پدرصفای عشق ومهربونی به پای من هدرکردی جوونیgo

انگار  همیشه باید یک نگرانی ته دل آدم باشه.  ارزیابی مدرسه تموم شد حالا نگران  اومدن مامور بیمه و بررسی خسارت ماشینم و اینکه آیا  بیمه ام  هزینه ها رو  پرداخت میکنه  یا نه. تازه  سه شنبه باید زود مرخصی بگیرم بیام خونه چون خواسته خودم هم باشم.غروب جمعه هست و خسته ام. این پروژه درست کردن تنگ ماهی کلاس اولیها  وقت گیر تر ازونی بود که فکر میکردم  . بلد نبودن تنهایی  حیوانات دریای شون رو  به ته ظرف بچسبونن وکمک میخو�

چند روز پیش داشتم به حرفای یه بنده خدایی گوش میدادم رسید اینجا یه طوری شدم…میگفت: یه دوستی داشتیم،اهل مشارطه و مراقبه و محاسبهاز اونا بوده كه خیلی رو كاراش حساس بوده این آقا تو همون جوونی میمیره، شب اولی كه تو قبر گذاشتیمش ماهم گفتیم خب دوستمون بوده حق به گردنمون داره این یه شبه كه سختترین شب هر آدمیه بیایم واسیم بالا قبرش و براش دعا بخونیم . هر چی بلد بودیم رو كردیم ، قرآن ، كمیل ، زیارت عاشورا ، توسل ، دعای جوشن كبیر تا صبح وصل به دعای ن