محل تبلیغات شما


احبک کثیرا


احبک اکثر من عدد ذنوبی


**************


دوستت دارم بسیار


دوستت دارم  بیشتر از شمار گناهانم



"غادة السمان ترجمه ی خودم"




* عنوان پست از رسول ادهمی 



* سر به زیر و  ساکت و بی دست و پا می رفت دل/ یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد/ "قیصر امین پور"



* جفا نمود و نبخشود و دل  ربود و نداد/ وفا بگفت و نکرد و جفا نگفت و بکرد/ "سنایی غزنوی"



* نگاهم کرد و لرزیدم خجالت می کشم از او/ بگویید عاشقت گفته نگاه می داری/ "علی ارحامی"



* در سال 09 بتینا برای گوته نوشت: "تمایل شدیدی دارم که شما را برای همیشه دوست بدارم" این جمله ی به ظاهر پیش پا افتاده را به دقت بخوانید. از کلمه ی عشق مهم تر، کلمه ی "همیشه" و "تمایل" است.آنچه بین آن دو جریان داشت عشق نبود جاودانگی بود./ "میلان درا"



* دلم را که مرور می کنم تمام آن از آن توست/ فقط نقطه ای از آن خودم/ روی آن نقطه هم میخ می کوبم و قاب عکس تو را می آویزم/ "نزار قبانی"



* مرا با چشمانت عاشق نشو/ چه بسا از من زیباتر بیابی/ مرا با قلبت عاشق شو/ که قلب ها هرگز مشابه هم نیستند/ "نزار قبانی"



* اولین ماجرای عشقی که در این جهان  باید آن را به کمال برسانیم رابطه با خودمان است. تنها پس از موفقیت در این رابطه است که می توانیم به دیگران عشق بورزیم/ "ناتانیل براندن"



* گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم؟/ بغض کردم خودخوری کردم نگفتم بارها/ "سید تقی سیدی"



* مِی حرام است ولی اهل خرد را نَسِزَد/ ترک چیزی که یکی عیب و هزارش هنر است/ "اثیرالدین اومانی"



* یک دست در جیب چپ/ دست دیگر در جیب راست/ این اندوه آشنا تصویر پاییز است/ "تورگوت اویار"



* بیماری عجیبی در جهان هست و آن خواستن چیزهایی است که نداریم و این چرخه هیچگاه پایان ندارد/" آندره ژید"



* من کجا و جرأت بوسیدن لب های تو/آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی/ "فاضل نظری"



* غم بر سر غم ریخته آنجا که منم/ دل بر سر دل ریخته آنجا که تویی/ "رهی معیری"



* همه ی آدم ها مانند ماه هستند قسمت تاریکی دارند که به کسی نشان نمی دهند/"مارک تواین"



* زندگی ما همین است. کی زندگی می کنیم، کی یاد می گیریم، کی کتاب می خوانیم، کی دل می بازیم، کی شعر می نویسیم و کی می میریم/"غادة السمان"



* تو را دوست می داشتم/ چنان که انگار تو آخرین عزیزان من بر روی زمینی/ و تو رنجم دادی / چنان که گویی من آخرین دشمنان تو بر روی زمینم/ "غادة السمان"



* هر عارضه ای که تسکین پیدا می کند عارضه ای دیگر به وخامت می گراید. بشر یک چاه است با دو سطل.یکی پایین می رود تا پر شود دیگری بالا می آید تا خالی شود/ "ساموئل بکت"



* سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد "یونسکو" باسوادی را توانایی" تغییر" اعلام کرد. بدین معنی که دیگر تنها توانایی خواندن و نوشتن و یا تسلط بر دو زبان و یا حتی توانایی استفاده از کامپیوتر مدنظر نیست. تعریف اخیر بیانگر این است که" باسواد کسی است که بتواند از خوانده ها و آموخته های خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند".



* پدرم همیشه می گفت: یادت باشه این مملکت رو قانون اداره نمی کنه لذا نباید بذاری کار به جایی بکشه که بخوای از قانون کمک بخوای. پدرم قاضی بود. /" بافته های رنج علی محمد افغانی"



فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی/ فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی/ آزاد بنده‌ای که بود در رکاب تو/ خرم ولایتی که تو آنجا سفر کنی/ دیگر نبات را نخرد مشتری به هیچ/ یک بار اگر تبسم همچون شکر کنی/ ای آفتاب روشن و ای سایه همای/ ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی/ من با تو دوستی و وفا کم نمی‌کنم/ چندان که دشمنی و جفا بیشتر کنی/ مقدور من سریست که در پایت افکنم/ گر زآن که التفات بدین مختصر کنی/ عمریست تا به یاد تو شب روز می‌کنم/ تو خفته‌ای که گوش به آه سحر کنی/ دانی که رویم از همه عالم به روی توست/ زنهار اگر تو روی به رویی دگر کنی/ گفتی که دیر و زود به حالت نظر کنم/ آری کنی چو بر سر خاکم گذر کنی/ شرط است سعدیا که به میدان عشق دوست/ خود را به پیش تیر ملامت سپر کنی/ وز عقل بهترت سپری باید ای حکیم/ تا از خدنگ غمزه خوبان حذر کنی/ "سعدی"



* هنگامی که لیلی و مجنون ده ساله بودند روزی مجنون در مکتب خانه پشت سر لیلی نشسته بود، استاد سوالی را از لیلی پرسید لیلی جوابی نداد ، مجنون از پشت سر آهسته جواب را در گوش لیلی گفت اما لیلی هیچ نگفت، استاد دوباره سوال خود را پرسید و باز مجنون در گوش لیلی و باز لیلی هیچ نگفت و بعد از بار سوم استاد لیلی را خواند و چوب را بر پای لیلی بست و او را فلک کرد. لیلی گریه نکرد و هیچ نگفت.بعد از کلاس ، لیلی با پای کبود لنگ لنگ قدم بر می داشت که مجنون عصبانی دستش را بر بازوی لیلی زد و گفت دیوانه! مگر کر بودی که آنچه را به تو گفتم نشنیدی و یا لال که به استاد نگفتی؟ لیلی اشکش در آمد و دوید و رفت.استاد که شاهد این منظره بود پیش رفت و گوش مجنون را کشید و گفت لیلی نه کر بود و نه لال ، از عشقِ شنیدن دوباره ی صدای تو ، فلک را تحمل کرد و دم بر نیاورد اما از ضربه ی آهسته ی دست تو اشکش در آمد.من اگر او را به فلک بستم استادش بودم و حق تنبیه او را داشتم اما تو عشق او بودی و هیچ حقی برای سرزنش کردنش نداشتی.



* دست های من/ پیش از آنکه تو را در آغوش بگیرند/ چه می کردند؟/ "سیلویا پلات"


این مست های بی سر و پا را جواب کن/ امشب شب من است، مرا انتخاب کن/مهمان من تمامی این ها و. پای من/ قلیان و چای مشتریان را حساب کن/ تمثال شاعرانه ی درویش را بِکَن/ عکس مرا به سینه ی دیوار قاب کن/ هی! قهوه چی! ستاره به قلیان من بریز/ جای ذغال، روشنش از آفتاب کن/ انگورهای تازه ی عشقی که داشتم/ در خمره های کهنه بخوابان، شراب کن/از خون آهوان بده ظرفی که تشنه ام/ ماهیچه ی فرشته برایم کباب کن/ از نشئه خلسه ای بده از سُکر، جرعه ای/ افیون و مِی بیار، بساز و خراب کن/ دستم تهی است هرچه برایم گذاشتی/ با خنده های مشتریانت حساب کن./"مهدی فرجی" 



*هر چیز خوب پرهزینه است/ گسترش شخصیت یکی از پر هزینه ترین چیزهاست./"کارل گوستاو یونگ"



* آزادی/ در بریدن زنجیرها از دست و پا خلاصه نمی شود/ آزادی واقعی در احترام گذاشتن به آزادی دیگران محقق می شود/ "نلسون ماندلا/"



* در انقلاب ها دو دسته از مردم وجود دارند:آنهایی که انقلاب می کنند و آن هایی که از آن سود می برند/"ناپلئون هیل"



* هر که از عشق تو پرسید به او گفتم شُکر/ پیش مردم گله از یار؟ همینم مانده ست/ "سعید صاحب علم" 



* هر کس در رنج کشیدن خود یکه و تنهاست. رنجی که فرد می کشد توسط دیگران به سنجش در نخواهد آمد و درک نخواهد شد/ "رولان بارت"



* جایی خواندم که اگر می خواهید مردم به آنچه می گویید توجه کنند صدایتان را بلند نکنید بلکه یواش حرف بزنید این در واقع توجه همه را جلب می کند/ "جولین بارنز"


*هر کس به لایقِ گُهَرِ خود گرفت یار/ "مولانا"


*عکس را در آسانسور گرفتم بهتر از این نشد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها