محل تبلیغات شما

نتایج جستجو برای عبارت :

امگو حقیرم مکن

دانلود آهنگ امگو حقیروم بکن از فاطمه سویتی
دانلود آهنگ جدید فاطمه سویتی به نام امگو حقیر بکن
اختصاصی از سایت فان فست
+متن آهنگ امگو حقیروم بکن فاطمه سویتی
امگو حقیروم بکن / ذلیل خاروم بکن
زنجیر به دستوم بزن / به مه خیانت مکن
دانلود آهنگ جدید فارسی بندری لری خارجی ترکی
من دفعات زیادی اشتباه رفتم، دفعات زیادی با آگاهی مرتکب کلمه ای به معنای گناه شدم، حتی با سرخوشی وصف ناشدنی گناه رو مرتکب شدم.اما تنها اتفاق غریب این بود که هر بار با بی خیالی پیش خودم فکر کردم.می بخشهرحمت و مهربانیش اونقدر هست که ببخشه.گفتن نباید اعتراف کرد، نباید جز به درگاه خودش اعتراف کرد.اما من اینجا اعتراف می کنم. شاید روزی روزگاری آدمی به حال من دچار بود. و شاید همین چند کلمه امید کوچکی در دلش روشن کرد.دیشب جایی که احساس کردم دی
نه اشتباه نکن این یه شعر عاشقونه نیس تصور کن یه مردو با چشمای خیسنمیخوام نباید تو شعرم به تو جسارت کنم نباید حس عشقو تعبیر به اسارت کنمشکسته میرم امشب بانو خدا نگه دارت اگر چه میشکنه اون دل سبز و سپیدارتواسه من که پنجره یه آرزوی مبهم بود ولی تو پنجره باشه تموم دیوارتببخش منو اگه بوی زخم چرکینمو زجه های کبودم میشه موجب آزارتدیگه صدای گریه ی بی وقتم نمیشکنه سکوت سرد و پر از انبساط افکارتخیلی انتظار کشیدم که شاید بیای باز برای بدرقم با اون لباس
سلام خداجانم.
خداجان نمیدونم چجوری بگم ولی افتادم ته ته گمراهی.خداجانم خواهش میکنم منو ببخشید و دستم رو بگیرید و منو از گمراهی نجات بدید.خداجان.دیگه نمیدونم چیکار کنم.از بیکاریم، از شکست عشقیم.از زندگیم، بیماری مادرم.حال خودمم که الان اینجور.نداریم و قرض ها و حکم جلب.حق الناس و نداشتن کرایه خونه و چیزی برای خوردن.همه اش داغونم میکنه.میدونم همه رو میدونید.ولی نمیدونم تا کی میخواید امتحانم کنید و قراره طول بکشه.خداجانم فردا دار
دانلود مداحی حسین سیب سرخی دوباره دیده ها ابر بهاره
شب شهادت حضرت زینب (س) 1391نوحه شور
 
برای دانلود کلیک کنید
 
متن شعر مداحیدوباره دیده ها ابر بهارهدلای زینبیون بی قرارهدو عالم غرق اندوه و عزا شدکه زینب راهی دیدار یارهدل بسوزهپس از عمری فراق و درد هجرانرسیده وقت وصل جان و جانانبگوید زیر لب زینب حسین جانوقت رفتندوباره خاطراتی شد تداعیبه یادش آمده درد و بلاییشده زینب دوباره کربلاییواحسینا حسینم واحسینم واحسیناخودم دیدم که صحرا لال
من از دیارِ حبیبم غریب افتادم
بیا بیا گل نرگس برس به فریادم
در این زمانه ی غربت تو تکیه گاهِ منی
ز لطف و مرحمتِ خویش کن تو امدادم
تمام دار و ندارم تصدقِ سر توست
وجود خویش همه نذرِ نام تو دادم
همیشه ناله ام از دوریِ شما بوده
ولی به یاد سحرگاهِ وصل دلشادم
خوشم اگرکه حقيرم حقیرِ خوبانم
بدین اصول قدم در ره تو بنهادم
بدین طریق بُوَد عاقبت به خیریِ من
كه در میانِ قنوتِ سحر کنی یادم
مرا اگر ز سرخویش وا کنی چه کنم؟
اسیر زلف تو هستم ز غیر آزادم
دن
غزل شمارهٔ ۸۷۴                    خـــوشـــا شـــراب مـــحـــبـــت ز ســـاغـــر ازلـــی          قــدح بـروی صـبـوحـی کـشـان لـم یـزلـی          ز دسـت سـاقـی تـحـقـیـق اگـر خـوری جـامی          شــــــــراب را ابــــــــدی دان و جــــــــام را ازلــــــــی          بـزیـر جـامـه چـو ر بینمت چون شمع  &nb
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها