محل تبلیغات شما

دختری کنجکاو میپرسید:عشق یعنی چه؟


دختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه


مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست


پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است


رهروی گفت: کوچه ای بن بست


در کلاس سخن معلم گفت: عین و شین است و قاف، دیگر هیچ


دلبری گفت: شوخی لوسی است


تاجری گفت: عشق کیلو چند؟


مفلسی گفت: عشق پر کردن شکم خالی زن و فرزند


 شاعری گفت: یک کمی احساس مثل احساس گل به پروانه


عاشقی گفت: خانمان سوز است بار سنگین عشق بر شانه


شیخ گفت: گناه بی بخشش


واعظی گفت: واژه بی معناست


 زاهدی گفت: طوق شیطان است


محتسب گفت: منکر عظماست


قاضی شهر گفت: عشق را فرمود حد هشتاد تازیانه به پشت


جاهلی گفت: عشق را عشق است


پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت


 رهگذر گفت: طبل تو خالی است یعنی آهنگ آن ز دور خوش است


دیگری گفت: از آن بپرهیزید یعنی از دور کن بر آتش دست


چون که بالا گرفت بحث و جدل توی آن قیل و قال من دیدم


طفل معصوم با خودش می گفت: من فقط یک سوال پرسیدم!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها