محل تبلیغات شما

درمسجد امشب دیو کمین است

شکاراو شیر حیدر دین است 

آفتاب نمی تابی چرا امروز 

دانی که نورت پر ز تسکین است 

صبح گشته و مهراب تاریک است 

خاری که آنجاست زهر آگین است 

شق القمر کردند فرق ماه 

مهراب از خون سرخ و رنگین است 

این ماتم جانسوز تنهایی 

بر شانه های باغ سنگین است 

در شهر عشق بن بست یک کوچه 

الغوزشان با اشک آمین است 

بقض خفه کرده دو برادر را 

بر آه آنان مهر تمکین است 

اشکان چشم دختر مهتاب 

بارانی از یک سیل سهمگین است 

دلدادگان حضرت داور 

دانند که رسم زندگی این است 

جز صبر و تمکین بر رضائ حق 

داغ پدر چون کوه سنگین است 

یک شهر از داغ تو می نالند 

در کوی دیو سینه پر از کین است 

تاریخ فزت الکعبه را ثبت کرد 

اینک علی شهید آیین است


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها