محل تبلیغات شما

سلام

هرروزتون پر از آرامش


من مثل هرروز میخواستم تا قبل از ظهر پست امروز را بنویسم

البته که خیلی خیلی شلوغ بودم. ولی این شلوغی مانع نمیشه که یه پست ننویسم. اونم وقتی میدونم خیلی هاتون بهم سر میزنید

اما.

صفحه را باز کردم و دوتا کلمه نوشتم که یهو دیدم صدای داد و هوار از توی کوچه بلند شد

بعدش هم صدای بوق ممتد

و یه هیاهوی واقعی. ترافیک کوچه را گرفت

در چشم بهم زدنی همه چیز بهم ریخته بود

تا من برسم دم در.

دوتا مرد گلاویز شده بودند و داشتن با تمام قدرت هم را میزدند.

اصلا از دیدن این صحنه جوری ترسیدم که قلبم داشت از دهنم میومد بیرون

تا تمام قدرت مشت میکوبیدند به صورت هم و هم دیگه را به سمت جدولهای کنار گذر پرتاب میکردند

خیلی صحنه ی ترسناکی بود

در یک نگاه فهیمدم که ماشین را وسط راه رها کردند و با هم گلاویز شدند و این باعث راه بندان هم شده بود

دوتا از همسایه ها سعی میکردند که این دو نفر را جدا کنند ولی بی فایده بود به همسایه ها هم مشت میزدند

بالاخره با تلاش چند نفر این دوتا از هم جدا شدند

بعد از چند لحظه یکی از دوتا مرد بلند شد یک هزارتومنی از توی جیبش درآورد پرت کرد به طرف اون یکی

و اون یکی هم سریع پول را برداشت و از جاش بلند شد

من که هاج و واج مونده بودم

همسایه داد میزد: احمق ها یعنی برای هزارتومن. ؟؟؟؟؟ هر دوشون را رها کرد و رفت

و جالب اینکه اون دوتا دوباره افتادند به جون هم دیگه.

وقتی سر و صورت هر دوتاشون خونی شده بود و دکمه های لباس یکی کاملا پاره از هم جداشدند

و شروع کردند بلند بلند به فحش دادن و تعریف ماجرا

یکی راننده تاکسی بود . اون یکی مسافر. راننده معتقد بود کرایه میشه 4000 تومان و مسافر معتقد بود 3000 تومان

و اینگونه بود که برای هزارتومان!!!!؟؟؟؟


و باروتون نمیشه که زمان زیادی من کلا خشک شده بودم. اصلا دیگه نمیتونستم بنویسم. یادم رفت امروز اصلا چی میخواستم بگم





پ ن 1: مغزبادوم دنبال یه برنامه شاد برای پنجشنبه س و من به یه قرار عاشقانه امیدوارم

دلم در تب و تاب هست که یعنی چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟


پ ن 2: هیجان زده ام



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها