یه شب با هم تو اتوبوس مسافر تهران بودیم. زهرا دوساله بود. بهش گفتم انگار نمی شناسمت . یک وجههی داری که اصلا نمی دونم چگونه است.حرفی نزد. حالا این روزها دیگه چیزی باقی نمونده غیر از اون وجه ناشناس.
چه دور و غریب شدی همبازی کودکی من.
درباره این سایت