محل تبلیغات شما


در را که باز می کنم
آرام
از خسته، خسته خسته نباشید ”
پیپ
پرده
عصا
بازمی شوم
نیز از کلاه و کفش
- کلاهم که رفته است
تا هشت صبح بر سر بارانی ” ام -
در را که باز می کنم
آرام
از هریک از هزار کتابم
- کنار هم،
با ناز و نیاز نشسته -
وز شانزده عصا،
تا بیست پیپ باز نشسته،
با پاسخ شکسته نباشید ”
می روم
در پشت میز رو به شمالم
میان شعر
یا پشت میز رو به جنوبم
کنار عشق
و آرام می نشینم و آرام می شوم

پنجاهسالگی مرا
مادر زمین
پنجاه متر خاک
به رسم اجاره داد
یک خانه، خانه دو اتاقه
برای ما
- که من و سایه منیم -
گهگاه نیز با دو سه مهمان.

یک شب که خسته آمده بودم
از درس و بحث مدرسه
- مهمان،
یک خانم فرانسوی بود
- تازه آمده از نیس ”
می گفت در سویس ” شکل سویت من
عین سویت تو
با یک نما ” تفاوت مهتابی ” ست
و یک دریچه، فرق
که از تو
به سوی خاک
وزمن به سوس ساحل آبی است

پنجاهسالگی مرا
میهن عزیز
پنجاه متر خاک
به رسم اجاره داد
یک خانه. با دو کاشی تازه
و چار تکه کاشی نقاشی قدیم،
کز کنج خانه پدری
باد
کنده است؛
با چار مرغ آشتی و قهر
دو
به
دو
بر شاخبوته های لعابی
از سرخ
سبز
زرد
سپید
آبی

در را که باز می کنم
آرام
از خسته، خسته " خسته نباشید " پیپ،
پرده
عصا
بازمی شوم
بر روی میز رو به شمالم
هنوز هم
دیوان خواجه
-خواجه شیراز
فنجان قهوه
- قهوه برزیل
مانده است

من، پشت میز رو به جنوبم
کنار عشق
در ظهر قونیه
شب شیراز
در عصر طوس
صبح نشابور
بار ” عشق
با پنج میهمان همیشه:
- ملوک شعر
حالی که می کنیم و خیالی که می تنیم
فالی که می زنیم
طی مکان ببین و زمان
- در سلوک شعر

در را که باز می کنم
آرام
- از مهر و ماه، دور
بی پخش صوت
بی تو
بی آواز و آرزو
بی شور او:
شوبرت
شوپن
شومان
از ایستگاه ایسلانگرا” ی پابلو ”
از یک جهان جزیره
- سپید و سیاه - دور
با صد شعر
صد جهان
صد زندگی
و خسته، خسته " خسته نباشید " پیپ
پرده
عصا
میز
تابلو

در را که باز می کنم آرام
با پاسخ شکسته نباشید ” می روم
در پشت میز رو به شمالم،
میان شعر
یا پشت میز رو به جنوبم
کنار عشق
و آرام می نشینم و آرام می شوم


محمد حقوقی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها