محل تبلیغات شما

خیلی از روشهام و نوع برخوردهام با همسر رو دارم عوض می کنم، و تغییر رفتار همسر هم نشون میده موفق بودم. 

افتاده بودیم رو دور بدی. 

خانواده اش کشیده بودنش سمت خودشون، من درصد زیادی از انرژی ام به بچه می رفت و واقعا توان نداشتم رفتارای اونا رو تحلیل کنم و نذارم همسر اون وری کشیده بشه. همسر بی توجهی رو شروع کرده بود، چون تحت فشار بود از طرف خانواده اش که بهشون سرویس بده، (وقتی دیدن من مشغول بچه ام، هی تعداد کارایی که گردن همسر مینداختن بیشتر کردن و هی گفتن مادر و پدرش که هستن، کمکش کنن بچه رو بزرگ کنه!) از این ور من عصبی میشدم از نبودنش و کمک نکردن و بی توجهی اش، باهاش دعوا می کردم، اونم ازم دور می شد. 

هنوز دلم باهاشون صاف نشده، و دوست ندارم کینه شون دلمو کثیف کنه، ولی اون حس نفرت شدید رو ندارم. 

مدام دعا می کنم خدا جایی سرگرم شون کنه که وقت نکنن به ما و زندگی مون کاری داشته باشن. 

از طرفی هم دعا به جون همکارم می کنم که عالیه راهنمایی هاش، اندازه ی شاید صد جلسه مشاوره باهام حرف زد و راه نشونم داد، هنوزم هر جا نمیدونم چیکار کنم ازش می‌پرسم و عالیه راهنمایی هاش.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها