محل تبلیغات شما

امروز ک نه همون دیروز نشستم the eternal sunshine of a spotless mind رو برای بار دوم دیدم درواقع اگه بخوام صادق باشم بار اول هیچی ازش نفهمیدم ولی خب الان میتونم خوشال باشم که حداقل پلات فیلمو فهمیدم ینی نه که خطی نبود بار اول اصن نفهمیدم فقط داشتم کندوکاو میکردم ببینم چی به چیه یا قراره چه اتفاقی بیفته 

اگه هم بخوام قشنگ قضاوت کنم پلاتش خیلیم غیر خطی نبود مثلن پالپ فیکشن ازوناییه که جدن نمیفهمی چی به چیه بار اول اونم بدون پیش زمینه و نقد ولی این کلن دو تیکه بیشتر جابه جایی پلات نداشت اولشو اخرش میبینی ولی گیج شده بودن بار اول میگفتم خدایا اینا چن دفه اینجوری از هم جداشدن ولی اینبار چون داستانو میدونستم جزییاتو بیشتر نگا میکردم همین رنگ موهای کلمنتاین -با ریتمoh ma darlin' oh ma darlin' oh ma darlin' clamentin هاکلبری هاوند- یا ماشین جیم کری یا مموریایی که برحسب اتفاق ریمو شده بودیه سوال اساسی که برام پیش اومد اینکه ایا عشق به از دست دادن چایلدهود مموریای پروفوندمون میرزه یا نه-الان پدر و برادر زبان انگلیسی و فارسی میگه فاک یو مای لاو-profound  childhood memory که الان دارم به قیافه اش نگا میکنم make senseنمیکنه -فهمیدین گشنمه مخم کشش نداره-

ولی ناموصن نه نمیرزه مثلن اسم این کارکتر جیم کریو که یادم نمیاد ولی همون این مموریارو ته مهای ذهنش مث یه گنج نگه میداشت و به کلمنتاین چیزی بروز نمیداد حالا یهویی به خاطر کلمنتاین همشونو از دست داد یا حداقل خوباشونو از دست داد

اگه بخوام فیلمو از منظر خودم نگا کنم و دوست داشته باشم من "مری" امدقیقا به همون شکل البته زیباییش مقصود نیست چون به نظرم در درجه ی اول قبل از کیت وینسلت من روی مری کراش دارم با اون قیافه ی جذابش مری منه نه اینکه اسممونم یکیه برا اینکه مث هم عاشق میشیم منم میرم دست میذارم رو تنها کسی که منو نمیخواد و امکان نداره توسطش خواسته بشمحالا جدای بحث خواسته شدن هاوارد مریو دوست داشت ولی یه مرد متعهد بود نه ازون منظر که ازدواج کرده چون ما تو گیر و دار اولین رابطه اشون قرار نمیگیریم ولی ازونجا به بعدی که مری سال ۲۰۰۲ اومده و هاواردو از ذهنش پاک کرده رو که میدونیم و میبینیم در نهایت با اینکه هاوارد جلوی پنجره میبوسدش یا یکم از لباساشو در اورده ولی بعد از دوسال بار اوله که تا این مرز پیش رفته

صادق باشم هیچکدوم از کاراکترای این فیلمو اونجوری که اقتضای مخاطب خاصشه نفهمیدم باید بگم این فیلم برا من یه رابطه ی عمیق تر میطلبید که همچین چیزی توی زندگیم نداشتم یا حداقل یه هم خونه یا تجربه ی اینا حداقلاش بود درک اینکه این وابستگی چقدر ریشه داره اینجوری با این تجربیات کم واقعن محاله

ولی بازم مری بیشتر من بود اینکه من دست میذارم روی از خودم بزرگترا -حالا نه در اون حد ولی طوری که تو عرف الان دوست پسر دوست دختری کمتره- یا اینکه مث من کالکشن کوت داشت یا از نیچه خوشش میومد-که نقطه ی عطف منو مری همین نیچه بود- یا اونجوری که تموم فیلم با ادم اشتباهی میبینیمش منهیه سریا معتقدن برای خاموش کردن اتیش عشق کراشی که مکررا میبینین وارد رابطه شدن مرحمه ولی خب جواب این نیست حداقل برا من ولی میبینم که گاهن مث احمقا میدونم نباید ولی میکنم

استن یا همون مارک روفالو رو نگم دیگه کراش ابدیه موهاش اصن یه ور خودش یه ور

اگه میگفتم کلمنتاینو درک میکنم یا یه بخشی ازون منه شاید کلیشه ای بود چون کارکتر اصلی همین کلمنتاینه ولی خب من بود یه جاهایی بی مسولیتاش خسته شدنش کلافه شدنش ازین شاخه به این شاخه پریدناش ،همین که یهویی دلش بچه میخواد، اینکه سریع پیش میره، اونجوری که نه فقط جول هرکس دیگه ایم بود به عقلش شک میکنه، مودی بودنش منه ولی چون میدونم مخاطبای این فیلم عاشق دیوونگیای کلمنتاینن اینجاشو من نمیدونم من اگه دیوونه باشم،که دیوونگی مشتق شده از مودی بودن و سریع پیش رفتن، که هستم دیوونگیم دوست داشتنی نیست یا چی بگم اکسپتبل نیسیا حداقل توی روابطم تابحال مهر تایید نگرفته در واقع هرکسی یه مدل دیوونگی داره این ویژگی خاص کلمنتاین نیس که بخوام بگم منه چون در اون صورت واقع بین باشیم کلمنتاین میشه همه

ولی جدن سوالی که برام پررنگ تر شد این بود که چرا نمیشه سریع پیش رفت و دوست داشتنی بود یا چرا کسی منو دوست نداره چرا من تا این استیجای فیلم نرفتم یا چرا هیچوقت به رابطه ی عاطفی به این عمق و ژرفنا نگاه نکردم؟ شاید همون مونولوگ اول فیلم جواب اکثرشون باشه"ولنتاین یه تعطیلیه که ساخته شرکتای پستکارده برا اینکه ما بیشتر حس کنیم بی مصرفیم"


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها