل و . زیاده و همش باید مراقبش بود. مادرمم اصرار داره خونه خودش مراقب دخترم باشه. خاله م که یه سر اومد اونجا گفت تو برو خونه شون. خونه ت برای بچه خطرناکه. گفت سختمه. نمی دونم چرا سختشه ولی گفتم هفته بعد که نمایشگاه کتابه و میخوام آخرهفته دو روز برم بیاد خونه مون. دیرو
اومدیم کاشان، و تحویل سال خونه ی مادربزرگم بودیم. چهار سال بود خونه ی مادرشوهر بودیم سال تحویل و خیلی دلم میخواست با خانواده ی خودم باشم. امسال خودم رو به همسر و مادرش و باباش ترجیح دادم. مهربونی هم اندازه داره. خودمم دل دارم. جاتون خالی خیلی خوش گذشت. چون ما بودیم مادربزرگم دایی و خاله ام رو هم گفت برا شام بیان. البته تا سال تحویل دایی و بچه‌ها موندن و چه قدر فضا شاد بود. لذت بردم از شادی دختر دایی و پسر دایی ام و بازی که تا سال تحویل با هیج
دیشب خواب دیدم که با برادرا و خواهرم هستم و  تو یه شهری که نمیدونم کدوم شهر و کدوم کشوره داریم  میگردیم ؛ یه دفعه برادرم میگه صغرا جان بیا این خونه رو ببین ، رو در این خونه نوشته نام صاحبخانه : صغرا جان . میگم آخه چطور ممکنه ؟ اینجا یه کشور دیگه است ، امکان نداره اسم یکی از اتباعش صغرا جان باشه . میگه بریم تو خونه رو ببینیم ، همه با هم قایمکی وارد شدیم ؛ اوووووف چه خونه ای !!! بیشتر قصر بود . دو طبقه ، اتاقهای بزرگ ، تابلوهای خیلی قشنگ رو د
برای اولین بار برگشتم خونه و کلید باهام نبود تماس گرفتم داداش در و باز کن من برگشتم. گفت اومدم بازار بشین پشت در تا من برسم چند دقیقه پشت در جلوی چشم همسایه منتظر بودم که یهو از داخل خونه در و باز کرد و اینگونه بود که این دختر کینه ای می شود
سلاااااااااام. صبح بخیرخدا رو شکر بابت این زمستون و این هوای سرد. صبح چققققققققدر سرد بود. تازه امروز از خونه بابای مهدی اومدیم و هفت از خونه دراومدیم. یعنی کمی از سردی هوا گرفته شده بود به نسبت هر روزمون. [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]
خیلی گناه دارن همه اونایی که زندگیشونو از دس دادن :( خدا به دادشون برسه. هم گفته به هر کی سیل زدتش پونزده ملیون وام میده که وسایل خونه بخره !!! و چل پنجاه تومنم پول میده که خونه بخره :/ دسدشم درد نکنه :( ولی فک کنم زیادی دیگه ب فکر رفاهه سیل زده هان این قومه تاتار!!
از کوچه برگشتم به سمت آرامش به سمت این خونه که با تو میخوامش
این خونه دور از تو چهارتا دیواره این خونه مثل من خیلی دوست داره
زمانو برگردون به اولین دیدار تا .حورا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
دو روز مونده بودیم که چرا نمیگه اهانت نکن! بعدازظهر رفتم سراغ دخترش. درحالیکه دخترش داشت با گوشی کذاییش شاید گزارش میداد اومدمو به یاد آن روز اول محرمی که برام 4 سال پیش با گوشیم تو دستم بازی درآورد چنگ زدم گوشیش رو ازش بگیرم. چه روز مقدسی هم؛ اول شوال. همیشه همینطوره. خلاصه دختره پانیک شدو ترسید و گوشی رو نداد بهم. بعد هم بعدازظهر رفت از خونه بیرون. خواهرم گفت بازی نکن. بهش گفتم یادته اونروز اول محرم با دخترش اون کار رو کردم و بعد معلوم شد که پو
پُست شماره ۶۱"دیوونه خونه"قسمتی از یک ترانه :دو‌تا شمعدون دو‌تا شمع،یه‌دونه میز قدیمی،اون‌طرف‌تر، یه پیانو،بی‌صدا، اما صمیمی.یه‌عالم غبارِ اندوه،مونده رو آینه‌یِ خونه،تو نباشی من می‌میرم،توی این دیوونه خونه.پِی‌نوشت :این ترانه در سال ۱۳۸۵ سُروده شده است.۱۳۹۸/۰۲/۳۰| عماد |
پُست شماره ۶۱"دیوونه خونه"قسمتی از یک ترانه :دو‌تا شمعدون دو‌تا شمع،یه‌دونه میز قدیمی،یه پیانو سرد و خاموش،بی‌صدا، اما صمیمی.یه‌عالم غبارِ اندوه،مونده رو آئینه خونه،تو نباشی من می‌میرم،توی این دیوونه خونه.پِی‌نوشت :این ترانه در سال ۱۳۸۵ سُروده شده است.۱۳۹۸/۰۲/۳۰| عماد |
الان دقیقا سومین روزیه که اومدم خونه مامانم . اونم بعد از چند ماه و دقیقا تو همین چند روز میگم چه مامان بی خودی دارم .اصلا نمیشه تحملش کرد .اخلاگ گندی داره و بدون هیچ خجالتی میگه برو خونه خودت . نمون اینجا . حالا اخلاق ها و گفته های دیگش بماند . عصبی بودنش یه ور معتاد تلوزیون بودنش به ور .هیچی هم برامون درست نمیکنه .یعنیا نمیگه من چند ماه ندیدمت دلم تنگ شده   دل تنگی تاحالا ازین بشر ندیدم . همش برید نیاییید وبالمیدو اشک تو چشمام حلق
امشب طبق تصمیم قبلی نرفتم خونه مادرشوهر. اما همسر رفت. بدون بحث و . حتی گفت بزارمت خونه مامانت که برای جلوگیری از حساسیت های احتمالی گفتم نهجاری ها هم نرفته بودن. شوهراشونم! الان تازه من بی عرضه ترینشونمهمسر که رفت دلم برا نازبانو سوخت. حاضر شدم و با هم رفتیم کلی تو پاساژا گشتیم. دخترم کیف کرد. وقبل از اومدن باباش اومدیم خونه
این هفته باید میرفتیم خونه مامان من. ولی با توجه به اوضاع گند میدونستم نمیاد و اصلا حرفش رو نزدم. بعد ارایش کردم و رفتیم خونه ننه شوهر. به امید اینکه اون یکی برادرش رو ببینم و ببینه که تیپ زدم و چقد طبیعیم. لامصب هنوز که نیومده. تا ببینم چی میشه 
با عجله اومدم خونه که لباس عوض کنم و سریع دوباره برممی خواستم کلید بندازم و در رو باز کنم که یه تیکه کاغذ روی در خونه بغلی توجهم جلب کردمی شد حدس زد چیه اما عین احمق ها تو ذهنم می گفتم احتمالا چیز دیگه ای روش نوشتهدوبار خوندمش . از خودم بدم اومد اینقدر تو حال و هوای خودمم که حواسم به هیچی دیگه نیست .حتی رفتن آدمها
برنامه ام این بود که بعد از عید برم آزمایش و دکتر برا دومی اقدام کنم. سه شنبه صبح میخواستم برم آزمایش، آنفولانزا گرفتم. حالا هفته ی دیگه ایشالا برم آزمایش، بعد با جوابش برم دکتر ن و کم و کسری های بدنم رو جبران کنم. اواخر تابستون ایشالا اقدام کنم. .با توجه به کسری بودجه مون برا تعویض خونه، یه وام دیگه میخوایم بگیریم، که بتونیم زودتر جمع و جور کنیم و خونه بخریم. یه فکرایی دارم و اگه خوب پیش بره بعد از یه دوره سختی و فشار مالی، امیدوارم بت
خسته ام به شدت.لابد فکر میکنید بخاطر خونه تی .بله اونم یه بخش از جریان هست.ولی نه همش.دو تا گرفتاری دارم.یکی از اپلیکیشن های کتابخانی رو آپدیت کردم.بهم یه هفته کتاب رایگان داده.شما فکر کن.یه هفته یه عالمه کتاب رایگان.یعنی من و این همه خوشبختی محاله.بعد شما میبینی شب عید هست و یه عالمه کار .به جز خونه تی چند تا کار ضروری و بیرون خونه هم بود.بدو بدو های شب عید.حالا این هیچی.فیلیمو اپ فیلم دیدنم  تا آخر فروردین هست.منم و یه عالمه فیلم ندیده.
شب عیده و من داغون شدم.هیچ سال نویی انقدر داغون نبودم. زی فروش خونه خودم رو فسخ کردم، فقط یک روز گذشته بود و طرف مجموعا 24 میلیون ازم جریمه گرفت که فسخ کنه، در حالیکه سرتاسر دروغ گفته بود و بس. خونه ای رو هم که قرار بود بخرم طرف نامردی کرد و زد زیرش در حالیکه قسم خورد که برو جلو و خونت رو بفروش، خونه من مال تو، به تو میفروشم خبالت تخت اما امروز نیومد سر مذاکره.همه در حق ما نامردی کردند، به خدا همه سرمون کلاه گذاشتند، از فروشنده خونه ای که می
دیروز اومدیم خونه؛ ولی امروز به خاطر کار a داریم برمیگردیم. برای برگشتن یکم دو دل بودم و خجالت می‌کشیدم. ترجیح میدادم بین بار اول و دوم خونه شون رفتن، یکم فاصله باشه. یه نگرانی دیگه هم اینه که دفعه ی قبل همه چی خوب بود و از کجا میشه مطمئن بود این بار هم همینطور بشه؟ولی خب پیش اومد دیگه و حتما همین بهترین اتفاقه :)
پست یه بنده خدایی رو در مورد پیام مامان و این که ساعت چند خونه باش و اینا خوندم یاد سر گذشت خودم در اون دوران  کنترل رفتار توسط والدین افتادم.تابستونا که بیرون می رفتم بابام ساعت یک یک و نیم پیام میداد ما خوابیدیم، در حیاط قفله از در بیا بالا، کلید در هال هم گذاشتم رو لاستیک ماشین :||منم سه سه و نیم عین چی از در میومدم بالا و این رویه تا پایان تابستان ادامه داشتجدی چرا نمی چزوندنم که یکم خانه نشین و اهلی بار بیام؟؟البته یکم تفکر میکنم می بینم
این چند وقت هم درگیر روزمرگی زندگی بودم هم دنبال پیدا کردن خونه برای بابا اینا.صاحبخونشون فروخته و باید بلند می شدن.مرتب توی شیپور و دیوار می گشتم ولی مگه خونه پیدا می شد.یه روزایی هم سامو می ذاشتم خونه پدر شوهرم و با محمد آواره این بنگاه و اون بنگاه بودیم تا بالاخره دیروز یه خونه خوب سمت خونه خودم پیدا کردیم خداروشکر.محمدم مغازه رو راه انداخت ولی دقیقا خوردیم به ماه رمضون و خاک خوری مغازه افتاد تو این ماه.خداروشکر من کار داشتم و حسابی کمک خر
نمیدونم قراره چند روز این خونه فقط من باشم و خودش و بابا ولی من حالم از این خلوت سه نفره به هم میخورهچه یک نفر تو این خونه باشه چه صد نفر وقتی مامان نباشه حالم از همه چی به هم میخورهکاش وقتایی برمیگشت احساساتمو بدون ذره ای خودخواهی بهش میگفتم همینجا قول میدم ب خودم که ایندفعه مثل دفعه های قبل نباشه.
امروز حوس کردم بیام بنویسم .دلتنگ اینجا و شما شدم  .همه تعطیلات تو خونه پا تلویزیون و  به مهمون داری و نقاشی و گاهی کتاب خوندن گذشت تا الانش با اینکه از در خونه درنیومدم ولی به نظرم زود گذشت . با احتیاط از کنار آقا روزها رو سر کردم .نگرانی سیل تو خوزستان و دنبال کردن اخبار سرگرمی جدیدم شده . چند وقته رفتم تو چالش شکر مداوم.  سعی میکنم حتی اگه اتفاق بدی بیفته به جای ناراحتی ، بگم خدایا شکرت.  بعد عید فقط دو روز کلاس دارم . باشگاه هم از اردی
متن آهنگ زیبای آرامش از احسان خواجه امیری
از کوچه برگشتم به سمته آرامش به سمته این خونه که با تو میخوامش
این خونه دور از تو چهارتا دیواره این خونه مثله من .آوا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
همسر میگه این ماه، بحرانیه  و اگر بگذره بار بزرگی از روی دوشم برداشته میشه.قراره تا ۲۵ ام خونه مادرش رو تحویل بگیرن و قاعدتا باید حساب رو صاف کنن. اینم بستگی به خوش حسابی خریدار خونه قبلی مامانش داره. درواقع پول رو دست به دست باید رد کنن و همین استرس درست کرده که اگر چک ها پاس نشه چکار کنن. یه چک فروشنده خونه جدیو برای امروز بود که پر نشد و همسر ازش مهلت گرفته. با قول اینکه چک آخر رو زودتر نقد کنن. خودش هم پول نداره و چک هم دست بقیه داره. اهل ق
شب عیده و من داغون شدم.هیچ سال نویی انقدر داغون نبودم. قراردادفروش خونه خودم رو فسخ کردم، فقط یک روز گذشته بود و طرف مجموعا 24 میلیون ازم جریمه گرفت که فسخ کنه، در حالیکه سرتاسر دروغ گفته بود و بس. خونه ای رو هم که قرار بود بخرم طرف نامردی کرد و زد زیرش در حالیکه قسم خورد که برو جلو و خونت رو بفروش، خونه من مال تو، به تو میفروشم خیالت تخت اما امروز نیومد سر مذاکره.همه در حق ما نامردی کردند، به خدا همه سرمون کلاه گذاشتند، از فروشنده خونه ای
کامران مولایی–مسافر خونه
دنیا دل آزاره آشفته بازاره
ازین مسافر خونه بیزارم
اصلا جهنمِ تبعیدگاهمِ
لعنت به این حالی که من دارم
جنس دل دنیا از آهنو سنگه
کارش لگد زدن به گل برگه
آروم قلب من یه روز تموم میشه
خوشحال باش این جا تهش مرگه
https://www.rosemusics.comآهنگ ایرانی
دیروز صبح نزدیک ۳ ساعت اشپزخونه رو مرتب میکردم. عصرم که همسر اومد بعد بیدار شدن افتادیم به تمیز کردن خونه. این مدت که مریض بودم و متاسفانه هنوزم هستم، جارو نکشیره بودم و خونه افتضاح شده بود. بعد ۲ ساعت خونه هم تمیز شد. و بعدش کلی قربون صدقه همسر رفتم که خندش گرفته بود. خدا خیرش بده.نازبانو دنبال باباش که جارو میکشید میرفت و ۲ ساعت از بازیگوشی شیر نخورد. بعدش با اشتها غذا خورد. از صبح هیچی نخورده بود.جمعه پنجمین دندون نازبانو از پایین زد بیرون‌.
بعد ۲۵ روز دارم برمی‌گردم خونه. یه پستی پارسال عید نوشتم که همه‌مون حس میکنیم سال دیگه کسی از این جمع کم میشه؛ نگران بودم و فک میکردم اتفاق بدی میفته‌ ولی نه برای خودم. اصلا به ذهنمم نمی‌رسید اون آدم خودم باشم و به خاطر ازدواج عید خونه نباشم :)دیشب داداشم زنگ زده که مریم کجایی چرا نمیایی؟ بلیط نداشتی؟گفتم نه، خودم نخواستم بیام .میگه چرااا؟ اذیتت کردیم؟ :)))))
,    دانلود اهنگ غم اومده خونه ی من,    اکورد اهنگ غم اومده خونه من داریوش,    دانلود اهنگ داریوش غم مهمون نه,    غم اومده انگشت بر در میزنه گلپا,    داریوش ای غم بیاای غم بیا خوش اومدی خونه ی من,    آکورد آهنگ مهمون نه داریوش,    دانلود آهنگ غم مهمان ناخوانده داریوش,    دانلود آهنگ ای غم من داریوش,    دانلود آهنگ مهمون نه داریوش اقبالیدانلود اهنگ نایاب - کمیاب
دیشب رفتم خونه مادرم خوابیدم و صبح اومدم نمایشگاه، تو راه بودم تو تلگرام خبر فوت یکی از اقوام مامان رو دیدم. میدونستم باید بره ولایتشون. نگران شدم اگر خواهرمم بخواد بره دخترمو چکار کنم. زنگ زدم به مامانم خبر دادم. یک ساعت بعد خواهرم رفت اونجا و دخترمو برد خونه‌شون. مادرمم رفت برای مراسم.الان دارم میرم خونه خواهرم. شب همونجا می‌مونم و فردا هم دخترم پیش خاله‌ ش می‌مونه. همسر هم داره تو نورگیر دیوار میسازه! تا چند ماه پیش شهرداری اجازه این ک
امتحان به خوبی دادم امیدوارم نمرمم خوب بشه :/ اعصابم خورده بخاطر دوستان بی معرفت دیشب که به پیشنهاد a گفتم بریم بیرون بعد امتحان z گف که غیب هاش لازم داره (۳ تا فرجه غیب هرکسی داره ‌و ایشون حالا یا خوشش نمیاد یا با دوس پسرش میخواد بره نمیدونم) امتحان دادم خداحافطی کردیم اون یکی هم a تا فرصت خالی پیدا میکنه همش میره سر کار. بعد تازه از من همش طلبکارن واقعا ترجیح میدم تنها باشم تا چنین ادمایی دورم باشن. اومدم خونه زنگ زدم مامان که بگم تو خو
سلام روزتون قشنگشمارش مع برای رسیدن بهار شروع شدهو من لابلای شلوغی ها نفس های عمیق میکشم پنجشنبه از صبح زود رفتم توی انباری و انباری خونه جدید را حسابی مرتب کردمبعد هم سریع رفتم خونه قدیمی و ته مونده اتاقم را جمع کردم و آوردم خونه جدیدتا عصر هم طول کشید تا وسایل را سرجای خودش جایگزین کردم بعد هم با پدر مشغول مته کاری شدیم و وسایل مربوط به دستشویی و حمام را نصب کردیماز سرشب هم مهمان داشتیمجمعه هم صبح رفتیم خرید وسایل پلاستیکی مور
امشب، توی پذیرایی خونه‌ی بابابزرگم اینا، روی مبلای قدیمی خونه‌ی عمه فاطی اینا، (یا شبیهشون)، نشسته بودیم و داشتیم صحبت می‌کردیم که چهلمو کی برگزار کنیم. بابام و عموم بیشتر صحبت میکردن در واقع. ما می‌شنیدیم. گاهی سکوت سنگینی حاکم میشد و هیچکس حرفی نمیزد.از غمبار ترین لحظه‌های عمرم بود.
امشب که فردا ظهرش یکی از مزخرف ترین امتحانای عمرم و دارم. توی کل خونمون بوی رنگ پیچیده و همه صندلیا وسطن. هوا به طرز عجیبی گرم شده و من روزی چند بار حموم کردنم شروع شده.گرسنمه و باید چند ص رو سریع خلاصه کنم بفرستم تو گروه برای بچه ها و هنوز کاری نکردم.همین الان همین امشب که اینطوریه یهویی صدای رعد و برق پیچید تو خونه. پنجره هامونو باز کردیم . اومدم نشستم وسط فرش کف اتاق پزیرایی با غم از دست دادن این خونه خوشگلم جنگیدم و به بوی بارون و صدای رع
دانلود آهنگ جدید علیرضا پوراستاد خونه بهار
Download New Music Alireza Pourostad – Khone Bahar
علیرضا پوراستاد خونه بهار
 (برای دریافت این موزیک زیبا به روی لینک بالا کلیک کنید)
متن آهنگ خونه بهار علیرضا پوراستاد
کمک کنین ای آدما فصلا زمستونی شده خنده کمه روی لبا باز چشا بارونی شده یکی به ما خبر بده که از خوشی باخبره به ما که خسته ایم بگه خونه ی بهار کدوم وره
+++
دانلود کامل موزیک زیبا و جدید خونه بهار باصدای علیرضا پوراستاد
پخش با بالاترین کیفیت و لینک مست
ساعت 12 و نیم  شبخدایا به خاطر این روزها شکرت میکنمعاشق این دو تا پسر گوگلی هستم. یه سه ساله ی شر و شیطون و دوست داشتنی و یه کوچولوی شیرین.این روزها کافیه یه اسباب بازی جذاب بدم به دست رضا، پوشکش خشک باشه و شکمش هم سیر، دیگه هیچی از من نمیخواد. مثل امروز خونه مادر جون و دیشب خونه عمو سید جعفر. اونوقت من با خیال راحت به سید حسین میپردازم
اصلا ماه رمضونه و مهمونی افطاریش.دیشب یکی از بهترین شبای عمرم بود، عضو جدید خانواده برای اولین بار تو مهمونی خونوادگیمون حضور پیدا کرد و در کمال ناباوری انقدر گفتیم و خندیدیم که مهمونامون برای سحرم موندن! دم صبح نامزد گرامی خواهر یا همون عضو جدید خونه راهی خونه و شهرشون شد. بله بله، ایشون رشتی نیستن:دی
بهش میگم خوشمزه ترین غذاهارو کجا خوردی؟انتظار دارم بگم خونه مامانم یا خونه مامانتمیگه خونمونچون همش در حال دست انداختن منه میگم جدیماااا دستپخت کی رو دوس داری؟در حالی که داره سفره رو جمع میکنه میگه مگه من شوخی میکنم واقعا دستپخت تو بهترینهبهم میچسبه چون رکه و هیچوقت برای خوشامد من یا کس دیگه ای دروغ نمیگه
مامان مریضهتازه جراحی داشتهروزای گوهی بود .اگه بهتر بشه و مجبور نباشم توی این خونه لعنتی بمونم ( تو خونه موندن برام مرگه ) اگه بتونم یه کار مناسب پیدا کنماوضام خیلی بهتر میشهدرسو ول کردمدیگه نمی خوام بخاطرش خودمو از بین ببرممیخوام پول جمع کنم واسه دانشگاهنمی خوام از بابا پول بگیرم و خفت بکشم
دیروز که سر خاک مهسا بودم، پیام داد. گفته بود هرجا رفتی برگرد برو خونه باباجون، خونه نیا منم نمیام اونجا،قول میدم فقط قبل هفت خونه باباجون باش.حقش بود پیامشو نخونده پاک می کردم، کاری که هر وقت خودش ازم عصبانیه می کنه و حتی حاضر نیست اس ام اسمو بخونه ولی من خوندم بعدشم رفتم خونه باباجون ولی نه به خاطر حرف بابا،به خاطر باباجون اینا. می دونستم دیگه بهشون گفته و نمیخواستم نگران شن.اونا که تقصیری نداشتن.امروزم بعد از مدرسه برگشتم خونه، هنوزم ع
دارم به این فکر میکنم که تا ساعت چند میتونم تو نت باشم و تا آخرین فشنگ قطره ی زمانم وبلاگ بخونم و بعد جوری حرکت کنم که ده و سی دقیقه تو خونه پشت میز باشم :||خودمم نفهمیدم چی گفتم. فعلا!فردای آن روز، ساعت ۳۶ دقیقه ی بامداد.برگشتم!شب خیلی وحشتناکه اون خونههمش کانال کولر خالی رو نگاه میکنم صلوات میفرستم :||
خوب جونم براتون بگه .داستان از این قراره که .عید خونه بودیم و جایی نرفتیم بعد عید هم به خاطر استرس کارام که موندهخونه نشین شدم و هیچ جا نرفتم البته منجر به افسردگی هم شد اخه تو ماه حداقل یه کوه می رفتم بگذریم .تعطیلات گفتم بریم خونه خواهری یکم حال و هوامون عوض بشه اولش که دیر اقدام به گرفتم بلیط کردم و بلیط قطار نبود.دیگه داشتم منصرف میشدم که با پسر عمو اینا راهی شدیم یکی دو روز اول همه چی خوب بود و به گردش و تفریح
یه روز خانم بزه یه سبد خرید و اون رو به سقف خونه آویزون کرد، بزغاله هاشو صدا کرد.بهشون گفت: اگر من خونه نبودمو، آقا گرگه اومد سریع بپرید تو سبد و  بندِ طناب رو بکشید.همه بزغاله ها هم یاد گرفتند و به مامانشون قول دادند که وقتی آقا گرگه رسید، کاری که مامان بزی گفته بود رو سریع انجام بدن.خلاصه گذشت و گذشت تا یه روز خانم بزه بچه هاشو صدا کرد و بهشون گفت بچه ها من باید برم ولی زود برمیگردم و براتون آش می پزند.به دونه دونه بچه هاش یه کاری رو سپرد.و به
خونه مامان سه روز بیشتر نبودیم و از اونجا رونده شدیم .برگشتم خونه خودم . و امروز پری خانم اومد . با دل درد و کمر درد .حوصله هیچ کاری رو ندارم دوست دارم یه پتو رو خودم بندازم و درجه مناسب کولرو برنم و بخوابم . اما چ کنم که دخملک نمیذاره امروز سر درد گرفته بودم از دست این بچه .خیلی اذیت کرد .یکم حس خوب میخوام . یکم خبر جالب و خوشحال کنننده . یکم امید باید بهم تزریق بشه فعلا که دپرسم .
همیشه عید حسرت میخوردم که چرا خونه ی ما هیچ وقت شلوغ نیست . و هر سال تعداد مهمون هامون به طرز عجیبی کمتر و کمتر میشه و مهمونی رفتن ها هم نیز . وقتی دیگه بودن های مرتضی شد ۵ ، ۶ روز  دیگه به چهارشنبه سوری های بدون مرتضی عادت کردیم . با همه ی این احوالات عید ، عیده .  دراز کشیدم و موزیک های گوشی پلی میشن و رد میشن ، با هر موزیک من خیال میبافم  برای روز های آینده . میتونم خیلی خوب بوی خاک هایی که مامان با دستمال خیس از گوشه و کنار‌خونه جمع کرد
بچه که بودیم بابام خیلی عیاش و رفیق باز بود. همیشه تو خونه با دوستاش برنامه داشت. یادمه یکی دوبار هم گرفتنش.دوستاش رو میاورد خونه در حالی که یه زن جوون و دو تا بچه تو خونه داشت. همیشه یه شلنگ داشت که با اون ما رو میزد. اگر چه الان همه چی رو حاشا میکنه ولی من حتی رنگ شلنگه یادم میاد. رنگش نباتی شفاف بود.یادته کارنامه برادرم یه ۱۹.۷۵ داشت؟ کارنامش رو پاره کرد و ما رو با شلنگ زد و پرت کرد تو کوچه؟ شب بود. برادرم کلاس دوم بود و من کودکستان میرفتم.یادته
دیشب همسر پیش من بود. صبح امروز مثل همیشه اذان صبح نمازش رو خوند. بعد رفت خونه ی زهرا.منم صبحانه ی بچه ها رو دادم. اماده شون کردم. مقداری برنج خیس کردم تا وقتی از شرکت برگشتم، ناهار درست کنم.صبح ساعت ۷ و نیم من و بچه هام از خونه زدیم بیرون. اونها رو رسوندم مدرسه و خودم هم راهی شرکت شدم.قراد بود امروز پرزنت جدید داشته باشیم.تا اذان ظهر موندم. جلسه مون که تموم شد، از شرکت زدم بیرون و رفتم دنبال بچه هام. وقتی رسیدم خونه، بوی عطری به مشامم خورد.  غذا
درست یکسال پیش اثاث کشی کردیم به خونه آرزوها و درست تو سالگرد خونه مون ما تازه تازه به پنجره های خونه مون پرده زدیم. البته چون دید نداشتیم ترجیح دادیم یه مدت از نور آفتاب بهره بگیریم. پارسال همچین روزی بود که تهران برف شدیدی بارید و همه جا سفید پوش شد و خواهرک فرداش که امد تو چیدمان خونه کمکم کنه موقع برگشت از نه شب تا چهارو نیم صبح تو برف و بوران موند تا بلاخره برسه کرج. اون روز برامون لوبیاپلوی خوشمزه درست کرده بود و کل اشپزخونه ام رو برام چید
فردین دیروز یه خونه خرید. امروز ظهر اومد اینجا نشسته و با وقاحت تمام در مورد سرمایه گذاریاش دروغ میگه. نمیدونم واقعا نمیدونه که من همه زیر و بم زندگیش رو میدونم؟ میخواستم ازش بپرسم نظرش در مورد عدد ۳ چیه؟افتاده تو رابطه و رفته خونه برا طرف خریده.حالا برا ما فیلم میاد که مستقل شدم و میخوام پدری کنم. شت. شات آپ بابا.نظرتو در مورد عدد ۳ بگو.دیروز عمه شوشو فوت کرد. دلبر.
دیشب داشتیم وسایلمونو از اینور اونور خونه جمع میکردیم. یهو مامان بزرگ آروم گفت دااا امشو نمویسکی؟. لبخندی زدم گفتم نه مامبزرگ خلبان گناه داره خسته از سر کار میاد تنها باشه. گفت می فکرش مباد بگره بخفته :)))) بهش گفتم نه دیگه منم باید برم سر خونه زندگیم. خلبان مشغول راه اندازی کولر اتاق گلی بود. کارش که تموم شد دیر شده بود. سفره انداختیم تو آشپزخونه که شام سریعی بخوریم و بریم. در حین شام خوردن بهش گفتم نمیدونم چرا امشب انقد سر صبریم و دیر
سلامهفته قبل دوشنبه رفتم خونه خواهرم. شب رفتیم خونه داداشم و مادرم اومد پیش ما. فردا و پس فرداش مشغول تمیزکاری بودم و مادرم بیشتر دخترم رو نگه داشت. هرقدرم تونست کمک کرد. مثلا کمد دخترمو مرتب کرد. البته به سبک خودش که از آدم سوال نمی‌کنه و کار خودش رو می کنه.همسر هم درگیر کارای خودش و خونه مادرش بود. خونه برادرمم نیومد چون من گفتم قراره زیاد نمونیم. اونم گفت حدود ده شب میرسم منم گفتم نیا. دیره. خانم داداشمم گفت شام بیاید.‌خانواده خودش یکم دیر ا
رفتن علی به معموریت  شمال از طرف محل کارش یعنی شهرداری و.برای بردن بار برای شهرداریروزایی که شب خونه نیست آرامش عجیبی دارم خیلی از این ارامش لذت میبرمخیلی بده که آدم مردش خونه نباشه و ارامش داشته باشیشاید مشکل از خودم باشهخدعاقبت همه مون رو ختم به خیر کنهالههههی امین
تو اومدی تو دنیام پاتو گذاشتی واسم انگار خیلی فرق با همه داشتیشدی یه ستاره تو آسمونم کنار تو حالم خوبه میدونم اینو میدونمبا تو تو قلبم یه خونه ساختم من عشقو تازه با تو شناختماون دوتا چشمات آرامشم شد با تو حریفم یه تنه من کل شهروبا تو تو قلبم یه خونه ساختم من عشقو تازه با تو شناختماون دوتا چشمات آرامشم شد با تو حریفم یه تنه من کل شهروواسه همه روزام از تو خاطره میخوام دوست دارم تو هم باشی همیشه توی دنیامعشقه این برقی که توی چشامه من یه فرشته دار
امشب روی صندلی آرایشگاه فشارم افتاد خیلی زیاد حس کردم دارم میمیرم ولی چیزی نگفتم پسرها همراهم بودند تو فکر اونا بودم که سالم به خونه می‌رسند یا نه؟کم کم بهتر شدم اما خیس عرق بودم لباسم خیس شده بود برگشتیم خونه آدم موجود عجیبیه بالا پایین زیاد داره .
با بچه‌های باشگاه اسکواش حرف می زدیم حرف ازدواج و ریخت و پاشهای الان بود. یکی از بچه‌ها گفت، ما سال 83 ازدواج کردیم. عروسی نگرفتیم، شوهرم پول نداشت، همین طوری رفتم خونه ام، با یه چمدون. برا همین مامانم بهم جهیزیه نداد. خیلی ناراحت بودن که چرا عروسی نگرفتن برامون. بعدا مامانم یه سری خرت و پرت های خودش رو بهم داد، نرفت برام بخره حتی. هر تیکه از زندگی ام رو با خون دل و با عیدی که شوهرم گرفته خریدیم. اون موقع همه تقبیح می کردن که چرا این مدلی رف
نشستم دارم پاستیل نوشابه ای میخورم. ولی راستش خیلی مزه نوشابه نمیده. قبلنا خیای باحال بودن. امروز با نازبانو زدیم بیرون. اول رفتیم کلی خرید کردیم از افق کوروش. بعدم رفتیم بوستان نزدیک خونه. کفش براش نبرده بودم،ولی گذاشتم جای زمین بازی کلی راه بره. خیلی ذوق زد‌. اولین بار بود بیرون خونه راه میرفت. سایه خودش رو میدید و دستاش رو ت میداد و کلی ذوق میزد. دلش نمیخواست بیایم خونه. فردا روز پدر بنده رو درخواهد آورد برای پارک!تو افق کوروش ، آخرش خسته
من حتما تا آخر سال 98 به مقدار 25 کیلو وزن کم می کنم و زیر 100 کیلو می رسم‌.من حتما تا 40 سالگی دو تا سفر خارجی می رم.من حتما دهه چهل زندگیم مسافرت های زیادی می رم چه داخلی چه خارجی چه نزدیک چه دور اروپا آمریکامن این محل رو دوست دارم.ما نه تنها این خونه رو می خریم و این خونه سندش میاد بلکه صاحب یه خونه سه خوابه شیک تو طبقه هفتم با یه چشم انداز عالی می شیم.با مبلمان شیک.اتاق ما و باران با دکوراسیون عالی و اتاق کار با کتابخونه و تخت و گوشه دنج سماور.ما حت
سلاملالا دارم. یعنی اگه نخوابم بعید میدونم بلایی سرم نیاد.اولش به مهدی گفتم میرم خونه مامانش اینا. مهدی باید بره مانی رو بیاره. ولی باید بامترو برم پیش مهدی. که خب چه کاریه. تصمیم گرفتم  با مترو برم خونه خودمون. بخوابم لااقل. چون خونه بابای مهدی نمیتونم راحت بخوابم. میگن امروز میخواد طوفان بیاد. خو بیاد. من که عاشق طولانم.برم بخوابم که لااقل شب اگه مسجد سر و صدا داشت، زنده بمونم. هم سرم درد میکنه هم باید حتما بخوابم.  [ادامه مطلب را در اینجا
یکی از دوست داشتنی ترین رسوم از نظر من خونه تیه!  پاک کردن گرد و غبارها، دور ریختن وسایل اضافه، تمیز و مرتب و کردن گوشه کنار خونه  و پیچیدن بوی مواد شوینده مثل یه جور مدیتیشن برام آرام بخشه. حالا بعد حدود سه هفته انجام این مدیتیشن به طور آهسته پیوسته و دور کردن بخشی از بدحالی هام همراه تمیز کردن کثیفی ها، خونه ای داریم دل انگیز و دل پذیر که با نگاه کردن بهش خوش خوشانم می شه!حالا می ریم که داشته باشیم یک آخر اسفند دلپذیر و دوست داشتنی رو
صبح 29 اسفند ما برگشتیم تهران بعد از کمی خرید  بدووو رفتیم خونه و  خونه رو مرتب کنیم و هفت سین بچینیم.شب هم رفتیم خونخ مامانم ایناو صبح هم عیدی ها رو گرفتیم و برگشتیم خونه . مامان جانم هم برام مایه کتلت درست کرده بود که برای نهار درست کنم.ساعت چهار عصر مهمان های جان رسیدن . مامان و بابای پرتقالی و خواهر بزرگه با خانواده اش و خواهر کوچیکه . آخ که عشق میکردم دورمون انقدر شلوغ بود .  قسمت یکم سخت ماجرا موقع خواب بود که بخاطر کمبود جا، خ
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها