محل تبلیغات شما

سحری که یکی صدات کنه  و بگه: دل آرام جان. پاشو. سحری خوبی میشه. 

سه شب اینطوری بیدار شدم. 

.

مدتیه که دخترم خودش با خودش بازی میکنه و من حواسم به آشپزی هست، غذاهام برگشته به اوایل ازدواج و قبل از بارداری. همسر خیلی ذوق کرده. 

.

امروز دخترم رو آوردم بیمارستان خودمون فوق تخصص گوارش اطفال دید. دو هفته دیگه هم باید بیارم ببیندش. خوشحالم آوردمش. چون تجویز دکتر متخصص اطفال اشتباه بود و به داروها و مراقبتهای دیگه ای نیاز داشت. 

.

یه خانمی اومده بود و می گفت فقط به بچه ام غذای کوبیده و له شده میدم. چون دکتر گفته لوزه داره و نمی تونه غذا رو بده پایین!

رفت تو اتاق،(امان از گوش تیز) از پشت در بسته صدای دکتر میومد که می گفت: خودتون به غذای کوبیده عادتش دادید. وگرنه لوزه ربطی نداره. رفلاکس هم به غذای کوبیده ربط نداره. آروم آروم عادت رو از سرش بندازید. عادت کرده به راحت خوری. 

.

امروز اولین باری بود که دخترم وقتی مامانم اومد دنبالش، رفت بغل مامانم نشست و گفت: مامان تدافظ. 

نمی دونم چون محل کارم رو دیده بود خیالش راحت بود یا چی. البته بعد از دو سال بچه ها متوجه میشن که هر رفتنی یه برگشتی داره. صبح هم کلی ذوق داشت که اومده سر کار مامان. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها