محل تبلیغات شما

توی قلبم یه حفره ی بزرگه. گاهی مخفی میشه توی هیاهوی پنجره ها و خیابون. اما گاهی که قدرت اژدهاوارش رو به رخ میکشه، تمام هوای اطرافم رو میبلعه. گوی آتشینی داخل گلوم میکاره. اونوقت خودش میره اون دور و از تماشای یه بی دفاعِ دلتنگِ بغض در گلو مانده ی منتظرِ گنگ، لذت میبره!


توی مغزم چراغی چشمک میزنه. در دلم چاه می کنند. معلق در اینجا و اکنون، دیروز و پسین، فردا و نامعلوم!

مِه همه جا را فراگرفته. گمشده ای در قعر جنگل های بلوط! در جستجوی آنکه نیست ولی باید باشد! در آرزوی کسیکه نیست اما باید باشد! نمیدانم اول باید پاهایم بیایند یا او؟ او می اید و بعد پاهایم؟؟! 

بوی چوب سوخته می آید. حواسم پرت می شود. لذتی زود گذر!

رو بر میگردانم؛

به ناگاه زیر پایم خالی میشود. در همان حفره ی بزرگ سقوط میکنم.


اژدهایی آن دورها ایستاده و به اشکهایم میخندد!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها