محل تبلیغات شما

اینجا چلچله ها به روی نی می خوانند

راز لاله های مانده را میدانند

یک دسته پرستوی مهاحر اینجا 

از داغ و فراق لاله ها گریانند

هرکس گلی به سینه اش بگرفته 

با زمزم عشق خاک گل را شسته 

  گوید گل عزیز و عریان خفته  

از داغ و فراق تو همه حیرانند

پاها ورم کرده از سختی راه 

چشم ها نمی خوابند از حسرت و آه 

دنیا ت در قاب تگاه 

از داغ و فراغ لاله ها می خوانند

آفتاب تمی رسد بر عرصه خاک 

از کثرت سینه های سرخ و چالاک

دشمن ستیزان غیور و بی باک

از داغ و فراع لاله ها می خوانند

امروز بلند نوحه می خواند باد 

بر گوش فلک زند به طعنه فریاد 

آن روز اگر شکستید حرمت داد 

امروز سپاه لاله ها عصیانند

بین الحرمین امروز عجب غوغایی است 

یک کاسه شراب پر از شیدایی است

مستی اینحا بالا تر از دانایی است

حال لاله های خفته را می دانند

بر گوش کر زمانه آویز شده 

شمشیر جهاد لاله ها تیز شده 

صبر همگان ز جور لبریز شده 

نابودی کفرو ظلم را خواهانند


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها