محل تبلیغات شما

صبح دخترم رو گذاشتم پیش مامان و با ماشین بابام رفتم باشگاه . تمرینم تموم شد سریع برگشتم خونه. همیشه وایمیسم گیم میزنم. امروز نموندم. 

تا رسیدم خونه، دیدم مامانم رنگش پریده. گفت، تو خوبی؟ یکی زنگ زده به عموت گفته دختر برادرت تصادف کرده. من و همسر هم هرچی بهت زنگ میزنیم جواب نمیدی، بعدش یهو دیدم میگه در دسترس نیست، خوشحال شدم، گفتم رفته تو تونل صدر. 

زنگ زدم به همسر، صداش درنمیومد. یه سلام کرده، من من کنان میگه، خوبی. گفتم، آره، اشتباه شده. نگران نباش. الان رسیدم. پشت فرمون بودم متوجه موبایل نشدم. 

دوباره ظهر زنگ زده. میگه، صبح خیلی ترسیدم. عموت چرا به مامانت زنگ زده گفته. نمیگه یهو پس میفته. 

.

دخترم یه خروس چرخ دار داره، گذاشته رو میز بزرگ جلو مبل، سوار شده. یهو هل داد به جلو. چنان با ناخنام محکم گرفتمش که با کله نیفته، که یه ناخنم سرتاسر زیرش خون اومد. تازه با ناخن هم جواب نداد، دیدم داره میفته، بازوش رو گاز گرفتم که نیفته. 

با چنگ و دندان نگهش داشت دقیقا همینه. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها