زهرا آذرنیوش چنین نوشته است:
حکومت پارتیان به شیوه ملوکالطوایفی اداره میشد و از لحاظ مذهبی دارای تسامح بود و تمامی ادیان مختلف در این دوره در آزادی به سر میبردند، بهطوری که یهودیان دولت پارت را حامی خود میدانستند. تسامح مذهبی پارتها هم میتواند عامل ماندگاری این دولت شود و هم میتواند از عوامل فروپاشی آن محسوب شود. از طرفی پارتها جنگهای طولانی مدتی نیز با ارمنستان داشتند که خود میتواند سبب تحلیل رفتن قوای ایران و زمینهساز فروپاشی بوده باشد. به این شکل اردشیر بابکان» از شرایط موجود بهره برد و توانست در سال 224 میلادی جنبشی در پارس، علیه پارتیان به راه اندازد. بازسازی این دوره بهعلت کمبود منابع کار راحتی نیست. بهنظر میرسد نبود موفقیت در تحقق برنامه احیای شاهنشاهی هخامنشی سبب اعتراضات علیه اشکانیان در پارس شد.در این مجموعه علل ضعف و انحطاط پارتها مورد بررسی قرار گرفته است.
ت مذهبی پارتها
پارتها بعد از سلوکیان به قدرت رسیده بودند و وارث کشوری بودند که معیارهای مذهبی، ی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی آن با فرهنگ هلنی (فرهنگ یونان) آمیخته و تغییر دادن آن کار آسانی نبوده و نیازمند گذر زمان بود. در طول سده یکم و نیمه دوم سده دوم و نخستین دهه سده سوم میلادی شاهان پارت نشانههایی از بیتوجهی به سنن باستانی ایران، از خود به جای نهادند که علل عمده آن رقابت بین پیروان زرتشت و مسیح بود.برگزاری مراسم قربانی به شیوه رایج در میان اقوام سامینژاد و بابلیان قدیم و بویژه در زمان تیرداد سوم» در مورد قربانی کردن اسب خود در سال 36 میلادی بر سر رود فرات و هماهنگی دیگر پادشاهان پارتی با اعتقادات معمول در ارمنستان و دیگر سرزمینهای زیر سلطه روم و همزمان نبود توجه به سنتهای ایرانی رایج عصر هخامنشی، انگیزههایی بود که ایرانیان از آن چشم پوشی نکردند و امپراطوری پارت از این بابت آسیب پذیر شده و در سراشیبی قرار گرفت.پارتها تعصب مذهبی نداشتند و این امر اگرچه نوعی کسب وجهه برای این دولت ایجاد میکرد و نشان از تمدن والای آن در باب آزادی مذهب در اذهان ایجاد میکرد اما به همان اندازه میتوانست خطرناک باشد، چون این آزادی مذهبی، نوعی بی توجهی به فرهنگ و سنتهای باز مانده و ملی مردم ایران در آن زمان را در پی داشت و نیتی و نبود تمرکز را ایجاد میکرد. در ریشهیابی ضعف و انحطاط پارتها این امر به وضوح مشخص است اگر چه نمیتوان آن را به تمامی پادشاهان پارت تسری داد. چرا که نگارش و جمعآوری اوستا در سال51 تا 78میلادی توسط بلاش( شاه اشکانی) صورت گرفت.نقش روی سکههای پارتی نشان میدهد که پادشاهان پارتی هر کدام سلایق مختلف داشتهاند. برخی طرفدار فرهنگ یونان و برخی طرفدار فرهنگ ایران بودند. اما دقت در کمیت و کیفیت علاقهمندی شاهان با توجه به سکهها، مشخص میکند که پارتها تا حدودی میراث دار فرهنگ سلوکیان بودند وکفه ترازوی حمایت شاهان از فرهنگ و مذهب، به سمت فرهنگ هلنی سنگینی میکرد. در حالی که ایرانیان خواهان آیین باستانی رایج در عصر هخامنشیان بودند. به این شکل میتوان بیتوجهی به آیینهای باستانی در ت تسامح مذهبی پارت و توجه بیشتر به فرهنگ هلنی را یکی از دلایل ضعف و نیتی مردم از پارتها قلمداد کرد.
طبقات در جامعه پارتی
نابرابریها در جامعه پارت یکی دیگر از دلایل روی برتافتن مردم از شاهان اشکانی بود. در امپراطوری پارت، رفاه به قشر خاصی تعلق داشت و توانگران و صاحب منصبان و اشراف پارتی در کاخها، بنگاههای بزرگ و مفصل خود ظروف زیبا و مرغوب و گرانبها به کار میبردند.در ضیافتهای اشراف پارتی، نوازندگان برجسته کشور، شرکت داشتند و اشعار متنوع و حماسی میسرودند و برپا کردن ضیافتهای پرهزینه از سرگرمیهای عمده اشراف، زمین داران و صاحب منصبان پارت بود.این در حالی بود که مردم عادی رفاه نسبی نداشتند و حتی اکثریت جامعه از حداقل امکانات برای زیستن برخوردار نبودند. از اینرو نقش اقشار کم درآمد و فاصله طبقاتی بیپرده، بین اشراف و مردم تهیدست جامعه اشکانی را نباید در بررسی علل ضعف و انحطاط پارتها نادیده انگاشت.
اقتصاد پارتها
اقتصاد در این دوره پیشرفت چشمگیری نداشت. با وجود تلاشهای زیاد، کشاورزان و دامپروران و صنعتگران پارتی، از رونق برخوردار نبودند. ایران در آن زمان، بیشتر جولانگاه سوداگران و بازرگانان سودپرست غیرایرانی بود و توازن ثروت رو به سوی جامعه غرب کشور داشت. به این شکل، پول پارتها از رونق افتاد و نرخ دراخم کاسته شد. مراکز مهم پارت از جمله شوش، سلوکیه و بابل از رونق افتادند. علاوه بر این بروز نا آرامیهای داخلی در پایان سده اول میلادی و آغاز سده دوم در ایالتهای مختلف بر بحرانهای اقتصادی و مسائل فرهنگی و مذهبی سایه افکند و با اینکه به ظاهر پاکر دوم»( بیست و چهارمین شاه اشکانی) بر اوضاع مسلط شد، اما همین نا آرامیها، از هم پاشیدگی امور امپراطوری را شتاب بخشید.
بحران ارمنستان
موضوع ارمنستان بهعنوان یکی از دشوارترین مسائل پارتها و یکی از شتاب دهندهترین عوامل سقوط آنها بود. پارتیان در اثر نبردهای فرساینده با رومیان بویژه بر اثر ازهم پاشیدگیهای درونی کشور سرانجام منقرض شدند. این جنگهای پایانناپذیر، وضع امپراطوری را دشوار ساخت و بنیه اقتصادی را ناتوان و سست کرد و ارتش پارتیان دیگر آن ارتش ارد دوم( سیزدهمین شاه اشکانی) به فرماندهی سورنا» نبود که رومیان نیرومند را از پا درآورد. تنها خودمختاری طلبیها در ایالات پارت نبود، بلکه نبردها در میان شاهزادگان اشکانی نیز جداگانه بر این امر دامن میزد. نشانههای ناتوانی و فرسودگی پارتها هر روز آشکارتر میشد. به طوری که ثبات ی و قدرت مرکزی بر اثر جنگهای داخلی از توان افتاد و ویرانگریهای ناشی از سه تهاجم رومیان در بین النهرین و بابل که در طی 85 سال به وجود آمده بود، به این عوامل افزوده شد، نیرومند شدن کوشانیان در شرق و انحصار ضرب سکه طلا توسط روم، دلیلی برای بقای پارتها به دست نمیداد.
اردشیر پایان دهنده حکومت پارت
در سالهای پایانی حکومت ملوکالطوایفی پارت، هر یک از ایلات و امیران آن در گوشههای مختلف ایران دست به شورشهایی میزدند. حکومت مطلقه و مرفه بودن طبقات بالا، طبقات پایین را آزار میداد و بر آنها ایجاد فشار میکرد. تحمل اوضاع اقتصادی نامناسب و فاصله طبقاتی برای مردم سخت شد و تمرکز حکومت پارت به اوضاع خارجی و مسأله روم و ارمنستان، سبب شد که کنترل اوضاع داخلی را از دست بدهد و شرایط را برای یک اعتراض کاملاً مهیا کند.
اردشیر» از یک خاندان اصیل ایرانی و در یک خانواده کاملاً مذهبی و با جایگاه بلند طبقاتی و اعتقادات مذهبی ایرانی بود. دشمنی پارتها با خاندان بابک» از یک شورش محلی شروع شده بود و پس از کشته شدن بابک، اردشیر جانشین وی شد.اردشیر شهر گور را مقر حکومت خود قرار داد و آن را اردشیر خوره نامید. او طی سه جنگ سپاه اردوان» شاه پارت را شکست داده و در آخرین نبرد وی را کشت.
بدانگه بشد اردوان را بکشت
ز خون وی آورد گیتی به مشت
بعد از اردوان برادرش بلاش به حکومت رسید که رقیب اردشیر شد، اما اردشیر در سال 227 میلادی طی جنگهایی سخت او را نیز شکست داد و مدت سه سال با آرتاواز» از فرزندان اردوان مبارزه کرد و سرانجام او را هم در تیسفون کشت.اردشیر جانب کرمان را گرفت و بلاش پارتی را دستگیر کرد و یکی از فرزندان خود را به حکومت کرمان گمارد و تا خلیج پارس پیشروی کرد.دودمان اشکانی برای مقابله با اردشیر اتحادیهای متشکل از پارتها، خسرو اول» شاه ارمنستان و امپراطور کوشان» امپراطور روم و سکاها تشکیل دادند، اما اردشیر بر این اتحادیه غلبه کرد. به این ترتیب اردشیر یک به یک ایالات را سرکوب کرد اما تا پایان عمر به طور کامل نتوانست تمام ایالات را تابع خود کند و طرح تمرکز قدرت در دوره فرزندش شاپور» محقق شد.
اگرچه شرایط داخلی و ت خارجی و ضعفهای اقتصادی و اجتماعی و ضعفهای حاکمیت پارت، زمینه را برای اردشیر آماده کرد اما قدرت مدیریت و توانایی فکری ی اردشیر و همراهی تنسر( زرتشتی در اواخر دوره اشکانی) با او و عملکرد وی را نباید از نظر دور داشت. وی با قدرت در برابر مقاومتها ایستادگی کرد و حکومت خود را بر همان دو جنبهای که حاکمیت پارت را بیش از همه عوامل ضعیف کرده بود بنیاد نهاد. او در برابر تسامح مذهبی پارتها و نوع حکومت ی ملوک الطوایفی، ت تمرکز قدرت و خود را جانشین هخامنشیان نامیده و ت تمرکز دینی و رسمیت دین زرتشتی بهعنوان یک دین ایرانی و دولتی را پیش گرفت و ارتش ملوک الطوایفی را به ارتش دائمی مرکزی زیر نظر پادشاه تبدیل کرد و از این طریق در جهت پیاده کردن اندیشه ایرانشهری به طور کامل گام برداشت.
درباره این سایت