محل تبلیغات شما

حالا روزهای من در حال عوض شدن است و من همان همیشگی اما کرخت و سرد شده مثل این روزها بودن یا نبودن کسی مهم نیست. در تنهای خودم غوطه می خورم و دلم را به بالشتی که عاشقانه در اغوشش می گیریم گرم می کنم.

قرص های ارام بخش رفیقان خوبی هستن. انگار ان ها روی سرم دست می کشند. اه چقدر سرد است چقدر باران دل من را می بارد اما چرا سبک نمی شود این بار سنگین هفده سال این فضای مجازی تنهایی مرا با خود کشید. همه ی نگفتنی های مرا. و من دور خودم پیله می پیچم که سرما به درون استخوان هایم نفوذ نکند.

ان شب خواب دیدم . درونم فریاد بود ترسان بودم و درون اپارتمانی پله ها را بالا و پایین می کردم. در میزدم همه سر خوش از روزمرگی بودند و من فریاد میزدم اخر لبه ی ایوانی ایستادم و پریدم از بالای ایوان. 

من در کوچهی تاریک شب فرود امدم و راه کوچه را تنها دویدم. 

تنهایی بهتر است از انتظار انتظار انتظار 

از زخم خیانت و تحقیر.

دستهایم سرد است. خودم دستهایم را جلوی صورتم میگیرم ها می کنم سرد است. صدای زوزه ی باد و سگان در هم می پیچید صدای ناله ام درون سینه ی خودم. اه می کشم. همچنان سررد است

پیله ام تنم را گرم میکند

رو به روی اینه می ایستم. موهایم را نوازشم میکنم.دستان خودم است اولین خط روی پیشانی ام افتاده. نازک و ریز خوب است این اولین نشانه ی پروانه ی زمستانی است. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها