محل تبلیغات شما

نتایج جستجو برای عبارت :

متن شعر مرا که اینهمه دلخسته ام دلم مشکنgo

۴۴۳- دلم را مشکن چون گل هردم به بویت جامه در تن     کنم چاک از گریبان تا به دامن تنت را دید گل گویی حه در باغ           چو مستان جامه را بدید برتن من از دست غمت مشکل برم جان         ولی دل را تو … دلم را مشکن – چو گل هر دم به بویت جامه در تن – غزل ۳۸۹ – ۴۴۳منبع : فالگیرفال حافظ آنلاین
دلـم گرفتـه  ای قلم ، امشب به من یاری بده
بشکن سکـوت تلخ را، تـا صبح دلداری بده هرشب نشستم تاسحر، با غصه میبارم ولی
بر چشمهای خسته ام، یکخواب اجباری بده
دلخسته ترازخسته ام ،ازاین همه زخم زبان
امشب بیـا و مـرهمی، بر دردِ تکـراری بده
رفت و نرفت از یاد من ،لبخند زیبایش ولی
راه گریزی را نشان ،از ایـن خـود آزاری بده در خواب من می آید و، بس دلربایی میکند
رحمی کن وبیداریم ، فرصت به دیداری بده
سهم من ازاین زندگی،غیرغم و حسرت نبود
پس تکیه گاهی محک
ویژگی محرم های دیارمعرفت در اینست که مَردمانش بشدت خواهان استفاده
ازاشعارقرآنی و مستند به تاریخ مرحوم سیدعبدالوهاب قرشی متخلص به صفایی
می باشند.پرنیا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
ای که به خشم کرده‌ای ، قصد دل من ، این مکنسنگ مزن بر آینه ، آینه مشکن ، این مکنجام و گل است نوبتی ، جان و دل است نوبتیجام مشکن که نـَبوَد این جام شکستن ، این مکنای شده از تو باغ دل ، غرق شکوفه‌ها مروگلشن من بدل مکن باز به گلخن ، این مکنتا به شتاب می‌دوی ، عمر منی که می‌رویاز کفم و منت شده ، دست به دامن ، این مکنموسی من ، مرا به آب از چه می‌افکنی چنین ؟نیل کجا و ، وعده‌ی وادی ایمن ؟ این مکنبال پریدنم اگر هدیه نمی‌دهی دگرمی‌شکنی ز من چرا پای دوید
دلخسته از تهاجم‌ چشم‌ انتظاری امتا کی در انتظار مرا می گذاری ام پیش از تو شهره  بودم  اگر اندکی به صبر از من‌گرفته دوری تو، بردباری امدر من‌ حلول کرده تب بی قرار عشق من زنده از حلول همین بی قراری اممن‌‌نیستم به غیر خیالی ‌که‌ سالهاستاز سایه ام بدون خیالت فراری امپاییز خسته‌ام که به جرم‌ نبود تو حبس  ابد کشیده ام از بی بهاری اممرداب راکدی که به تقلید رودهادر خواب خود به رسم تن رود جاری امبا آرزوی وصل تو شب خفته ام ولی 
سالی که گذشت انقدرررر بی رمق شدم و درد کشیدم و میکشم که رمقی برای لبخند سال نو نیستامادلخوش بودم به ادمهای گذری ناخوداگاه خوب غریبه که به کارم کمکی کردندشکر خداخواستم  قاصدکی و کبوتر همیشه ات را دستم بگیرم و بین باد رها کنم اما چنان ریشه ددی که شاید باید قلبم را جدا کنمبا اينهمه زمان رفته با اينهمهبین اينهمه ادمها و حرفهای مصنوعی تو کجاییبین اينهمه تو کجایی؟ من اینجام هنوز ایستادم خاطرات این روزها کجا
نفرین ابد بر تو که آن ساقی چشمتدُردی‌کشِ خمخانه‌ی تزویر و ریا بودپرورده‌ی مریم هم اگر چشم تو می‌دید عیسای دگر می‌شد و غافل ز خدا بودنفرین ابد بر تو که از پیکرِ عمرمنیمی که روان داشت ، جدا کردی و رفتینفرین ابد بر تو که این شمعِ سحر رادر رهگذر باد رها کردی و رفتینفرین به ستایشگرت از روز ازل باد کاینگونه تو را غرّه به زیبایی خود کردپوشیده ز خاک ، آینه‌ی حسن تو گرددکاینگونه تو را مست ز شیدایی خود کرداین بود وفاداری و این بود محبت ؟ای کاش نخستی
دانلود شعرخوانی مجید بنی فاطمه مرا که این همه دل خسته ام
شب دوم مراسم اربعین 1398هیئت ریحانه الحسین
 
برای دانلود کلیک کنید
 
متن شعرخوانیمرا که این همه دل خسته امدلم مشکن ببین به گریه آهسته ام دلم مشکنشنیده ام که مرام تو دل شکستن نیستبه یک نگاه تو دل بسته ام دلم مشکنمجنون یار
مولای من لابه لای این همه آشوب له شدگان را دریابحال دلم را اهل عالم نمیفهمندخیلی ملامت کشیده ام؛دلخسته ام به تنگ امده امدلخوری هایم از این حوالیستقلبم را شکسته اند این قابیل ها؛مولای من دلبران زمینی عشق را گل آلود کرده اندماهی یان دریا همرنگ ه های سیاه شده اند؛دیگر جایی برای زیستن نماندهمیخواهم از چنگال زمین خلاص شوممن وصلت آسمانی میخواهم مرا دعوت کن به یک بغل خلوت
دانلود مداحی حسین سیب سرخی من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی
 
برای دانلود کلیک کنید
 
متن شعر مداحیمن بی دل آمدم که تو دلدار من شویغمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی.شادم که در حریم تو افتاده بار منآیا شود ز لطف خریدار من شوی.خود را ز راه دور کشاندم به کوی تودلخسته آمدم که مددکار من شوی.هر طور راحتی ، بزن ، اما نمی روماین بار آمدم که فقط یار من شوی.من ورشکسته ی گنهم می شود ؟ شبییوسف شوی و گرمی بازار من شوی.عمرم به باد رفته به داد دلم برسمن آمدم
پرسید : تو به عشق معتقدی ؟گفتم : بله!گفت : اما عشق فقط یک جلوه داره و اونهم عشق مادر به فرزنده .گاهی فکر نمی کنیم یک جمله کوتاه چه عمقی را در دل دیگری طی می کند!  شاید قصد داشت بگوید مراقب باش در دام عشق نیفتی که این عشق ها قابل اعتماد نیست. اما گفته اش زخم زد به اعماق وجودی که در درون می سوزد. 
دیشب ساره (دوست وبلاگی ، وبلاگ ر مثل رسیدن.) بهم گفت دوستش قراره بیاد اصفهان و میخواد برام هدیه بفرسته .باهاش شرط کردم به شرطی قبول میکنم که منم هدیه ی کوچولو بدم برات بیاره . یه یادگاری سادهقبول کردمنم اول صبح مشغول درست کردن یه باکس دست ساز شدم اما غافل از اینکه ساره محبت را در حقم تمام کرده بود من چطوری اينهمه محبت را جبران کنم؟قلبم تند تند زد و اشکم در اومددختر جان اخه من چکار کردم برات که تو اينهمه مهربونی
مهدی احمدوند -دلواپسیدانلود آهنگ مهدی احمدوند به نام دلواپسی همراه با کیفیت اصلی+پخش آنلاینMehdi Ahmadvand ‰ Delvapasi ♥متن آهنگ مهدی احمدوند به نام دل واپسی ♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣نه امیدی به چشماتِ نه میشه از دلت رد شدهمین دلبستگی خوبه نمیشه با دلت بد شدچرا یادت نمی مونه یکی تنها کَسِتمیشدخداحافظ که می گفتی یکی دلواپست میشداز این دلو
همان اوایل بازی،نتیجه را حدس زدم. پس  نشستم "مسافر"کیارستمی را دیدم . کیارستمی!ای کیارستمی خوب!ای کیارستمی بینظیر!روحت قرین رحمت با اينهمه حوصله ات. با اينهمه تفکر عجیبت در سالهایی که هیچکس به هیچ چیزی فکر نمیکرد. تو آثاری از خودت به جا گذاشته ای که تا ابد میشود نشست و دید و پشیمان نشد. میشود نشست و دوباره دید و در همان دوباره دیدن هم چایت سرد شود و حواست از کل دنیا پرت .کیارستمی خوب من!  که حواست به قومیت ها بوده . به لهجه ها. به جاه
دوستت دارم همین!اعترافی بیش از این؟ رد پایم را در این مفهوم بی همتا ببیندوستت دارم !چگونه غرق چشمانت شوم؟غرق در خورشید پر احساس تابانت شوم؟دوستت دارم! گناهم عاشقی در کوی توستمن که احساسم همه اواره ابروی توستعشق بازی های من با خنده هایت دیدنی استناز اهنگ نگاهت میوه های چیدنیستمن به گاه بارش عشق خدایی دیدمتدر پی نمناکی باران دل بوییدمتدوستت دارم!مرا تا اسمانها میبری؟اسمانها هم حقیرند در جهان ها میبری؟یادی از لبخند تو کافیست از بهر دلمنق
گرچه مستیم و خرابیم چو شبهای دگرباز کن ساقی مجلس سر مینای دگر امشبی را که در آنیم غنیمت شمریمشاید ای جان نرسیدیم به شب های دگر مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه ی غممن به میخانه ام امشب تو برو جای دگر چه به میخانه چه محراب حرامم باشدگر به عشق توام هست تمنای دگر نشنیده است گلی بوی تو ای غنچه نازبوده ام ور نه بسی همدم گلهای دگر باده پیش آر که رفتند از این مکتب رازاوستادان بفزودند معمای دگر می فروشان همه دانند عماد که بودعاشقان را حرم
 یک جائی باید این بازی تمام بشود و نقطه از سر خط شروع بشود . نمی شود که در کشور اينهمه کارشناس داشته باشیم و اينهمه مشکل !! همین آقایونی که وقتی دستشان از ریاست و میز و . خالی است و کلی کارشناس تشریف دارند ؛ دیده می شود که زمانی که متصدی و متولی می شوند ، همچی هم . نیستند !! و این برمی گردد به همان مثل قدیمی که می گوید : " کنار گود نشسته میگه لنگش کن !! "   [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]
واقعا دلم شکست!کاش حداقل بدونم چه پدرکشتگی ای باهام داره که پشت اون قیافه‌ی سرد مغرور یبس پنهانش کرده.+خانه دلتنگ غروبی خفه بود.ابری آهسته به چشمم لغزید و سپس خوابم برد.که گمان داشت که هست اينهمه درد در کمین دل آن کودک خردآه ای واژه‌ی شوم.
امروز باز افتادمو باز به خودم پیچیدماز همه ی دردها و نامردی هااز همه ی تقصیرهای خودماز فلبم که تنها مانده از دستم که تنها ماندهاز روح و تنی که بهشان قول داده ام سفت و محکم مواظبشان باشم تا زخم نخورند و به خودم میپیچممگر همه زندگی دل است؟ باید بکنی اش بندازی دور راحت تریتا اینکه از شدت فشار و التماس حس کنی دارد مثل انار فشار داد میشود و قطره قطره ازش خون میچکد. نباشد بهتر استبهتر است از اینکه بخواهی کسی فقط کسی  حتی کسی که نمیش
عشقت مثل یه جنگله، پر از پیچکهای وحشی؛ توی این جنگل پررمز و راز با خیالِ داشتنت پرسه می‌زنم و از کشف اينهمه حس قشنگ شگفت‌زده میشم.عشقت مثل یه برکه‌‌ی پر از آرامشه، که تو وجودش هیجان غوغا می‌کنه؛ کنار این برکه می‌نشینم و غرق در آرامش، از اينهمه زندگی که توش جریان داره سیراب میشم.عشقت مثل برف یه صبح زمستونیه، پاک و بکر؛ چشمامو می‌بندم که خنکیش تا ابدیت در روحم نفوذ کنه و یادم بیاره چقدر زندگی رو دوست دارم.عشقت مثل یه نسیم خنکه، پراز عطر بها
تو پست قبلی گفتم که برای پنج شنبه 5 اردیبهشت 98 برنامه  ی گشت و گذار دارم و از همون تاریخ شروع کردم به آماده کردن مقدمات.قرار گذاشتیم پنجشنبه بعد از خوردن صبحونه و پختن شامی بریم دریا.از کوله پشتی و فلاکس چای و موکت کوچیکو چه و چه و چه تا سبزی خوردنی که قرار بود با شامی ای  که می خواستم واسه ناهار بپزم،بخوریم و .  همرو آماده کردمدقیقا شب پنج شنبه واسمون مهمون اومد. از اومدن مهمونا خیلی خوشحال شدم ولی از دیر رفتنشون خیلی دپرس شدم.مهمونا سا
تو پست قبلی گفتم که برای پنج شنبه 5 اردیبهشت 98 برنامه  ی گشت و گذار دارم و از همون تاریخ شروع کردم به آماده کردن مقدمات.قرار گذاشتیم پنجشنبه بعد از خوردن صبحونه و پختن شامی بریم دریا.از کوله پشتی و فلاکس چای و موکت کوچیکو چه و چه و چه تا سبزی خوردنی که قرار بود با شامی ای  که می خواستم واسه ناهار بپزم،بخوریم و .  همرو آماده کردمدقیقا شب پنج شنبه واسمون مهمون اومد. از اومدن مهمونا خیلی خوشحال شدم ولی از دیر رفتنشون خیلی دپرس شدم.مهمونا سا
  مدتها بود یعنی حدود یکسال ، دلیل اينهمه تغییر رفتارش رو نمی فهمیدم.حالا پیغام داده بیا امروز عصر تو حافظیه باهم صحبت کنیم. از انجا که انسان های با  رفتار این تیپی در هیچ دوره سنی با من سازگاری پیدا نمی کنند ، امیدی ندارم و تصمیم گرفتم هرچی گفت بگویم بله حق با شماست. من کوچکترم . اشتباه کردم.
ظرفیت اجتماعی شدن من زود ته می کشد. خیلی زودتر ازوقتی که آدم ها به آن نقطه می رسند که بگویند کم کم دیگر برویم و بعد از آن دو ساعت دیگر بنشینند و از جزئیات بی اهمیت روابطشان با دیگران بگویند. من خیلی زود دلتنگ غار تنهایی ام می شوم؛ غاری که روشنایی انتهای آن به تو برسد. دلتنگ ترینم.  با اينهمه دوست داشتن تو چه کار کنم ؟
عشقت مثل یه جنگله، پر از پیچکهای وحشی؛ توی این جنگلِ پر رمز و راز با خیالِ داشتنت پرسه می‌زنم و از کشف اينهمه حس‌ قشنگ شگفت‌زده میشم.عشقت مثل یه برکه‌‌ی پر از آرامشه، که تو وجودش هیجان غوغا می‌کنه؛ کنار این برکه می‌نشینم و غرق در آرامش، از اينهمه زندگی که توش جریان داره سیراب میشم.عشقت مثل برف یه صبح زمستونیه، پاک و بکر؛ چشمامو می‌بندم که خنکیش تا ابدیت در روحم نفوذ کنه و یادم بیاره چقدر زندگی رو دوست دارم.عشقت مثل یه نسیم خنکه، پراز عطر
سایه (که اولی، دومی صدایش میزد) چندسالی با اولی ماند. خوب یا بد پیش آمدهای زیادی را با هم از سر گذرانده بودند. در این مدت، اولی بحران های روحی فراوانی را تجربه کرده بود. به واسطه ی این عشق، اندکی دل نازک، تا حدودی منزوی و به میزان قابل توجهی آسیب روحی دیده بود. لیکن هربار با خودش خلوت میکرد مدام این جمله را با خود تکرار میکرد:" ارزشش رو داره". او به این باور رسیده بود که برای با دومی بودن و حفظش، حتی میتواند از جهانش بگذرد.روزها گذشت و اول
خیلی برام جالبه که با لباس ساده و صورت ساده تر و رفتار خودمونی وسط یه عالمه خانم آرایش کرده و رنگ و وارنگ راه میرم بعد یکی اون وسط به اون یکی میگه هییی  اونو ببین!!! خارجیه-------------باعث خجالته چون شماها هستین که ایرانی نیستین ایرانی اينهمه خودشو رنگ نمیکنهایرانی اعتماد به نفس دارهایرانی عرب نیست ایرانیه
شنبه رفتم تهران و امشب برگشتمبرای کارای مدرکمقصه خیلی مفصله، داغون شدم، دعوا و بحث و ماکافات و آدمای بیشعور و خدایا از ما که گذشت این مملکت رو از دست این اراذل و ازین باند بازیها نجات بدهنمیدونم حق و ناحق وجود داره یا نه نمیدونم این چیزا هست یا نه، منکه دیگه بریدم از همه چیز. واقعا این قصه ها درسته؟ اگر درسته این مردک تا کجا میخواد پیش بره؟ کثافت عوضی کوتاه بیا هم نیست. دیگه حالم داره ازین سیستم بهم میخوره. علی رغم میل باطنیم مجبور شدم کمک ی
به پیشواز فاطمیه (س) وقتی که دریا سر درون چاه میکردهفت آسمان را غرق اشک و آه میکرددلتنگ بود از یاس سیلی خورده میگفتاز زخمهای خورده و نشمرده میگفتمیگفت داغ یار هجده ساله دیدهعمری بساط اشک و آه و ناله دیدهغم را برای چاه شب ترسیم میکردبا نخلها درد درون تقسیم میکردخورشید بود و داغدار ماه خود بودعمری اسیر غربت جانکاه خود بودآندم که خون از دیده اش در چاه میرفتزهرا میان خاطراتش راه میرفتدلتنگی اش اینبار بی اندازه تر بوددرد فراق یار
فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم .اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند!فقط او میتواند مرا بشناسد!او حتماً می فهمد .می خواهم عصاره ، نه ، شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایه ام چکانیده به او بگویم:" ایــن زنـــــدگــــی ِ مـن اســت !" صادق هدایتپ ن : چقد این شعر به دلم نشست براتون گذاشتممرگ یک هیـچ بزرگ است و دنیا همه هیچ
من و تو گمشده در وسعت یک عالمه هیچ
دل هر آینــه لبریز جـــهان من و توست
پس هر آینه اما همه هیچ و همه هیچم
سلام امروز دیگه خیلی دیر اومدم ببخشیداول از فهیمه عزیزم تشکر کنم که با محبتهای بی دریغش منو شرمنده خودش کردهدختری که با توجه بی نهایتش به آدم حس ارزشمندی میدهازت ممنونم که اينهمه خوبی و از داشتنت به خودم میبالمکله سحر للی بهم مسیج زد که بیا دوتایی امروز بریم آرایشگاه و کلی خوشگلاسیون کنیممنم نه نگفتمبا اينهمه کار و برنامه ریزی روزانه ی شلوغی که داشتم بیخیال کل دنیا شدم و دوش گرفتم و حوله م را برداشتم و صبحانه خوردمبعد هم راه افتادم سرقرار
فکر کنم بعد از سلامتی بهترین حس زندگی، حس دوست داشته شدن است. برخورداری از آن هم کوچکترین ربطی به اینکه ما آدم خوبی هستیم یا نه ندارد، فقط به شانس و اقبال آدم بر می گردد. قبول دارم که بعضی ها بخاطر اخلاق بدشان تنها و طرد شده می مانند ولی توی دنیا بی شمار انسان های خوب و مهربانی هستند که به هر دلیلی مهر و محبتی را که شایسته اش هستند، دریافت نمی کنند.هر وقت مهر و محبت از عضوی از خانواده ام یا دوستانم دریافت می کنم عمیقا احساس خوشبختی می کنم و شکرگز
سینما ستاره آبیآدرس:حوالی میدان گرگان (شهید نامجو فعلی)سینما ستاره آبی به روایت بهروز تورانی:.در اوایل دهه چهل در بیابان بین بازار میوه و قله توچال کم کم تک تک خانه هایی ساخته می شدومحله های گل و گشاد و بی در و پیکر شکل می گرفت.در همین روزگار برای مزید تمدن در قسمت شرقی خیابانی که میدان را از یک طرف به وحیدیه و از طرف دیگر به سه راه زندان وصل می کرد،سینمایی ساخته شد.سینمای ستاره آبی.سینمای ستاره آبی که باز شد،باز هم برای مزید _هرچه بیشتر!_
ترکیب آدم با سکوت دلچسب شب و بچه ای که ساعت یازده خوابیده و شوهری که شیفت دارد و خانه نیست می شود: من و اينهمه خوشبختی محاله!فقط کاش ورِ تنبل وجودم یک تکانی به خودش می داد و می رفت چای دم می کرد تا دو تایی چای بخوریم و کتاب بخوانیم و گاهی توی شبکه های مجازی ول بگردیم! بلندشو جاانم.بلندشو!
فرصت نشد، یعنی از قلم افتاد. اينهمه سال نشد از باریش مانچو برایش بگویم . بگویم ترانه ی گل پنبه ی باریش مانچو را چقدر و چطور دوست دارم و تقریبا از حفظم و یک وقتهایی چقدر با خودم  زمزمه اش میکنم نشد و گذشت .http://ayazz.persiangig.com/manco/G%C3%BClPembe.wma/download?db5d
پناه بردم به آهنگای بی کلامی که برام فرستاده و دارم سعی میکنم خودم رو آروم کنم, اما در نهایت استرسم خیلی زیاده, چون بعضیا که دیدن نتایج رو دارم مقایسه میکنم با خودم. یکی که 20 تا از من بیشتره  رتبه ش, شبانه  شهرستان قبول شده. نمیدونم چی پیش میاد و کدوم شهر میرم. کاش روزانه قبول بشم من کاش کاش کاش که اگه خدا بخواد به راحتی میشم و چقدر خوبه اونوقت. دلم نمیاد بابام اينهمه هزینه کنه برام. خدایا خودت کمکم کن.من نگاهم به دستای توئه.
واقعا که ! ما اينهمه زحمت میکشیم فیلم میگذاریم که شما ها کپی کنید ؟ اما کسی که کپی یا همون تقلب میکنه نه معروفه و نه موفق ! اول فکر کنید و بعد کار تون رو انج.پروا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود موسیقی میباشد.
ویژگی محرم های دیارمعرفت در اینست که مَردمانش بشدت خواهان استفاده
ازاشعارقرآنی و مستند به تاریخ مرحوم سیدعبدالوهاب قرشی متخلص به صفایی
می باشند.نرگس کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
همانا هرچیزی حدّی و هر حدّی اندازه ای دارد. مگر می شود برای شنیده شدن و دیده شدن و دوست داشته شدن اينهمه تلاش کرد؟؟ نهیک جایی باید نقطه ی پایان گذاشت به قولی : مثل کندن چسب از روی زخم. باید یکباره کشید و خلاص. درد دارد البته . اما آزاد میشوی .فلا انت قتلتنیو لاترکتنی اعیش .تو نه من را کشتی و نه گذاشتی زندگی کنم ‌+از جمله متن های تاثیرگذار اخیری بود که جایی دیدم  و خواندم پیشنهاد شنیدن:The night we met .Lord HuronTake me the river.kaleida
گسترش اعتراضات کارگران فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه: اينهمه بی‌عدالتی هرگز ندیده ملتی!
#اعتراضات_سراسری
#اعتصاب_سراسری
خبرگزاری یونیکا
info@unnikador.com
Te.تی تی دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد
ویژگی محرم های دیارمعرفت در اینست که مَردمانش بشدت خواهان استفاده
ازاشعارقرآنی و مستند به تاریخ مرحوم سیدعبدالوهاب قرشی متخلص به صفایی
می باشند.بامداد کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
++ شنیدن کی بود مانند دیدن. این قانونیه که اکثر مواقع جواب داده. اما قطعا روی یه نفر اصصصلا جواب نداده.از بی شرفی ابلیس همین بس که غیر از عمر طولانی و تجربه موجودات و ادمها از قبل از خلقت و .باز هم عبرت نگرفته. این موجود، هم سیر زندگی پیامبرو دیده و کامل خبر داشت و هم  کل دوران امام علی و امام حسین و  حضرت زهرا و .براش پخش زنده بوده و انواع ادمهای خوب و بد  در تمام تاریخ و عاقبت امور اونها رو به عینه دیده.این موجود انقد بد ذاته که دیدن هیچ ک
امروز اصلا از خونه بیرون نرفتم کلی کار عقب افتاده از کارهای خونه و دفتر تو ذهنم هست و نمیدونم چکار کنم .از خودم راضی نیستم مدیریت زمان ندارم دوست ندارم اينهمه کار انجام نشده تو ذهنم داشته باشم بایدیک لیست از کارهای انجام نشده تهیه کنم و زمان انجام و اتمام اون رو مشخص کنم وااااای اينهمه کار ذهنم رو بهم ریخته .اگر پیشنهادی برای این مشکل دارین خوشحال میشم بگین 
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کندخدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کندخدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اينهمه friend برای من add می کندخدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اينهمه wallpaper که update می کندخدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کندخدا را دوس
اصلا باورم نمیشه اينهمه رفتار بچگانه و ناپخته از خودم بی ت بی نگی بی هیچ چیز فقط بچگی و بچگی واقعا چطور تونست با من ده ستل زندگی کنه چقدر بهش سخت گذشته چقدر ازار دیده من خودم اگر بودم یک سالم دوام نمیاوردم اخه یه زن چقدر بچگی باید کنه من خیلی احمقانه زندگی کردم باهاش میفهمیدم که دیگه دوستم نداره و دلشو ازم دور کرده اما نمیخواستم باور ککم و کاری کنم برای این رابطه انقدر ادامه دادم به رفتارای بچگانم قهرهام گریه هام اه اه اه اه اه اه که خس
صحنه های جالب و جذاب از نجات حیوانات توسط یکدیگر که باعث می شود بیشتر به بزرگی خلقت خدای بزرگ ایمان بیاوریم و حیرت کنیم از اينهمه حس عجیب درون موجودی که انتظ.بنفشه دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
خدا ما رو دوست داره! از محبت خداست که جهان اينهمه زیباست! به بسته بندی میوه ها دقت کنید ! انار رو ببینید! انگار یه جواهر ِخوردنی از بهشت برامون هدیه فرستاده .جانا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
       مرگ یک هیـچ بزرگ است و دنیا همه هیچ  من و تو گمشده در وسعت یک عالمه هیچ
 دل هر آینــه لبریز جـــهان من و توست  پس هر آینه اما همه هیچ و همه هیچ  از اجاق شب ایلــــم چـــه نشان مــی گیری؟
 گرگ و میش سحر و ایل و شبان و رمه هیچ!
 با منــی از همــه ی همهمه هـــــا دور ولـی  قسمتم از تو،از این شهر پر از همهمه هیچ  خوابـــم، از وهم شب و سایه به خود می پیچم
 چیست سهم تو از این خواب پر از واهمه؟ هیچ  من ِ محکوم ِ
تاحالا به اینکه اينهمه اطلاعاتی که ما وارد می کنیم و ازمو میگیرن کجا میره و به چه دردی میخوره؟
فکر کنم وقتش باشه باهاش آشنا بشین
برای ادامه مطلب هم به لینک.طلا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد
تاحالا به اینکه اينهمه اطلاعاتی که ما وارد می کنیم و ازمو میگیرن کجا میره و به چه دردی میخوره؟
فکر کنم وقتش باشه باهاش آشنا بشین (البته فعلانه همونشم نداریم.یافا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
عنوان، بخشی از مکالمه ی من و پسر کلاس هفتمیِ آقای رفیعی ایناست.وقتی گفت اصن برادر بزرگه ش نمیذاره با دستگاه بازی کنه و زندگی واسش نذاشته و زهرمارش میکنه همه چیو چون زور داره.و منم نشستم یکی یکی دغدغه های بزرگسالیمو واسش شرح دادم و تهش اضافه کردم، هی بابا، اصن زندگی یادم رفته امیر حسین.فقط کافی بود یکی آیفونو برمیداشت حرفای ما رو گوش میداد.دیگه به یقین میرسیدن که دختر بزرگه ی واحد چهار خُلی چیزی هست که با یه پسر سیزده ساله میشینه به درد و دل !
آخه اينهمه فیک مثبت ۱۸ هست اونا رو پاک نمیکنی
من نوشتم اینو
یه صحنه هم نداره
ینی هیچی به هیچی
حتی فحش هم نداره
الان با اطمینان میتونم اینو برا آجی ۶ سالم بخ.نیلا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
⚜مرکز زیبایی و لیزر آدنیا⚜
لیزر چیست و چطور اينهمه سروصدا کرد؟ آیا لیزر ضرر دارد؟ چقدر طول میکشد تا از شر موهای زائد خلاص شویم.
در این ویدیو قصد داریم تا ب. آوینا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
ساعت چهار و نیم صبحه. صدای خروس همسایه از پشت پنجره های دوجداره، نرم و آروم پخش میشه تو خونه. صدای نفس کشیدن مامانم رو که توی هال - احتمالا هوشیار و منتظر -خوابیده رو میشنوم و خیالم راحته اگر مشکلی باشه اون هست. سین و دُری توی اتاق خواب هفت پادشاه رو می بینن و اون وسطا دُری هر از گاهی یه سر و صدای بامزه ای از خودش در میاره. من؟ گوشه مبل چنبره زده م در حالیکه ماسک روی صورتمه، یه کاسه سوپ گرم خورده م و منتظر گلوم نرم بشه تا بتونم بخوابم. بله، سرما خور
زهرا از غم پیرم کردی واویلااز عمر خود سیرم کردی واویلامن بی تو میمیرم-زهرا زهرااز عمر خود سیرم-زهرا زهرانکنه میخوای بری علی رو تنها بذاریواسه من کوه غم و خستگی را جا بذارینه دیگه، صبر من غمزده هم حدی دارهتونخواه از دو چشام اشک مصیبت ببارهمن بی تو میمیرم-زهرا زهرااز عمر خود سیرم-زهرا زهرانفسای آخرت قاتل جون من شدهوقت جون دادن زهرای جوون من شدهکوثر وحی خدا جون علی حرفی بزنکه داره جون میده از غصه تو زینب منمن بی تو میمیرم-زهرا زهرااز عمر خود سی
دلار های سرگردان که مایه عذاب مردم، و بیماری
اقتصاد ایران شده، باید بین مردم پخش شود، تا اينهمه گرفتاری از بین برود. یعنی
بجای یارانه ریالی یا کالایی، بهتراست عین جنس یعنی دلار مستقیما به مردم داده شود،
تا همه مشکلات حل شود. اول اینکه مردم دلار را ببینند دیگر ساکت می شوند! و
اعتراضی نمی کنند [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]
فیلم سینماییاکسیدان» دومین فیلم سینمایی حامد محمدی یک فیلم کمدی می باشد که در تاریخ ۱۳ بهمن
ماه 1395 در تهران کلید خورد و در سکانس نخست آن جواد عزتی مقابل دوربین
رفت. در
خلاصه داستان این فیلم امده است که پسری به نام اصلان که عاشق شده دنبال
ویزا میرود ولی نمیداند که چه مشکلاتی برایش بوجود خواهد آمد و اصلان اگر
می‌دانست گرفتن ویزا اينهمه دردسر دارد، اصلا عاشق نمی‌شد…!
تیک مدیا | تماشای آنلاین و دانلود فیلم و سریال
گذر زمانبزرگترین داروی برای تسکین دردها و غم هاست.واقعیت اینه که انسان به مرور زمان فراموش میکنهبه مرور زمان بیشتر فکر میکنه.به مرور زمان متوجه اشتباهاتش میشهبه‌مرور زمان میگه خدایا ببخش که اينهمه اصرار میکردم دو الان ممنونم که به خواهش من اهمیت ندادیبه مرور زمان به خودش میگه خوبه که نشدبه مرور زمان آدم ها را به حال خودشون رها میکنهبه مرور زمان دردها ومسبب دردها را باهم کنار میزارهفقط میتونم بگم خدایا شکرت . 
روش تدریس مبتنی بر خلاقیت عنوان تحقیق:روش تدریس مبتنی بر خلاقیت فرمت:ورد صفحه:10 سالیانی است كه به خلاقیت به مثابه یكی از توانمندی های عالی ذهنی مورد توجه قرار می گیرد. این موضوع مورد توجه فلاسفه ، دانشمندان علوم تجربی، و دانشمندان علوم نظری و انسانی بوده است. برای گسترش دامنه بررسی خلاقیت و روشن سازی دورن داشت خلاقیت، روان شناسان، به ویژه روان شناسان حوزه آموزش و پرورش زحمات زیادی را متحمل شده اند. با اينهمه، آنچه در زمینه ی خلا
امروز از آن روزهایی هست که خودمم نمیدونم چه مرگم شده. تمام عظلاتم سست شده، بدنم میلرزد احساس کسالت و بی حوصله گی شدیدی دارم چشمانم در اختیارم نیست و ناخداگاه بسته میشود. اصلا نفهمیدم کی خوابم برد فقط یادم هست که داشتم گریه میکردم به تنهایی خودم به این شرایط گهی که توش گیر کردم. یادم آمد که یک خوابی هم دیدم .خواب مادرم را آنهم بعد از این همه سال اولین بار است که به خوابم آمده. مثل اینکه بالاخره دلش به حالم سوخته بعد اينهمه سال یاد من ا
دانلود مقاله دلایل عقب افتادگی ایران چیست دانلود مقاله دلایل عقب افتادگی ایران چیست ص59 فرمت ورد خیلی وقت بود این سوال برای من پیش آمده بود علت اینکه کشورمان ایران با آن تمدن بزرگ و با شکوه چرا اينهمه عقب افتاده و از لحاظ علمی و تکنولوژی چرا از کشورهای غربی اینقدر فاصله داریم برای همین تاریخ ایران بعد از اسلام تا قبل انقلاب را مطالعه کردم هر چند بعضی از کتاب ها از سلسله یا از افرادی به نوعی جانب داری یا بعکس بدگویی کرده بودند ام
خودمو دوست دارم با گند کاریام با استرسام با نشدنیام باهمه چیبا همه چیتا ابد پای این وجود میمونم خدا بهم دادشهستم تا ملاقت با ازراعیلنمیزارم چشمام بارونی شهحیف نیست؟اينهمه ادم دیوونه این چشماهرچند تورو دیونه نکردفقط هوس دار کردپ ن:فکر کنم فهمیدم مغزم فهمید دلم فهمیدداره قبول میکنهدل سیر از خودم و خدا معذرت میخام بابت ناحقی این اواخر ک در حق خودم کردمعذر میخام با تمام وجود
تو 9:50 جایِ دو تا دیالوگ باید عوض بشه. یعنی کریپرِ اول میگه "یعنی چی؟" بعد میگه "منو برگردون وگرنه.". شانس ندارم اينهمه وقت گذاشتم باز.نماوا کلیپ 8 بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
دیدم خیلی عالیه و بعد از عمل اصلا عوارضی نداشتم و خیلی راحت بودم و به همه ی کارهامم رسیدم. قبلا خیلی از لیزیک میترسیدم ولی الان که عمل کردم افسوس میخورم که چ.ماکان دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
فقط این خل و چل بیست و کم ساله رو تو این افتضاح کم داشتم. رفته تقویمشو اورده نشونم میده  شنبه ده صبح نوشته نون رو دعوت کردم گفت نه. یکشنبه ظهر گفت نه. جمعه عصر گفت نه. نشونم داد گفت دست کم ده بار بهم نه گفتی. گفتم نه گفتم که همچین روزی نرسه. لیوان مشروب رو چپه کرد کف اتاق و بعدم دستمال توالتا رو به گند کشید، بغض کرد و نصف شب مزاحم یه زنه شد و کلیدای منو اشتباهی برد با خودش. منم دیگه تصمیم گرفتم کلا سیفون روابط اجتماعی رو بکشم که هیچ وقت هیچ چ
به چند معضل برخوردم یک دختری که نمیشناسمش به اسم مهتاب جزوه ام میخواد نمیخوام جزوه ام share کنم  اينهمه سر کلاسهای بیخود این استاد نشستم ویس صبط کردم و نشستم نوشتم حالا راحت مردم بیان بگیرن برن؟ این دختره رو یکبار دیدم اومد سرکلاس و دیگ ندیدمش :/ حالا فردا قراره بیاد بام حرف بزنه چطور بگم نمیخوام جزوه ام بدم؟ بدبخ شدم هیچی از امتحان یادم نیس همش انگار پاک شده .مدتهاست دلم میخواد یک تن ماهی تنها بشینم بخورم :| (ربط نداشت اما امروز
چراغ قرمزا بابت کنترلاتوبانها همه پل رو پلکهنه قطار هاسریع تر از همیشهعشق ها مجازیقلب ها پشتِ شیشهدنیای لعنتیمون فوق العاده استاینجا زندگی چه ساده استت مدارها درگیر آشتی‌اندادسراها خالی از شاکی‌انجای لنون هم خالیه ببینهدیگه مرزی نیستنه جنگ و نه کینهدنیای لعنتیمون فوق العاده استاینجا زندگی چه ساده استاز این همه قبضای برق و گازاز این همه حقوق چندر غازاز این همه پارادوکس جامعهاز اينهمه نزدیکی فاجعهاز گرمای دستِ سرده تو ، جا موندمدن
دیروز ساعت یک زینب باز هم عکسش رو عوض کرده تووی تلگرامبازم تووی شمال ( احتمالا رشت )فضای بسیار سرسبزبلوز آبی آسمونی با گل های بزرگ قرمز و صورتی و سفیدمانتو آبی سیر کوتاهشلوار جین مشکیتووی دست چپش بازهم دوتا حلقه هستشال مشکیموها رنگ شده و شرابی رنگدستهاش مثل خانمهای کمی مسنقیافه ش مثل همیشه خوشگلجذابتر از قبلناولی یه خجالت کوچیک و یه غم کوچیکتر تووی قیافه ش هست !حالتش خنده و بسیار جذاب !همینبله همین چند جمله ولی واقعا بیش از صد بار تا به حال
????شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشدزنده در گور غزل‌های فراوان باشدنظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریختنکند زلف تو یک وقت پریشان باشدسایۀ ابر پی توست دلش را مشکنمگذار این همه خورشید هراسان باشدمگر اعجاز جز این است که باران بهشتزادگاهش برهوت عربستان باشدچه نیازی‌ست به اعجاز، نگاهت کافی‌ستتا مسلمان شود انسان اگر انسان باشدفکر کن فلسفۀ خلقت عالم تنهاراز خندیدن یک کودک چوپان باشدچه کسی جز تو چهل مرتبه تنها ماندهاز تحیّر دهن غار حرا وا مانده
امروز همراه با طلوع که داشتم میزدم بیرون مهندس اینجا اومد که
باهام خداحافظی کنه، گفت ما اینجا اقماری هستیم 15-15، الان شیفت من تمومه
دارم میرم نفر مقابلم داره میاد. اومدم قبل از اینکه بزنی بیرون ببینمت که
بهت بگم اولا که خیلی خوشحال شدم که دیدمت و این رو بدون که واقعا بهت
افتخار میکنم و ستایشت میکنم. نه به خاطر جوانیت یا زن بودنت یا تحصیل کرده
بودنت یا حتی اينهمه پشتکار و سوادت (زیادی هندونه زیر بغلم داد) که همه
اینا هم قابل تقدیره، اما من ست
آن نشنیدید که در شیروانبود یکی زاهد روشن روانزنده‌دلی، عالم و فرخ ضمیرمهر صفت، شهرتش آفاق گیرنام نکویش علم افراختهتوسن زهدش همه جا تاختههمقدم تاجوران زمینهمنفس حضرت روح‌الامینمسئلت آموز دبیران خاکنیتش آرایش مینوی پاکپیش نشین همه آزادگانپشت و پناه همه افتادگانمرد رهی، خوش روش و حق پرستروز و شبش، سبحهٔ طاعت بدستجایگهش، کوه و بیابان شدهطعمه‌اش از بیخ درختان شدهرفته ز چین و ختن و هند و روممردم بسیار، بدان مرز و بومهر که بدان صومعه بشتاف
????شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشدزنده در گور غزل‌های فراوان باشدنظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریختنکند زلف تو یک وقت پریشان باشدسایۀ ابر پی توست دلش را مشکنمگذار این همه خورشید هراسان باشدمگر اعجاز جز این است که باران بهشتزادگاهش برهوت عربستان باشدچه نیازی‌ست به اعجاز، نگاهت کافی‌ستتا مسلمان شود انسان اگر انسان باشدفکر کن فلسفۀ خلقت عالم تنهاراز خندیدن یک کودک چوپان باشدچه کسی جز تو چهل مرتبه تنها ماندهاز تحیّر دهن غار حرا وا مانده
????شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشدزنده در گور غزل‌های فراوان باشدنظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریختنکند زلف تو یک وقت پریشان باشدسایۀ ابر پی توست دلش را مشکنمگذار این همه خورشید هراسان باشدمگر اعجاز جز این است که باران بهشتزادگاهش برهوت عربستان باشدچه نیازی‌ست به اعجاز، نگاهت کافی‌ستتا مسلمان شود انسان اگر انسان باشدفکر کن فلسفۀ خلقت عالم تنهاراز خندیدن یک کودک چوپان باشدچه کسی جز تو چهل مرتبه تنها ماندهاز تحیّر دهن غار حرا وا مانده
ای دل تو ندانستی قدر گل و بستان رابیهوده چه می نالی بیداد زمستان را ظلمات شب هجران بیهوده ندادندتتو قدر ندانستی آن چشمه حیوان را مغرور شدی ای دل در گلشن وصل از بختبایست کشید اکنون این رنج بیابان را صد بار تو را گفتم دیوانگی از سر نهترسم که دهی از دست آن زلف پریشان رادلبسته این دامی، مرغابی این دریاکم شکوه نما ای دل این وحشت طوفان را در بزم چمن بنگر، کان مرغ پسند افتدکز سینه برون آرد دلسوزتر افغان را گل خرم و سرو آزاد، بلبل همه در
سینما ستاره آبیآدرس:خیابان پازوکی(نهم آبان)،بین میدان نامجو(گرگان)،و بزرگراه امام علی (ع)،پلاک های 168تا174فعلیمالک:دکتر حسن جناب زادهطی گفتگو با جناب آقای غلامی از همسایگان سینما در تاریخ 1398.01.22 متوجه شدم که این سینماقبل از سال 1348تعطیل شده است،چون ایشان از سال 1348در این محل مغازه ی تلفن سازی الهامرا دایر کرده اند و از آن زمان سینما تعطیل بوده است.سینما ستاره آبی به روایت بهروز تورانی:.در اوایل دهه چهل در بیابان بین بازار میوه و قله توچال کم کم
 و اممما از برکات ماه مبارک رمضان یکی اینکه در دو روز ، دو بازی مانده از لیگ یکجا برگزار شد و هیچ فرقی هم نداشت با اینکه هر روز دو بازی بشود و اينهمه استرس و اتلاف به وقت مردم وارد بشود !! البته ریزه خواران سفره ی فوتبال زیاد بچشم نیامدند !!!  [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]
از خواب پریدم،گوشیمو نگاه کردم و دیدم ساعت ۱۰:۴۸رو نشون میده.اولین کلاسم کی شروع میشد؟!۱۱!!یه چند ثانیه طول کشید تا ویندوزم بیاد بالا و متوجه بشم که راستی راستی خواب موندم.بعد یادم افتاد قرار بود مقنعه‌مو هم صبح اتو کنم!{وی در این سکانس چندبار بر سر خود کوبید}و همینطور برسر ن کارامو کردم و بدو بدو رفتم سوار تاکسی شدم.-دانشگاه؟+بیا دخترم.-سلام.+مگه دانشگاها باز شدن؟-{به ساعت ۱۱:۰۸خیره بودندی}بله.+ولی صبح هیچ خبری نبودا!-استادای ما که میان!!+بی
در این مدت به این موضوع رسیدم که فکر مهاجرت تا اینجا که ما پیش رفتیم از خود مهاجرت سنگین تر است. این پروسه طولانی دلتنگی و دل بریدن و انتظار و بلاتکلیفی.به پازل ها کتابها بازی های فکری زهرا ، ماشین ها توپها و لگوهای امیرعلی نگاه می کنم و فکر میکنم چقدر فرصتمان کم است برای بازی! از شنیدن زبان انگلیسی با وجود علاقه زیادی که داشتم و دارم و کمابیش باآن سروکار داشتم ، واهمه دارم. بیشتر به تعلقات دنیا فکر میکنم به دل بریدن و رفتن. به مرگ. اينهمه
دلار های سرگردان که مایه عذاب مردم، و بیماری
اقتصاد ایران شده، باید بین مردم پخش شود، تا اينهمه گرفتاری از بین برود. یعنی
بجای یارانه ریالی یا کالایی، بهتراست عین جنس یعنی دلار مستقیما به مردم داده شود،
تا همه مشکلات حل شود. اول اینکه مردم دلار را ببینند دیگر ساکت می شوند! و
اعتراضی نمی کنند، و نیتی ها فروکش می کند. دوم اینکه زحمت دولت برای خرید و
توزیع کالا کم می شود! سوم اینکه قیمت دلار براثر فراوانی عرضه، کاهش می یابد [ادامه مطلب را د
اولین پست 98یکی گفت خوک نماد بهترین سال برای افراده .و به من گفت امیدوارم برای تو بهتر تر باشه.5 فروردین دیدم امار تسلیت تو اینستا رفته بالا و فقط به خوک و خرافاتش فکر کردمدنیای بی رحمچرا روز به روز همه چی بدتر میشه خدا .دلم داره میترکهنوروز غمبار میخواستیم بریم شیراز .خدا نخواست .اصفهان میخواییم بریم ولی بارونا نمیزاره.دلم یه جوریه برم ببینمش بازم گناه بازم گناه بازم گناه کی قراره مهرش از دلم بره.میون اينهمه مصیبت و درد و دلگیر
زینب حق داره فقط از اينهمه الکی خیال پردازی من تعجب کنه و شاید کلی هم حرف بزنه که مثلا فلانی .»من فعلا و همیشه پیگیر حس های خودم بودمشاید یه کاری از نظر دیگری یا دیگران مسخره به نظر برسه یا پوچ و بی اهمیت ولی وقتی روح ، قلب یا ذهن من به اون واکنش نشون میده پس برای من مهم میشه و دوست دارم پیگیریش کنمنمیدونم درسته یا غلطه و نمیخوام هم به این قسمتش هم فکر کنمفقط مهم این که بهش بی تفاوت نباشم و دنبالش باشماحساسات آدمی بیخود برانگیخته نمیشن و بیخو
سلام روزتون گل گلی اينهمه گل و سبزه و رنگ منو به هیجان میارهبخصوص اگه صبح چشمم به جمال مغازه میوه فروشی هم روشن شده باشه. وای که چه هیجانی دارهاینطوری باید بگم. اول وقت رفتم خشکشویی که کت بابا را تحویل بگیرم که دیدم میوه فروشی نزدیک اونجا داره بار تازه خالی میکنهاصلا چیزی هم که لازم نداشته باشیم نگاه کردنش هم کیف دارهداشتن تند و تند آناناس های خوشبو را به ترتیب میچیدند داخل قفسه هاشونقارچ. فلفل. نارنج. لیمو. پرتقال. نارنگی. خیار. این
روز خیلی سختی بود. اونقدر حرص خوردم و عصبانی شدم که حد نداره.با بغض اومدم خونه و چشمام خیسه!خشم و نفرت قلبم رو فشرده کرده! خدایا این تیرگی ها رو از بین ببر!از اينهمه تبعیض و از زیر کار در رفتن و دروغگویی خسته شدم.خدایا دلم یه کاری میخواد که آرامش داشته باشم.هم اتاقی نداشته باشم.فرصت مطالعه داشته باشم.با آدم های زیادی درگیر نباشم.مدیر خوب و فهمیده و شجاع و  عادل و دل بزرگی داشته باشم.همکارانم راستگو ودرستکار و مهربان و خوش قلب باشند.محیط کا
اون هفته بود که ک یه دعوای اساسی کردم. خیلی بد بود تا دو روز حال جفتمون بد بوددیشبم با بابام اونم من مقصر نبودم ولی پای من این وسط‌ کشیده شد و من خیلی عصبی شدمخیلی دلم گرفت و نمیخوام چیزی بگم از حرفایی که گفتم و از حرفایی که شنیدم فقط میگم که زخم زدم و زخم خوردمخیلی حالم بدهامروز با اجبار سفره ناهار و شام پهن کردم تا بابام غذا بخوره. ولی سفره را جمع نکردم. تا بفهمه ما هم از کاراش خسته ایم ولی نمی فهمه خیلی خسته ام دلم میخواد چند هف
خیس بارانم،ببین،چتری نمیخواهد دلمبا تو ام ،باخاطرت،چیزی نمیخواهد دلمسقف دل محکم شده امن است جای یاد توساکتم با حسرتت، حرفی نمیخواهد دلمسر به سر هر لحظه هرجا ،جای پای خاطراتبازهم تنها شدم چیزی نمیخواهد دلمهر قدم بن بست گویا راه من را بسته استزنده ام گویا ولی چیزی نمیخواهد دلمبغض دارم در گلو حسرت به دل ماندم ولیبازهم با اينهمه چیزی نمیخواهد دلممرهم زخمم تویی جانم به جانت بسته استغیر تو، جز مردن و رفتن نمیخواهد دلمخسته ام،هر استخوانم لای ز
نزدیکای خونه، دم بستنی فروشی مون یه پسر خرخونِ نه چندان تپلی و عینکیِ حدودا هم سن های خودم، تنها نشسته بود روی یه نیمکت، همون جایی که من همیشه میشینم، و داشت بستنی میخورد.نه.عادی نبود اينهمه تصادف.عاشقش شده بودم.عاشق نگاه کردناش به اطراف حین بستنی خوردن، عین خودم.عاشق قیافه ی خرخونیش با عینک، عین خودم.عاشق تنها بستنی خوردنش.یواشکی گوشه ی دیوار ایستادم و کله مو اوردم بیرون، نگاهش کردم هی.به نظرم یه لحظه چشمش بهم افتاد چون با خجالت زل زد به ظ
یک سفر چند روزه کوتاه به یکی از کشورهای مجاور برای انجام قسمتی از کارهای مهاجرت رفتیم. از وقتی به سفر رفته ایم و برگشتیم حالم خوش نیست.از چند جهت خوش نیست.از حال غربت چند روزه و دوری از خانواده ام .دلم برای دیدن خانه پدری خیلی زیاد تنگ شد روز آخر از شنیدن صدای  آدمهای غریبه خسته شده بودم. . از صحبت کردن و شنیدن زبان انگلیسی عربی ترکی هندی چینی و. دده بودم.از راه رفتن در جایی که تعلقی نداشتم .و اما یک واقعیت دیگر قسمتی بود که گفتنش برایم
نمیدونم چطورمیگن خودتون را دوست داشته باشین :(من که انقدر بد هستم از خودم بدم میاد شدید فقط امیدوارم بتونم فراموش کنم چقدر بد بودم چقدر همه را رنجوندم +شاید اولین قدم برای خوب بودن بخشیدن خود هست میخوام همین الان خودم را ببخشم خودم را دوست داشته باشمازخودم شرمگین باشم بابت اتفاقای امروز و روزای قبل و به خودم این فرصت را بدم که خوب باشم خسته شدم از اينهمه بد بودن :(+صحنه اتفاق امروز هنوز میاد توی ذهنم ومن از خودم شرمگین میشم
حرف‌های علمی و حساب شده رو باید جدی گرفت. اينهمه کتاب خوندم درباره بچه‌داری و انجام ندادم! میدونستم شیش ماهگی باید جای خوابش جدا شه ولی اون موقع حالم خوب نبود. همون زمان قهرم بود و بعدش هم هنوز آمادگیش رو نداشتم. بودن دخترم بهم آرامش می‌داد.الان دارم کم کم جداش میکنم و سخت‌تر شده. وابسته‌تر شده و هوشیارتر. شب بیدار میشه و تا مدتها کنارش نشینم نمیخوابه. یا باید بغلش کنم یا کنارش دراز بکشم و دست بندازه دور گردنم. به من بود دوست داشتم همش پیش
فک کنم تنها کسی که صفحه ی وبلاگمو باز میکنه خودمماصن حتم دارم فک که هیچیچن وقت پیش دوتا از اعجوبه های نوجوونیمو پیدا کردمatc= a touch of classhttps://en.wikipedia.org/wiki/I%27m_In_Heaven_(When_You_Kiss_Me)مسخره اس شاید ولی من با این آهنگ بهترین خاطره هامو داشتم روزامو رنگی میکرد ولی فقط یه 3gpاز کنسرتش داشتم که کیفیتش اونقدر عالی نبود که بشه متنای تهشو خوند یا اسپاتیفای اون زمان دقیق تشخیص بده. یکی از ارزوهام این بود که بالاخره زبانم اینقد خوب بشه که بفهمم چی میگه و خب بعد اینهم
وقتی حتی اکثر اوقات بهش فکر هم نمیکنم.وقتی اینقدر تلاش کردم فراموش کنموقتی سعی کردم تمام دردایی که کشیدم یادم برهچرا بعد از اينهمه وقت میاد تو خوابم؟ :(چرا منو بهم میریزه.حالم خوب نیست. چرا چند روزه باید بی دلیل خوابشو ببینم؟این خوابا چی میخواد بهم بگه؟چرا انقدر این خوابا پیچیدست؟چرا تو همه ی خوابا میخواد یه چیزی بهم بده؟خدایا چقدر سوال تو ذهنمه.دیگه نتونستم سکوت کنم.این شرایطو دوست ندارمحالم داره میشه مثل پنج سال پیشم.همون
جای یک سایتی که این ویژگیها رو داشته باشه خالیه:1- اطلاعات کامل از جمله اسم کامل-فارس-ی انگلیسی-سال تولید-سال نشر- رتبه در دنیا-حجم-کیفیت- خلاصه کاربردی ونوشته باشه.2- لینک دانلود دقیقا در همون صفحه باشه نه ادامه مطلب!3- وقتی لینک دانلود میزنی همونجا دانلود بشه.به صفحه دیگه تو رو نبره.4-وقتی دانلود میکنی ازت بپرسه کچا دانلود ذخیره بشه.5-وقتی دانلود میکنی اسمش دقیقا اسمی باشه که اسم فایل هست یا ازت بخواد اسم تعیین کنی و بعد ذخیره کنی.6- تبلیغات مز
حس خوب امروز یعنی ملاقات با یه عالمه آفتاب. تازه میفهمم چقدر ظهر های تابستون و بهار قشنگه. نکنه داره علایقم تغییر میکنه؟ نمی دونم. اما هیچوقت انقدر آفتاب رو عاشقانه دوست نداشتم. در حدی که دلم بخواد برم ساق پاهای م و موهای خیسم رو یکساعت بهش نشون بدم و داغ بشم و بسوزم و خم به ابرو نیارم. انقدر که برم نماز ظهر بخونم و آفتاب دنبالم بیاد و بی هوا بپره روی سجاده. هیچوقت انقدر دلم برای بهار تنگ نشده بود. برای گرما. برای ظهرهای خسته و بی حال.هدف ب
گاهی اوقات میشه از کار ها رفتار های خانوادم حیرون میمونم،تو این چند سال پوستمو از لحاظ مالی کندن و بعد یه رفتار ها و حرف هایی میزنن که میمونم.از این وقاحت از اينهمه نمک نشناسی.حالا انگار یادم نیست زمانی که پول نداشتم چه رفتاری باهام داشتن.انگار یادم نیست وقتی دختری رو میخواستم کوچکترین حمایتی ازم نکردن و دریغ یه کمک کوچیک و اما وقتی که قضیه برعکس بود و کمک میخواستن هر چی داشتم بهشون دادم و با اون پولا حداقل میتونستم یه ماشین اون موقع برای
رو تختم دراز کشیدم و به محضی که به خودم میام میبینم دارم به تو فکر میکنم. به تو که رفیق نیمه راه بودی. به تو که هر تلاشی برای حفظت عملا بی فایده بود و من راهی جز هیچ کاری نکردن برای نشکستن پلهای بیشتر بینمون نداشتم. به تو فکر میکنم که منو شکستی. و خب. انگار جامم اصلا خالی نیست. بعیده دیگه اینجا رو بخونی. البته اهمیتی هم نداره بخونی یا نخونی. چه فرقی میکنه اونی که رفته پشت سرشو نگاه بکنه یا نکنه. ولی من. حتی تو سکوت اینجا. به غم از دس
متن آهنگ The Ways فوق العاده
چراغ قرمزا بابت کنترلاتوبانها همه پل رو پلکهنه قطار هاسریع تر از همیشهعشق ها مجازیقلب ها پشتِ شیشهدنیای لعنتیمون فوق العاده استاینجا زندگی چه ساده استت مدارها درگیر آشتی‌اندادسراها خالی از شاکی‌انجای لنون هم خالیه ببینهدیگه مرزی نیستنه جنگ و نه کینه.دنیای لعنتیمون فوق العاده استاینجا زندگی چه ساده استاز این همه قبضای برق و گازاز این همه حقوق چندر غازاز این همه پارادوکس جامعهاز اينهمه نزدیکی فاجعهاز گ
من از دروازه قرآن رد شدم واز بازار وکیل خرید کردم. برای من دیدن این صحنه ها از سیل خیلی غم انگیزه. لرستان، گرگان، شیرازو گویا سامانه ی جدید هم تو راهه. کشور نازنینم کم زخم نداره کم مسوول بی غیرت وبی وجدان نداره چرا باید توی این سال نویی اينهمه خسارت ببینه؟؟کشورعزیزم،ایران زیبای من، سرزمین ثروتمند من ننگ بر کسانی که تو رو نابود کردند. ننگ بر اونها. لعنت بر شما. این خشم طبیعت باید وجود و جسم و جان شما رو بگیره نه مردمم رو نه طبیعت کشورم روخیلی نا
نوشتن پشت کامپیوتر یه حسی داره که موبایل نداره! شاید یکی از مهم ترین دلایل ننوشتنم همین باشه. البته نه اینکه اصلا ننویسم. آرشیو مخفی اینجا پره از نوشته های نیمه تموم که هیچوقت فرصت نشده دوباره بیام سراغشون. همه شون وسط یه کلمه، یه جمله یا یه پاراگراف نصفه کاره رها شده ن. و سررسید کوچیکم. جند خط خیلی کوتاه و خبری از روزهام مینویسم که یادم نره. از تغییرات دُری، از حال روح خودم، از اتفاقات روزمره.ولی کاملا ابتدایی و هول هولکی. داشتم فکر می کردم
هنوز نمیدانماينهمه میل من به اموختن از احساس بی ارزشی درونی است یا از علاقهنمیدانم این تنهایی خوب است یا بدنمیدونم من دیوونم یا بقییه ادم هانمیدونم من بدم یا بقیه ادهانمیدونم چرا اينهمه تنهاییگسیل شده رو سرم خوردن خوابیدن و پشتکاری که ازش میترسم




در من پنهان شده
سلام پروردگارا.سلام سرورم.ممنونم که با گناه بزرگی که به درگاهتان مرتکب شده ام، باز هم فرصت زندگی، توبه و جبران به من دادید.و حتی در قرآن به گونه ای اشاره کردید که مرا بخشیدید.پروردگارا، یاری ام کنید تا بتوانم از آزمایش های زندگی ام به درستی و به آنگونه که شما دوست دارید عبور کنم.میدانم که بسیار گند زده ام. و باز با کوله باری پر از گناه، به در خانه اتان آمده ام.پروردگارا مرا عفو کنید و باز هم به من بنده حقیر و ناچیز فرصت دوباره پاک بود
امروز کلی رانندگی کردماز شرق به جنوب ، از جنوب به شرق ، از شرق به غرب ، از غرب به شمال شرق !رانندگی برای من اگه تنها باشم و تماس هم نداشته باشم یعنی لذت موسیقی و تنهایی و فکر کردنامروز وقت تنها بودن نسبتا خوبی داشتمخسته شدم ولی خوب بوودبدون شک و بدون حتی یه اپسیلون تردید ، همه روزها و در هر روز بارها به زینب فکر میکنمدارم تعجب میکنم از خودماون رفته ولی من هنوز فکر میکنم بهششاید هیچوقت همو نبینیم ولی من کاملا منتظرش هستمبه این موضوع هم فکر کردم
میگن احتمال بدنیا اومدن یه ادم یک در ۴۰۰میلیونه فکر کن همون اولشم کلی تونستیم ک جژو اون یه نفر باشیم۴۰۰میلیون احتمالدرحقیقت انسان برنده بدنیا میاد انگار؟پ ن :امروز یکی از کارخونه های شهرک صنعتیمون نیرو میخاستبعد فکر کن۶۰۰حقوق۸تا۵ساعت کاریشه ادم اينهمه ساعت میره ۶۰۰بگیرهیادم رفت بپرسم بیمه میکنه یانهولی احتمال قوی نهاگه تا ۱۷اسفند فرایند بررسی رزمه طول بکشه خوبه بعد استخدامیم باشه میرم نباشه نه میشینم به ارشد نگا میکنماقاهه می
الان که دارم می نویسم، روزی به غایت شلوغ اما مفید داشته م. و گرچه بدنم دیگه نمیکشه و الانه س که از هم بپاشه، ولی روحم تا حد خیلی زیادی قرار گرفته و از فکر و خیالم کم شده. همین الان دوتا آقا دارن تخت سرکار علیه رو سر هم می کنن (که سری قبل به خاطر اشتباه تو رنگ پارچه مجبور شدیم تخت رو پس بفرستیم) و یه آقای دیگه داره کارای برقی میکنه و تا دقایقی دیگه به نصب لویتر میپردازه :دی یه آقای دیگه م هست که ‌هر چند دقیقه یه بار میاد تو اتاق و میگه: خوبی؟ بخ
دختر دوستم کلاس اولیه. ازدوستم می پرسه شما وقتی ادارتون تعطیل میشه مث مدرسه ما، زنگ تعطیلی میزنن! از سوالش خندمون گرفت.تو ذهنم تصور دوستم و همکارانش موقع زدن زنگ تعطیلی و جیغ دادشون موقه خروج از  محل کارشون خنده دار بود. با خودم فک کردم چرا اینجور بود. این حجم نفرت از مدرسه و حس رهایی موقع تعطیلی. جوری که دربان مدرسه مجبور بشه هر دو لنگه در حیاط و باز کنه تا فشار خروج تعدیل بشه. چرا یادمون ندادن که میشه از همه لحظات زندگی لذت برد؟ چرا یا
این روزا خیلی سرم شلوغه و دارم  روی پروپوزالم کار میکنم. حقوقم بعد یه ماه هنوز به حسابم ریخته نشده و نمیدونم اینا دوباره چکار اداری رو احتمالا به وقفه انداختن! اینجا حقوق ها دو هفته یک بار به حسابمونه و من الان ۴ هفتس که حقوق ندارم! به منشی دپارتمان ایمیل زدم یه هفته پیش و جوابمو نداده انقدر سرم شلوغ بوده که وقت نکردم برم دفترش ! بش که فکر میکنم عصبانی میشم بعد دوباره سعی میکنم خودمو آروم کنم. سرما خوردم و بخاطر حقوقمم ناراحتم. اما گل جدید خر
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها