محل تبلیغات شما

 سر کلاسِ ساعت اول، برگه های امتحانی تصحیح می کنم؛ بچه ها مشغول صحبت اند. چندتایی هم سرشان روی میز است. متوجه می شوم که یکی از بچه ها که روی نیمکت دراز کشیده است در حال خواندن آوازی ست. بچه ی بازیگوش و درس نخوانی ست که دائما جا عوض می کند. قیافه اش شبیه "پسر" در انیمیشن غارنشین هاست- این را به خودش هم گفتم! ابروهای ضخیم و گونه هایی استخوانی دارد که چشم های چال افتاده اش را در بر گرفته اند. به بچه ها اشاره می کنم که آرام باشند تا صدایش را بشنویم.؛ "پسر"می خواند:"دونه دونه.، دونه دونه.!"

 یکهو متوجه می شود و از جا برمی خیزد. دستی به موهای وزوزی اش می کشد و با تعجب به بچه ها نگاه می کند.

کلاس می رود روی هوا!

هرچه اصرار می کنم که دوباره بخواند، نمی خواند. خجالت می کشد. می گوید همین طوری چیزی می خوانده است!

 زنگ تفریح که وارد دفتر دبیران می شوم، بوی خوش قهوه پیچیده است. یکی دارد قهوه می نوشد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها