خودت پلکامو میبندی و این قصه تموم میشه.
-نذار اشکاتو هرکی ببینه، گل من!
یه تصویر میاد، گنگ، بام شهریم ، تقریبا هیچکی نیست ،ساعت حول و هوش 3ایناستمن به اون سنگ گندهه لم دادم ، مانتو مشکی ،شال مشکی و چتری هام که دیروز زده بودم و عکس گرفته بودم.اشک میریزم ،هق هق میکنمبلند بلندنفس م قطع و وصل میشه ، از تو ماشین بهم یه لیوان آب میده ،سعی میکنه آرومم کنه بهم میگه گریه میکنی شبیه گربه شرک میشی ، میخندم و دیگه چیزی یادم نیست.
درباره این سایت